جمعبندی از
مسعود بهبودی
شما همین کامنت ما را به زبان بهتر تان بازنویسی کنید
و نشان دهید که چه از آب در می آید.
طبقه حاکمه
انتخابات صوری و فرمال دم به دم مانی پولیزه گشته را
رنگ می زند و برای جماعت خر
به عنوان بلبل دموکراسی
قالب می کند.
1
انتخابات در بهترین حالت
مهره های ماهیتا یکسان طبقه حاکمه را
تعویض می کند:
الف
کوسه جای نهنگ را می گیرد.
ب
گرگ جای پلنگ را
ت
شغال جای روباه را
حریف
انسان ها فقط به فریاد همدیگر می رسند
و نه به سکوت همدیگر.
دلیلش چیست؟
دلیلش دیالک تیک ابزار و آماج است:
1
برای هر آماجی، ابزار درخور آن آماج لازم است.
2
فریاد ابزار درخور برای جلب فریاد رس است.
3
سکوت ابزار درخوری برای آماج دیگر است:
الف
مثلا برای حل و فصل مستقلانه مسئله.
ب
برای خودخوری
ت
برای تحقیر آدم آزار آدم نشو.
ایها الناس،
با طناب گاندی در چاه زندگی اندر شدن
خطا ست:
1
نتیجه نصایح چپ اندر قیچی گاندی
2
همین هند و پاکهند است
با طالبان و بی طالبان
3
سگ ویلان چه کم از گاندی عریان دارد؟
عجب جفنگیاتی
محمود الدوله دیلمی
سرهم کرده است:
1
وقتی آدم از سرچشمه ی خرد کل اندیش لبی تر نکرده باشد،
به همین روز می افتد که محمود الدوله افتاده است.
2
اولا تو و هر کس
و خواهر و مادر و خاله و عمه تو و هر کس دیگر
افراد منفردند.
3
مردم و یا توده نیستند.
4
جزئی از کلی اند.
با هم اند و بر (ضد هم) اند.
دیالک تیک فرد و جامعه
دیالک تیک شخصیت و توده
5
رابطه دیالک تیکی یعنی همین.
6
رابطه زمین و کاینات هم به همین سان
رابطه جزء با کل است.
7
زمین جزئی از کلی به نام کاینات است.
8
زمین با کاینات یکی و یکسان نیست
9
ثانیا جامعه کل همگونی نیست:
الف
جامعه
ـ بسان هر ساختمان ـ
ساختار طبقاتی دارد.
ب
ساختار طبقاتی جامعه سیال است:
1
محمود دولت آبادی دیروز
می تواند در اثر فروش رمان های
چه بسا ارزشمندش
میلیونر شود
و بلحاظ طبقاتی
تغییر جایگاه اجتماعی و یا حتی پایگاه
طبقاتی دهد.
2
می تواند زیر و رو شود
آن سان که از ما بهتران برایش جایزه دهند.
ت
ثالثا روشنفکران جامعه
تعلقات طبقاتی متنوع و متضاد
دارند:
1
یکی از ستمکشان و استثمار شوندگان زمین است
و دیگری از ستمگران و استثمار گران زمین
2
اینکه کسانی مثلا شاعرند،
دلیل بر پایگاه طبقاتی واحد آنها نمی شود:
شاعری نماینده طبقه حاکمه است و شاعر دیگری
سگ توده (ستارخان)
و نماینده طبقات تحت ستم و استثمار است.
تو کجائی تا شویم ما چاکرت؟
این شعار آنارشیستی است.
عوامفریبانه است.
1
سیاستمدار نماینده است.
سیاستمدار واژه ای نامعین و انتزاعی است.
2
هم لنین سیاستمدار است هم تزار
3
هم مائو سیاستمدار است هم چیانکایچک
4
هم کاسترو سیاستمدار است هم باتیستا
5
هم النده سیاستمدار است هم پینوچه
6
هم ارانی دانشمند سیاستمدار است هم رضاشاه بی سواد
7
هم خسرو روزبه سیاستمدار است هم شاه
8
هم طبری سیاستمدار است هم سید علی
9
هم جوانشیر سیاستمدار است هم موسوی
این جفنگ باید تحلیل شود.
1
اعدام همه مردان روستائی،
توسط اجامر جماران و جمکران
جنایت محض است.
2
نشانه بربریت و حتی توحش است.
3
قاچاقچیگری نه انتقام از دولت
بلکه تخریب خانه خلق است
4
حمایت از قاچاقچی بالقوه
نه مبارزه با قاچاق،
بلکه بالفعل کردن قاچاقچی بالقوه است.
5
عیرانی ها اصلا حرف دهن خود را نمی فهمند
چه رسد به فهم حرف دهن یکدیگر
چه رسد به فهم حرف این و آن
این سخن در کل درست است:
1
نقش تعیین کننده در دیالک تیک کردار و افکار
از آن کردار است.
2
شناخت آدم ها اما به این سادگی ها نیست:
3
آدم ها می توانند نقش بازی کنند.
4
آدم ها می توانند کردار خود را چنان تنظیم کنند که
عوام الناس به دامش بیفتند و فریبش را بخورند.
5
مثال:
آخوند ها
ـ پس از سرنگونی شان در اثر انقلاب بورژوائی سفید ـ
برای جلب حمایت دهقانان
قبا و عبا و عمامه بر زمین می نهادند
و برای آنان
در ساختن کلبه
عملگی می کردند.
6
امروزه برای رأی آوردن
در شهری جار می کشند و خانواده سپورها را
به میهمانی شام در کاخ شان دعوت می کنند.
7
فقط باید خر بود و فریب این کردار آنان را خورد.
8
ضمنا از گفتار آدم ها
ـ حتی اگر نقش بازی کنند ـ
پس از تحلیل می توان به ماهیت آنان پی برد.
9
بهترین راه
در نظر گرفتن دیالک تیک کردار و رفتار و گفتار و حرکات و سکنات آنها ست.
10
قطب نمای مطمئن
در این زمینه
ماهیت طبقاتی آدم ها ست.
11
مثال:
اگر طرف مورد نظر فئودال و یا بورژوا باشد
باید دانست که ستاننده است و نه دهنده
12
انگل است و نه مولد
13
خاین است و نه خادم
حتی اگر ادای حاتم طائی در بیاورد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر