ادعای
دیالک تیک و بی طرفی در جنگ سوریه
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی از
ربابه
نون
۲
برداشت نگارنده از تحلیل مبتنی بر دیالکتیک ماتریالیستی،
تحلیلی است که
ضمن بررسی پدیده ها،
همواره در نظر داشته باشد که پدیده های واقعی،
واقعیت ثابت و منجمد نبوده
بلکه موجودیت هایی سیال و در حرکت و در حال تغییر و تحول
دائمی هستند
و موقعیت ها و شرایط متفاوتی می یابند
و بنا براین نمی توان
به صدور احکام قطعی دائمی در مورد پدیده ها پرداخت
بلکه باید آنها را در حال تغییر و تحولات دائمی شان
مورد بررسی قرار داد.
·
این دومین مشخصه تحلیل مبتنی بر
دیالک تیک ماتریالیستی از دید مسعود امیدی و یا علامه ی دیگری است که او از زباله
اش رونویسی کرده است:
1
برداشت نگارنده از تحلیل مبتنی بر دیالکتیک ماتریالیستی،
تحلیلی است که
ضمن بررسی پدیده ها،
همواره در نظر داشته باشد که پدیده های واقعی،
واقعیت ثابت و منجمد نبوده
بلکه موجودیت هایی سیال و در حرکت و در حال تغییر و تحول
دائمی هستند
·
از دید مسعود امیدی، کسی که به
تحلیل پدیده ای با متد دیالک تیکی ـ ماتریالیستی می پردازد، باید فکر و ذکرش این
باشد که «پدیده ی واقعی»، یعنی موضوع تحلیل، مثلا جنگ سوریه، چیز ثابت و منجمدی
نیست.
·
«بلکه چیزی سیال و در حرکت و تغییر و تحول
دائمی است.»
·
درک استالینیستی از دیالک تیک همین
است.
·
یعنی درکی متافیزیکی است.
·
یعنی درکی ضد دیالک تیکی است.
·
چرا و به چه دلیل؟
2
پدیده های واقعی،
واقعیت ثابت و منجمد نبوده
بلکه موجودیت هایی سیال و در حرکت و در حال تغییر و تحول
دائمی هستند
·
این تصور که چیزی فقط در حال حرکت
است و فاقد سکون است، تصوری متافیزیکی است.
·
تصوری ایرئال و ایراسیونال است.
·
تصوری ضد واقعی، ضد عقلی و ضد علمی
است.
·
چنین چیزی در هیچکدام از فرم های
وجودی ماده وجود ندارد.
·
نه در هستی طبیعی می توان چیزی
پیدا کرد که در حرکت بی امان باشد، نه در هستی اجتماعی و و نه در هستی فکری.
·
چرا و به چه دلیل؟
3
کائوس
پدیده های واقعی،
واقعیت ثابت و منجمد نبوده
بلکه موجودیت هایی سیال و در حرکت و در حال تغییر و تحول
دائمی هستند
·
به این دلیل ساده که پیش شرط چیزیت
(چیز وارگی) چیزی، سکون نسبی آن چیز است.
·
پیش شرط تشکیل چیزی، توقف نسبی تغییر
است.
·
هر چیزی در هستی در سیر شتابنده به
سوی سکون نسبی است.
·
اگر سکون نسبی نباشد، چیزی تشکیل
نمی شود.
·
بدون سکون نسبی، کائوس و یا بلبشو
و هرج و مرج حکمفرما می شود.
·
در این صورت اصلا نمی توان از مفاهیم تغییر و تحول دم زد.
·
برای اینکه پیش شرط تغییر و تحول
چیزی، وجود پیشاپیش آن چیز است و پیش شرط وجود چیزی، سکون نسبی آن است.
·
در حرکت مدام و بی امان که چیزی
تشکیل نمی شود.
·
درست به همین دلیل است که هر
کاتیونی چه بسا با سرعت نور به راه می افتد و خود را به در و دیوار می زند تا
آنیونی بیابد، با آن ترکیب شود و به آرامش و سکون نسبی رسد.
·
به زبان علمای شیمی، بلحاظ تعداد
الکترون هایش به درجه گازهای خنثی (هلیوم و نئون و آرگون و غیره) برسد.
4
مثال
·
نمک طعامی که می خوریم نتیجه ترکیب
کاتیون سدیم و آنیون کلر (کلرید) است.
·
در نتیجه این ترکیب هم انیون کلر
به درجه گازهای خنثی رسیده یعنی به سکون نسبی دست یافته و هم کاتیون سدیم.
·
برای جدا کردن این دو از یکدیگر،
نیروی عظیمی لازم است.
·
نیرویی که برای پرتاب وزنه ای به
وزن کره زمین به دهها کیلومتر آن طرف تر لازم است.
5
پدیده های واقعی،
واقعیت ثابت و منجمد نبوده
بلکه موجودیت هایی سیال و در حرکت و در حال تغییر و تحول
دائمی هستند.
·
اشکال کار مسعود امیدی کجا ست؟
·
چگونه او و یا مرشد و مراد بی سواد
او به این نتیجه رسیده است؟
6
پدیده های واقعی،
واقعیت ثابت و منجمد نبوده
بلکه موجودیت هایی سیال و در حرکت و در حال تغییر و تحول
دائمی هستند
·
دلیل این خطای خطیر او و امثال
بیشمار او، ازبر کردن کورکورانه و ساده لوحانه ی جملاتی از این و آن، بدون فهم
درست منظور این و آن است.
·
مثلا هگل می گوید:
·
همه چیز در شدن مدام است.
·
مسعود امیدی و یا مراد و مرشد او، خیال
می کند که همه چیز سیال است و سکونی در بین نیست.
·
او نمی فهمد که در «همه چیز» سکونی
نهفته است که چیزیت آنها را تضمین می کند و شدن (دگر شدن، تغییر یافتن) به معنی
گذار از چیزی به چیز دیگر است.
·
به معنی گذار از سکونی به سکونی
دیگر است.
7
پدیده های واقعی،
واقعیت ثابت و منجمد نبوده
بلکه موجودیت هایی سیال و در حرکت و در حال تغییر و تحول
دائمی هستند
·
دلیل دیگر خطای مسعود امیدی این
است که حرکت مطلق است و سکون نسبی است.
·
او خیال می کند که مطلق بودن حرکت،
به معنی فقدان سکون نسبی است.
·
مطلقیت حرکت بدان معنی است که هیچ
چیزی در سکون نسبی اش، عاری از حرکت نیست.
·
همین نمک طعام، علیرغم سکون و ثبات
نسبی اش، حاوی اجزایی در درون وبرون خویش است که در جنب و جوش مدام اند.
·
مثلا پروتون ها، نوترون ها،
الکترون ها و غیره.
8
پدیده های واقعی،
واقعیت ثابت و منجمد نبوده
بلکه موجودیت هایی سیال و در حرکت و در حال تغییر و تحول
دائمی هستند
·
دلیل دیگر خطای مسعود امیدی، طرز
تفکر متافیزیکی او ست.
·
او هنوز نمی داند که هر چیز هستی،
خصلت دیالک تیکی دارد.
·
خصلت دیالک تیکی هر چیز هستی بدان
معنی است که هر چیز میدان وحدت و «مبارزه» اضداد است.
·
خود نمک طعام ترکیبی از دو ضد
دیالک تیکی است:
·
ترکیبی از کاتیون مثبت سدیم و
انیون منفی کلر است.
·
میدان وحدت و «مبارزه» اضداد است.
·
مسعود امیدی از خود نمی پرسد که ضد
دیالک تیکی حرکت چیست؟
·
اگر از خود می پرسید به دیالک تیک
حرکت و سکون می رسید.
·
حرکتی که مطلق است و تعیین کننده
است و سکونی که نسبی است.
·
سکونی که در آن حرکت جدیدی شروع می
شود.
·
به همان سان که هر رهروی به مقصد
می رسد، هر چیزی هم به سکون نسبی می رسد.
·
رهرو نمی تواند مادام العمر در راه
باشد و به جائی نرسد.
·
احتمالا جفنگ تروتسکی موسوم به
«انقلاب بی امان» هم بر پایه فهم غلط همین نکته بوده است.
·
هر تحول انقلابی باید به آرامش و
سکون برسد تا جامعه فرصت بیابد و نظام نوین را بسازد.
·
نظام نوینی که به نوبه خود،
تضادهای درونی اش را در دل می پرورد و انقلاب دیگری را الزامی می سازد.
·
درک ماتریالیستی تاریخ همین است:
·
انفجار مناسبات تولیدی کهنه و
تشکیل مناسبات تولیدی نوین برای توسعه سریع نیروهای مولده.
9
پدیده های واقعی،
واقعیت ثابت و منجمد نبوده
بلکه موجودیت هایی سیال و در حرکت و در حال تغییر و تحول
دائمی هستند
·
اشکال دیگر توهم مسعود امیدی از
تحلیل مبتنی بر دیالک تیک ماتریالیستی این است که اگر موضوع بررسی در تغییر و تحول
بی امان باشد، اصلا قابل بررسی نخواهد بود.
·
پیش شرط لازم برای بررسی چیزی،
سکون نسبی آن است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر