فریدون ابراهیمی
فرقه دموکرات آذربایجان
فریبرز رئیسدانا
(۱۳۲۷)
سرچشمه:
صفحه
فیسبوک روزبه نوید
ویرایش
و تحلیل از
مسعود
بهبودی
فریدون ابراهیمی
فرقه دموکرات آذربایجان
آنان
به آفتاب شیفته بودند
زیرا
که آفتاب
تنها
ترین حقیقتِ شان بود
احساسِ
واقعیتِ شان بود.
با
نور و گرمی اش
مفهومِ
بی ریای رفاقت بود
با
تابناکی اش
مفهومِ
بی فریبِ صداقت بود.
·
معنی تحت اللفظی:
·
توده و توده ای شیفته آفتاب (انقلاب)
بودند.
·
برای اینکه آفتاب، تنها حقیقت آنها
بود و تنها احساس آنها از واقعیت بود.
·
آفتاب با نور و گرمایش برای آنها به
معنی رفاقت بی تزویر و ریا بود.
·
آفتاب با تابناکی اش برای آنها به معنی
صداقت دور از تظاهر و تحمیق بود.
·
شاملو در این بند شعر، خودش به
دنبال دلیل می گردد و می یابد و به طرز پوئه تیکی ـ استه تیکی تبیین می دارد:
1
آنان
به آفتاب شیفته بودند
زیرا
که آفتاب
تنها
ترین حقیقتِ شان بود
احساسِ
واقعیتِ شان بود.
·
توده و توده ای، عاشق انقلاب اجتماعی
بوده اند.
·
برای اینکه انقلاب اجتماعی برای
شان مظهر حقیقت و انعکاس واقعیت بوده است.
·
مفاهیم واقعیت و تصویر اصیل آن در آیینه ذهن
توده و توده ای، یعنی حقیقت را شاملو احتمالا در چالش ایده ئولوژیکی از همکار توده
ای اش شنیده است.
·
این توده ای فقیر با دندان جلوئی
افتاده اش (به قول شاملو در گفتگو با نورالدین سالمی) احتمالا از سرتاپا مارکسیست
ـ لنینیست بوده است.
·
به جرئت می توان گفت که مارکسیست ـ
لنینیست تر از احسان طبری و به آذین و نیک آیین و جوانشیر و غیره بوده است.
·
شاملو در چالش ایده ئولوژیکی با او، آچمز شده است.
2
·
شاملو در چالش ایده ئولوژیکی با او
شکست خورده است.
·
شاملو به همین دلیل، در محل کار، با روح و روان خرد
و خراب به کنجی خزیده است و این شعر را سروده و احتمالا نشان او داده است، تا جای
خالی جواب مستدل را با شعر سرشته به احساس و ایراسیونال های دیگر پر کند.
·
اگر حافظه خطا نکند، شاملو به جای
دادن این شعر به دست همکار توده ای اش، آن را به سطل کاغذهای باطله انداخته است و
هارت و پورت کرده است.
·
همکار توده ای اش، این شعر را از
سطل کاغذهای باطله برداشته و خوانده و تأیید کرده است و دوباره به دستش داده است.
·
مراجعه کنید به نورالدین سالمی، «بامداد
در آینه: ده سال گفتگو با احمد شاملو»، انتشارات باران
3
آنان
به آفتاب شیفته بودند
زیرا
که آفتاب
تنها
ترین حقیقتِ شان بود
احساسِ
واقعیتِ شان بود.
·
این تصور و تصویر شاملو از توده و
توده ای، تصور و تصویر دقیق و درستی است.
·
تفاوت مهم توده و توده ای با اقشار
و طبقات اجتماعی دیگر اولا این است که به بزک های سطحی و صوری دل خوش نمی کنند
·
ثانیا به هارت و پورت و خودنمائی فئودالی
و خرده بورژوائی، تره خرد نمی کنند.
·
جای خالی فرمالیسم، رفرمیسم، آوانتوریسم،
اگوئیسم، ایراسیونالیسم، ایرئالیسم و
نیهلیسم را توده و توده ای با رادیکالیته (ریشه گرائی) خالی از هارت و پورت پر می کنند.
·
همین رادیکالیته طبیعی توده و توده
ای است، که در این بند شعر شاملو تبیین می یابد:
4
آنان
به آفتاب شیفته بودند
زیرا
که آفتاب
تنها
ترین حقیقتِ شان بود
احساسِ
واقعیتِ شان بود.
·
توده و توده ای، شیفته تنویریافته ی
انقلاب اند.
·
منظور از مفهوم تنویریافته چیست؟
5
·
مفهوم «تنویر یافته» یکی از مفاهیم مهم در ادبیات مارکسیستی است.
·
مورخین مارکسیستی برای تمییز و تفکیک سلاطین و خوانین فئودالی واپسگرا
(مرتجع) از سلاطین و خوانین پیشرفتگرا (ترقی طلب) از این مفهوم بهره گرفته اند.
·
آنها مستبدین ترقی طلب را که نقش مهمی در گذار جوامع اروپائی از فئودالیسم
به کاپیتالیسم داشته اند، مستبدین تنویریافته (آفگه کلرته) نامیده اند.
5
آنان
به آفتاب شیفته بودند
زیرا
که آفتاب
تنها
ترین حقیقتِ شان بود
احساسِ
واقعیتِ شان بود.
·
توده ای های آن زمان، جواهر ناب
بوده اند.
·
توده ای های آن زمان، اعضای تنویر
یافته جامعه بوده اند.
·
آنها در نهایت بی ادعائی، مجری و مبلغ
بی هیاهوی مارکسیسم ـ لنینیسم بوده اند.
·
دایرة المعارفی ها بضاعت معرفتی و
نظری خود را مدیون معلمان، دهقانان و کارگران تنویر یافته توده ای هستند.
·
یاد شان به یاد باد.
·
شرم مان باد، اگر از یاد بریم.
6
آنان
به آفتاب شیفته بودند
زیرا
که آفتاب
تنها
ترین حقیقتِ شان بود
احساسِ
واقعیتِ شان بود.
·
همین تنویر یافتگی آنها در آیینه ضمیر
شاملو انعکاس یافته است:
·
توده و توده ای تنویر یافته، عاشق
تحولات بنیادی ـ پایه ای ـ ریشه ای اند.
·
توده و توده ای تنویر یافته به
فرمگرائی و رفرمگرائی (فرمالیسم و رفرمیسم) تره حتی خرد نمی کنند.
·
توده و توده ای تنویر یافته بازی
با شاخه و ساقه و برگ را به خودپرستان خرفت و خر واگذار می کنند و خود دست به ریشه
می
برند.
·
رادیکالیته ـ به قول رسول
پرولتاریا ـ یعنی دست بردن به ریشه.
·
درست به این دلیل است که انقلاب
برای توده و توده ای، تنها حقیقت است.
·
تنها انعکاس دقیق و درست واقعیت
عینی است.
·
این اما به چه معنی است؟
7
آنان
به آفتاب شیفته بودند
زیرا
که آفتاب
تنها
ترین حقیقتِ شان بود
احساسِ
واقعیتِ شان بود.
·
این اولا بدان معنی است که
انقلابیت با حقیقت دست در دست می رود:
الف
·
انقلابی فقط می تواند سرسپرده
حقیقت عینی باشد و لاغیر.
ب
·
حقیقت پرست، فقط می تواند انقلابی
باشد و نه فرمگرا و رفرمگرا.
8
آنان
به آفتاب شیفته بودند
زیرا
که آفتاب
تنها
ترین حقیقتِ شان بود
احساسِ
واقعیتِ شان بود.
·
این ثانیا بدان معنی است که خرد با
حقیقت دست در دست می رود:
الف
·
هر خردگرا ـ خواه و ناخواه ـ باید
سرسپرده حقیقت عینی باشد.
ب
·
هر حقیقت پرست باید ـ خواه و
ناخواه ـ خردگرا باشد.
9
آنان
به آفتاب شیفته بودند
زیرا
که آفتاب
تنها
ترین حقیقتِ شان بود
احساسِ
واقعیتِ شان بود.
·
حالا می توان حدس زد که چرا طبقات اجتماعی
واپسین، همه از دم، ضد انقلابی، خردستیز و حقیقت ستیز اند.
·
حالا می توان به دلیل تشبثات ایدئولوگ
های طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالیستی ـ فوندامنتالیستی در زمینه جایگزین سازی
خرد با خرافه، روولوسیون با اوولوسیون (انقلاب با تغییرات تدریجی)، انقلاب با رفرم
و لشکرکشی تئوریکی بر ضد عینیت حقیقت و وحدانیت حقیقت پی برد.
·
مراجعه کنید به خرد، خردستیزی،
حقیقت، پراگماتیسم، دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
10
با
نور و گرمی اش
مفهومِ
بی ریای رفاقت بود
با
تابناکی اش
مفهومِ
بی فریبِ صداقت بود.
·
برای توده و توده ای از دید احمد شاملو،
انقلاب اجتماعی با نور و گرمایش (با فروزندگی اش) سرچشمه بی غل و غش رفاقت است و با تابناکی اش (روشنگری
و تنویرش) مظهر بی مکر و ترفند و حیله ی صداقت
است.
·
شاملو بیشک معنی مفاهیم فیزیکی ـ شیمیائی
فروزندگی و تابناکی را نمی داند.
·
این ولی مانع آن نمی شود که مفاهیم روشنگری و تنویر در هیئت فروزندگی و
تابناکی، خود را به او تحمیل نکنند.
الف
تابناکی
به معنی تنویر و روشنگری است.
ب
تابناکی
به معنی تابش فوتون های نور (فرابنفش، مرئی یا فروسرخ) از یک
جسم
به دلیل گذار الکترونی
الکترون های برانگیخته از تراز عالی به ترازنازل است.
پ
تابناکی با فروزندگی فرق دارد.
ت
فروزندگی به تابش نور
از جسم
به دلیل گرما اطلاق می شود.
مثلا آتش فروزان
ث
در تابناکی
اما دلیل تابش جسم، گرما نیست
بلکه گذار در اثر برانگیزش الکترونی است.
11
با
نور و گرمی اش
مفهومِ
بی ریای رفاقت بود
با
تابناکی اش
مفهومِ
بی فریبِ صداقت بود.
·
انقلاب هم فروزنده است و هم تابناک.
·
در انقلاب فروزندگی و تابناکی جمع آمده
اند تا رفاقت بی ریا و صداقت بی فریب بر باد رفته و از یاد رفته، دوباره بر تخت نشنید
و بر خصومت های طبقاتی، فاتحه ای بلند بخواند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر