ادعای
دیالک تیک و بی طرفی در جنگ سوریه
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی از
ربابه
نون
تحلیل دیالکتیکی
در اینجا چند نکته اساسی را باید (در) مد نظر قرار دهد:
اولاً
نباید به ساده اندیشی درافتد و تصور نماید که فقط یک تضاد
می تواند عامل مبارزه و حرکتی باشد که در پدیده مورد بررسی ایفای نقش می کند.
بلکه مجموعه ای از تضادها ممکن است
در ارتباط با حرکت پدیده ها ایفای نقش نمایند.
·
مسعود امیدی، تحلیل دیالک تیکی را
آنتروپومورفیزه می کند.
·
به مثابه فرد تحلیل کننده تصور و
تصویر می کند.
·
منظورش این است که کسی که از متد دیالک
تیکی برای تحلیل مسائل بهره برمی گیرد، نباید ساده اندیش باشد.
·
منظور مسعود امیدی از ساده اندیشی چیست؟
1
اولاً
نباید به ساده اندیشی درافتد و تصور نماید که فقط یک تضاد
می تواند
عامل مبارزه و حرکتی باشد که
در پدیده مورد بررسی ایفای نقش می کند.
بلکه مجموعه ای از تضادها ممکن است
در ارتباط با حرکت پدیده ها ایفای نقش نمایند.
·
من ـ زور مسعود امیدی از ساده
اندیشی، اولا این است که تضاد اصلی در هر پدیده کشک است.
·
کسی که با استفاده از متد دیالک
تیکی ـ ماتریالیستی، به تحلیل پدیده ای می پردازد، باید پیشاپیش فاتحه ای بر تضاد
اصلی در اندرون آن پدیده بخواند و نقش تعیین کننده را از آن تضاد اصلی نداند.
·
تحلیلگر دیالک تیکی در این صورت، دیگر
نه فرد ساده اندیشی، بلکه علامه ژرف اندیش و بغرنج اندیشی محسوب خواهد شد.
2
·
من ـ زور مسعود امیدی از ساده
اندیشی، ثانیا این است که فرق و تفاوت و تضادی میان تضاد اصلی و تضاد های فرعی در
هر پدیده وجود ندارد.
·
مثلا در تحلیل دیالک تیکی ـ ماتریالیستی
پدیده ای به نام جامعه سرمایه داری، تضاد کار و سرمایه (تضاد اصلی جامعه) همان
نقشی را بازی می کند که تضاد بورژوازی تجاری با بورژوازی مالی و یا کشاورزی و یا
بساز و بفروش.
3
·
این تز اول مسعود امیدی به معنی تبلیغ
تأثیر پلورالیستی همه تضاد های درونی هر پدیده است:
بلکه مجموعه ای از تضادها ممکن است
در ارتباط با حرکت پدیده ها ایفای نقش نمایند.
·
ابر و باد و مه و خورشید و بشر در
کارند، تا تو نانی به کف آری و به غفلت بخوری.
·
البته نمی توان به این آسانی ها
ادعای مسعود امیدی را رد و انکار کرد.
·
چون در حرکت جامعه سرمایه داری و
یا در حرکت جنگ سوریه، هر ننه قمری نقشی بازی می کند.
·
هم اجامر امپریالیستی یانکی و آلمانی
و فرانسوی و انگلیسی و غیره در کارند، هم اجامر اولیگارشیستی ـ پوتینیستی در کارند،
هم اجامر فوندامنتالیستی ـ سنی از قبیل عرعرستان وعردوغانستان و قطر و داعش و
القاعده و غیره، هم اجامر فوندامنتالیستی شیعی از قبیل جمهوری جماران و حزب الله
لبنان و هم فوندامنتالیسم صهیوینستی حضرت عزرائیل.
4
بلکه مجموعه ای از تضادها ممکن است
در ارتباط با حرکت پدیده ها ایفای نقش نمایند.
·
همین جفنگ مسعود امیدی را اجامر امپریالیستی
هم شب و روز تکرار می کنند واز شنیدن پژواکش کیف خر می کنند:
·
«برای خاتمه دادن به جنگ سوریه، باید همه این
اجامر دخیل در آن را، دور میز گرد گردی مثل سوسن گرد، گرد آوریم.»
·
(نقل به مضمون از رسانه های امپریالیستی)
·
در نتیجه، نیامدن دو سه دار و دسته تروریست به سر میز گرد، فاتحه بلندی بر حل مسئله سوریه است.
·
اگر مسعود امیدی بشنود، فوری در
ارگان مرکزی انجمنش خواهد نوشت:
·
امپریالیسم از مسعود امیدی فیض
نظری می برد و «متدئولوژی» دیالک تیکی ـ ماتریالیستی
اش را تز به تز به کار می بندد.
·
متد دیالک تیکی ـ ماتریالیستی ـ استالینیستی
مسعود امیدی هم فقط به درد اجامر امپریالیستی و فوندامنتالیستی می خورد و نه به
درد توده کارتن خواب و گورخواب بی همه چیز.
5
تحلیل دیالکتیکی
در اینجا چند نکته اساسی را باید (در) مد نظر قرار دهد:
دوماً
توجه داشته باشد که سهم و میزان تأثیر گذاری تضادهای مختلف
در روند حرکت و تغییرات مرتبط با یک پدیده
ضرورتا مساوی نبوده
بلکه ممکن است از بسیار زیاد تا بسیار کم
مقادیر مختلفی به خود بگیرد.
·
از کرامات شیخ او چه عجب:
·
پنجه را باز کرد و گفت:
·
«وجب»
·
هنر دوم تحلیلگر دیالک تیکی ـ ماتریالیستی
«توجه داشتن به این نکته است که تضاد های متنوع تاثیرات متفاوت دارند.»
·
رهبران اقوام در آخر الزمان چه تز
هائی توسعه می دهند.
·
برای دانستن این چیزها تحصیلات
کودکستانی کافی اند و به متد دیالک تیکی احتیاجی نیست.
6
سوماً
با توجه به اینکه تضادهای درونی هر پدیده،
جهت حرکت و تغییرات آن را تعیین می کنند،
شناسایی این تضادها بسیار مهم است.
·
این تز مسعود امیدی حاوی ایرادات
جدی متعدد است:
الف
·
ایراد اول آن این است که او فقط
تضاد های درونی و برونی (داخلی و خارجی) پدیده
ها را به رسمیت می شناسد.
ب
·
احتمال این حتی می رود که او، فقط
همین تضادهای درونی و برونی را به خیال خود بشناسد.
پ
·
ایراد دیگر این تز او، این است که گویا
همه تضادهای درونی هر پدیده ای، سمت و سوی
حرکت پدیده را تعیین می کنند.
·
این بدان معنی است که میان تضاد
درونی اصلی و تضادهای درونی فرعی، تفاوتی وجود ندارد.
·
اگر هم وجود داشته باشد، تفاوت کمی
است و نه کیفی.
ممکن است از بسیار
زیاد تا بسیار کم
مقادیر مختلفی به خود بگیرد.
ت
سوماً
با توجه به اینکه تضادهای درونی هر پدیده،
جهت حرکت و تغییرات آن را تعیین می کنند،
شناسایی این تضادها بسیار مهم است.
·
مسعود امیدی نمی داند که هر پدیده
ای، حاوی تضاد درونی اصلی و تضاد های درونی فرعی است و نقش تعیین کننده از آن تضاد
اصلی است.
·
مثلا در جامعه سرمایه داری، تضاد
درونی اصلی، تضاد کار و سرمایه (دیالک تیک طبقه کارگر و بورژوازی) است.
·
بقیه تضاد های درونی و یا داخلی،
تضاد های درونی فرعی اند و نقش تعیین
کننده در سمت و سوی جامعه سرمایه داری ندارند.
·
مثلا تضاد بورژوازی تجاری با بورژوازی
صنعتی هم یکی از تضاد های درونی است.
·
ولی سمت و سوی حرکت جامعه را تعیین
نمی کند.
·
تضاد میرحسین و کروب با سید علی و
کوسه تعیین کننده سمت و سوی حرکت جامعه جماران نیست.
ث
سوماً
با توجه به اینکه تضادهای درونی هر پدیده،
جهت حرکت و تغییرات آن را تعیین می کنند،
شناسایی این تضادها بسیار مهم است.
·
هسته صحیح این تز مسعود امیدی این
است که نقش تعیین کننده را در دیالک تیک داخلی و خارجی، از آن داخلی می داند.
ج
·
ایراد دیگر او در این تز آن است که
او نمی داند که تضاد های درونی به تضاد اصلی و تضادهای فرعی طبقه بندی می شوند و
نقش تعیین کننده را تضاد اصلی به دوش می کشد، بی آنکه تضاد های فرعی هیچ واره و
هیچ کاره باشند.
ح
·
ایراد عملی (کار بستی) این تز مسعود امیدی این است که در نظر گرفتن همه
تضادهای درونی پدیده ها برای تحلیل آنها، نه ضرور است و نه امکان پذیر.
·
با تزهای مسعود امیدی اصلا نمی
توان پدیده ای را تحلیل کرد.
7
علاوه بر این
با توجه به درهم تنیدگی روندهای اقتصادی- اجتماعی و پدیده
های سیاسی در عصر جهانی سازی و ارتباطات و تعبیری که
تحت عنوان "دهکده جهانی" از آن نام برده می شود،
بویژه (باید به) تداخل
زیاد محدوده های درونی و بیرونی پدیده ها،
توجه داشته باشد
که شناسایی محدوده های درون و بیرون هر پدیده
به هیچوجه آسان نبوده
و از پیچیدگی زیادی برخوردار می باشد
که کار شناخت و تحلیل را بسیار دشوار و با اهمیت می کند.
·
اکنون معلوم می شود که مسعود امیدی
قصد خود علامه نمائی و هارت و پورت توخالی دارد.
·
تحلیل دیالک تیکی پدیده ای چه ربطی
به روندهای اقتصادی و گلوبالیزاسیون و غیره دارد؟
·
هدف مسعود امیدی این است که آب پاک
روی دست خواننده و اندیشنده بریزد و از تحلیل مسائل نا امیدش سازد.
·
مسعود امیدی به قتل عام امید آمده است.
·
چون پیش شرط تغییر مناسبات، تحلیل دیالک
تیکی ـ ماتریالیستی مناسبات است.
·
بدون تفسیر جهان، تغییر جهان محال
است.
·
پیش شرط تغییر چیزی، شناخت پیشاپیش
آن چیز است.
·
خر نمی تواند شق القمر کند.
توانا بود، هر که دانا بود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر