فریبرز رئیس دانا
(۱۳۲۷)
سرچشمه:
صفحه
فیسبوک روزبه نوید
ویرایش
و تحلیل از
مسعود
بهبودی
پیوند جویبار نازک الماس های سرخ
شطی است سیل ساز
کز آن،
تمام پست و بلند حیات ما
سیراب می شوند
و ریشه های سرکش، در خاک خفته
ـ باز
ـ
بیدار می شوند
·
در این بند شعر سیاوش جویبارهای
نازک خون جاری از اندام بازوان مسلح اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی به
همدیگر وصل می شوند، به صورت شط سیل سازی
در می آیند و تمام پستی ها و بلندی های حیات ملت را سیراب می کنند.
·
در نتیجه در خاک خفته ی سرزمین
سوخته، ریشه های سرکش دوباره بیدار می شوند.
·
منظور سیاوش از مفهوم «بیداری
دوباره ی ریشه های سرکش» چیست؟
1
پیوند جویبار نازک الماس های سرخ
شطی است سیل ساز
کز آن،
تمام پست و بلند حیات ما
سیراب می شوند
و ریشه های سرکش، در خاک خفته
ـ باز
ـ
بیدار می شوند
·
سیاوش ظاهرا میان جنبش انقلابی تحت
هژمونی پرولتاریا و جنبش فئودالی تحت هژمونی جناح رانده شده از هیئت حاکمه ی طبقه
حاکمه، پیوند ارگانیک می بیند:
·
سیاوش سازمان چریک ها و مجاهدین
فئودالی را ادامه دهندگان سنت سازمان نظامی پرولتری حزب توده می بیند.
·
به همین دلیل و با همین توهم از
مفهوم «بیداری مجدد ریشه های سرکش» دم می زند.
2
پیوند جویبار نازک الماس های سرخ
شطی است سیل ساز
کز آن،
تمام پست و بلند حیات ما
سیراب می شوند
و ریشه های سرکش، در خاک خفته
ـ باز
ـ
بیدار می شوند
·
در این بند شعر سیاوش، خواننده
شاهد نوعی فرمگرائی است:
·
سیاوش خیال می کند که تهییج و بسیج
توده از هر طریق و به هر ترفندی مثبت و رهگشا ست.
·
اگر توده تحت تأثیر «قهرمانی های»
نیهلیستی فئودال زاده ها و بورژوازی بازاری زاده ها از رژیم برخاسته از انقلاب
بورژوائی سفید روی برتابد و بساط سلطنت بر اندازد، به خودی خود شق القمر می شود.
3
پیوند جویبار نازک الماس های سرخ
شطی است سیل ساز
کز آن،
تمام پست و بلند حیات ما
سیراب می شوند
و ریشه های سرکش، در خاک خفته
ـ باز
ـ
بیدار می شوند
·
در این بند شعر سیاوش، برای تئوری
انقلابی، تره حتی خرد نمی شود.
·
همان تئوری انقلابی، که به قول
لنین، بدون آن، جنبش انقلابی اصلا نمی تواند تشکیل شود.
·
این ایراد خود سیاوش نیست.
·
این ایراد حزب توده پس از کودتا ست
که استالینیستی است.
·
یعنی نه توده ای است و نه مارکسیستی
ـ لنینیستی است.
·
بی اعتنائی به توده و بی اعتنائی
به تئوری از مشخصات اصلی طویله های استالینیستی است.
4
پیوند جویبار نازک الماس های سرخ
شطی است سیل ساز
کز آن،
تمام پست و بلند حیات ما
سیراب می شوند
و ریشه های سرکش، در خاک خفته
ـ باز
ـ
بیدار می شوند
·
استالینیسم فقط به تئوری انقلابی بی
اعتنا نیست.
·
استالینیسم به تئوری ارتجاعی نیز
بی اعتنا ست.
·
این بدان معنی است که استالینیسم به
تئوری بطور کلی بی اعتنا ست.
·
این بلحاظ فلسفی، بدان معنی است که
استالینیسم، دیالک تیک تئوری و پراتیک را به شکل دوئالیسم هیچ و همه چیز بسط و
تعمیم می دهد و مسخ و مثله و مخدوش می سازد.
·
همین دوئالیسم هیچ و همه چیز است که امروزه تحت
عنوان «تفاوت در عندیشه و وحدت در عمل» هم از سوی طویله های استالینیستی و هم از
سوی طویله های سطل ننه ات طلبیستی تبلیغ می شود.
·
تفاوت در عندیشه یعنی بی خیال نظر،
بی خیال تئوری.
·
یعنی فرق نمی کند که تئوری حریف،
انقلابی باشد و یا ارتجاعی.
·
مهم برای استالینیسم و سطل ننه ات
طلبیسم، اتحاد همه طبقات اجتماعی است که مخالف طبقه حاکمه معینی باشد.
·
فرق هم نمی کند که مرتجع تر از طبقه
حاکمه مورد نظر باشند و یا انقلابی تر از آن باشند.
5
پیوند جویبار نازک الماس های سرخ
شطی است سیل ساز
کز آن،
تمام پست و بلند حیات ما
سیراب می شوند
و ریشه های سرکش، در خاک خفته
ـ باز
ـ
بیدار می شوند
·
درست به همین دلیل است که رادیو
پیک ایران به عوض روشنگری علمی و انقلابی پیگیر و برنامه ریزی شده، به انتشار
زباله های فدائیان و مجاهدین و روح الله خمینی و صمد بهرنگی و این و آن می پردازد.
·
اجامر استالینیستی نامه های بلند
بالا به گربه نره می فرستند.
·
تلاش مفتضحانه به عمل می آورند تا
گربه نره را به صراط استالینیستی مستقیم رهنمون شوند و گربه نره طرفدار ژوزف استالین
باشد که به قول خودش نه ژوزف است و نه استالین.
·
بلکه یوسف است که از چاه جمکران بیرون
آمده و صد در صد عیرانی است.
·
به همین دلیل است که نشریه مخفی نوید،
نشریه شور شوق و شعار است و خالی از ذره ای
شعور انقلابی است.
6
اینک که تیغه های تبر های مست را
دارم به جان و تن
می بینم از فراز
بر سرزمین سوختگی، یورش بهار
·
سیاوش با فئودال زادگان فدائی و
مجاهد، پیوند ارگانیک احساس می کند:
·
آن سان که ضربه تبر وارده بر تنه درختان
جنگل (اجامر سیاهکل) را به مثابه وارد آمدن تیغه های تبر های مست بر جان و تن خویش
تلقی می کند.
·
علی خاوری بعدها از بحث های عمیق
با بیژن جزنی در زندان مصاحبه خواهد کرد.
·
همان بیژن جزنی که از سر تا پایش چرک
و کثافت آنتی کمونیسم می تراود.
7
اینک که تیغه های تبر های مست را
دارم به جان و تن
می بینم از فراز
بر سرزمین سوختگی، یورش بهار
·
سیاوش جنبش ارتجاعی ـ فئودالی فدائیان
و مجاهدین اسلام و خلق را به عنوان «یورش بهار بر سرزمین سوختگی» تصور و تصویر می
کند.
·
این بدان معنی است که سیاوش تحت تأثیر
سران بی سواد حزب توده، دچار وارونه بینی شده است.
·
ریشه های این وارونه بینی فقط در
فقر فلسفه سران حزب توده نیست.
·
بلکه در روانشناسی حزب توده نیز
است.
·
طبقه حاکمه وابسته به امپریالیسم برخاسته
از انقلاب بورژوائی سفید با سرکوب پیگیر و بی رحمانه حزب توده، به تخریب روح و روان
توده ای ها دست زده و آنها را به اردوی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی سوق
داده است.
·
وجه مشترک سطل ننه ات طلبیسم با
سرتنت طلبیسم، خریت هر دو ست:
·
از این دو اردوی سیاسی، هیچیک توان
درس آموزی از گذشته را ندارد.
·
درجا زدن در بهترین حالت و سقوط به
قهقرا در بدترین حالت، سرنوشت هر دو دار و دسته است.
·
رشدی در دیدرس نیست.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر