۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (277)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

شما همین کامنت ما را به زبان بهتر تان بازنویسی کنید
و نشان دهید که چه از آب در می آید.

طبقه حاکمه
انتخابات صوری و فرمال دم به دم مانی پولیزه گشته را
رنگ می زند و برای جماعت خر
به عنوان بلبل دموکراسی
قالب می کند.

1
انتخابات در بهترین حالت
مهره های ماهیتا یکسان طبقه حاکمه را
تعویض می کند:

الف
کوسه جای نهنگ را می گیرد.

ب
گرگ جای پلنگ را

ت
شغال جای روباه را

حریف
انسان ها فقط به فریاد همدیگر می رسند
و نه به سکوت همدیگر.

دلیلش چیست؟

دلیلش دیالک تیک ابزار و آماج است:

1
برای هر آماجی، ابزار درخور آن آماج لازم است.

2
فریاد ابزار درخور برای جلب فریاد رس است.

3
سکوت ابزار درخوری برای آماج دیگر است:

الف
مثلا برای حل و فصل مستقلانه مسئله.

ب
برای خودخوری

ت
برای تحقیر آدم آزار آدم نشو.

ایها الناس،
با طناب گاندی در چاه زندگی اندر شدن
خطا ست:

1
نتیجه نصایح چپ اندر قیچی گاندی

2
همین هند و پاکهند است
با طالبان و بی طالبان

3
سگ ویلان چه کم از گاندی عریان دارد؟


عجب جفنگیاتی
محمود الدوله دیلمی
سرهم کرده است:

1
وقتی آدم از سرچشمه ی خرد کل اندیش لبی تر نکرده باشد،
به همین روز می افتد که محمود الدوله افتاده است.

2
اولا تو و هر کس
و خواهر و مادر و خاله و عمه تو و هر کس دیگر
افراد منفردند.

3
مردم و یا توده نیستند.

4
جزئی از کلی اند.
با هم اند و بر (ضد هم) اند.
دیالک تیک فرد و جامعه
دیالک تیک شخصیت و توده

5
رابطه دیالک تیکی یعنی همین.

6
رابطه زمین و کاینات هم به همین سان
رابطه جزء با کل است.

7
زمین جزئی از کلی به نام کاینات است.

8
زمین با کاینات یکی و یکسان نیست

9
ثانیا جامعه کل همگونی نیست:

الف
جامعه
ـ بسان هر ساختمان ـ
ساختار طبقاتی دارد.

ب
ساختار طبقاتی جامعه سیال است:

1
محمود دولت آبادی دیروز
می تواند در اثر فروش رمان های
چه بسا ارزشمندش
میلیونر شود
و بلحاظ طبقاتی
تغییر جایگاه اجتماعی و یا حتی پایگاه
طبقاتی دهد.

2
می تواند زیر و رو شود
آن سان که از ما بهتران برایش جایزه دهند.

ت
ثالثا روشنفکران جامعه
تعلقات طبقاتی متنوع و متضاد
دارند:

1
یکی از ستمکشان و استثمار شوندگان زمین است
و دیگری از ستمگران و استثمار گران زمین

2
اینکه کسانی مثلا شاعرند،
دلیل بر پایگاه طبقاتی واحد آنها نمی شود:
شاعری نماینده طبقه حاکمه است و شاعر دیگری
سگ توده (ستارخان)
و نماینده طبقات تحت ستم و استثمار است.
تو کجائی تا شویم ما چاکرت؟

این شعار آنارشیستی است.
عوامفریبانه است.

1
سیاستمدار نماینده است.
سیاستمدار واژه ای نامعین و انتزاعی است.

2
هم لنین سیاستمدار است هم تزار

3
هم مائو سیاستمدار است هم چیانکایچک

4
هم کاسترو سیاستمدار است هم باتیستا

5
هم النده سیاستمدار است هم پینوچه

6
هم ارانی دانشمند سیاستمدار است هم رضاشاه بی سواد

7
هم خسرو روزبه سیاستمدار است هم شاه

8
هم طبری سیاستمدار است هم سید علی

9
هم جوانشیر سیاستمدار است هم موسوی

این جفنگ باید تحلیل شود.

1
اعدام همه مردان روستائی،
توسط اجامر جماران و جمکران
جنایت محض است.

2
نشانه بربریت و حتی توحش است.

3
قاچاقچیگری نه انتقام از دولت
بلکه تخریب خانه خلق است

4
حمایت از قاچاقچی بالقوه
نه مبارزه با قاچاق،
بلکه بالفعل کردن قاچاقچی بالقوه است.

5
عیرانی ها اصلا حرف دهن خود را نمی فهمند
چه رسد به فهم حرف دهن یکدیگر
چه رسد به فهم حرف این و آن

این سخن در کل درست است:

1
نقش تعیین کننده در دیالک تیک کردار و افکار
از آن کردار است.

2
شناخت آدم ها اما به این سادگی ها نیست:

3
آدم ها می توانند نقش بازی کنند.

4
آدم ها می توانند کردار خود را چنان تنظیم کنند که
عوام الناس به دامش بیفتند و فریبش را بخورند.

5
مثال:
آخوند ها
ـ پس از سرنگونی شان در اثر انقلاب بورژوائی سفید ـ
برای جلب حمایت دهقانان
قبا و عبا و عمامه بر زمین می نهادند
و برای آنان
در ساختن کلبه
عملگی می کردند.

6
امروزه برای رأی آوردن
در شهری جار می کشند و خانواده سپورها را
به میهمانی شام در کاخ شان دعوت می کنند.

7
فقط باید خر بود و فریب این کردار آنان را خورد.

8
ضمنا از گفتار آدم ها
ـ حتی اگر نقش بازی کنند ـ
پس از تحلیل می توان به ماهیت آنان پی برد.

9
بهترین راه
در نظر گرفتن دیالک تیک کردار و رفتار و گفتار و حرکات و سکنات آنها ست.

10
قطب نمای مطمئن
در این زمینه
ماهیت طبقاتی آدم ها ست.

11
مثال:
اگر طرف مورد نظر فئودال و یا بورژوا باشد
باید دانست که ستاننده است و نه دهنده

12
انگل است و نه مولد

13
خاین است و نه خادم
حتی اگر ادای حاتم طائی در بیاورد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر