۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

سیری در شعری از جلال سرفراز (4)


ویرایش و تحلیل از
مسعود بهبودی

ببخشين،
 ماسک قدرت خدمتتونه
 (برلين ـ 15 فوريه 2008)
 ادامه


گفتم که
قدرت يعنی همه چی

·        جلال ـ البته به شوخی و طعنه و طنز ـ قدرت را و در تحلیل نهائی، اوتوریته را همه چیز قلمداد می کند.
·        خودش بیشک می داند که سودای نقد سرشته به شوخی و طعنه و طنز را در سر دارد.

·        تحلیل افکار سرشته به شوخی و طعنه و طنز اما آسان نیست.

·        بدشواری می توان نقدی بر فکاهی و شوخی و طعنه و طنز پیدا کرد.

·        اما چرا و به چه دلیل؟

·        چرا باید آثار بالزاک و داستایفسکی و گرکی و چخوف و احمد محمود و محمد زهری نقد شوند، ولی آثار شچدرین و عمران صلاحی و فریدون تنکابنی نشوند؟

1

گفتم که
قدرت يعنی همه چی

·        شوخی و طعنه و طنز به کار.

·        سؤال این است که چرا و به چه دلیل قدرت و به عبارت بهتر، اوتوریته همه چیز است؟

·        اگر واقعا قضیه از این قرا باشد، سوبژکت های اوتوریته از دید جلال باید  همه کاره تلقی شوند:
·        نویسنده قلم به دست
·        قلدر تفنگ به دست
·        مدل ماهرو و خوش اندام.

·        منظور ماکس وبر، که سواد فلسفی ندارد و مفهوم سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) اوتوریته را مفهوم آمورف (فرم نیافته) می نامد، چیست؟

2

گفتم که
قدرت يعنی همه چی

·        اوتوریته  و یا قدرت بنظر ما، مفهوم گل و گشادی است:
·        فقط کافی است مفهوم انتزاعی اوتوریته را جامه مشخص بپوشانیم و زیر ذره بین تجزیه و تحلیل قرار دهیم:

الف
·        مقامات اجتماعی، مادر و پدر، خاله و دائی، عمه و عمو، مادر بزرگ و پدر بزرگ، خواهر بزرگ و برادر بزرگ، معلم در مدرسه، استاد در دانشگاه هر کدام به نوبه خود فرمی از بسط و تعمیم مفهوم انتزاعی اوتوریته اند.
·        مظاهر قدرت اند.

ب
·        مقامات حرفه ای ـ صنفی ـ تولیدی، استاد کار در کارگاه پیشه وری (نجاری، حلبی سازی، زرگری، قنادی، کفاشی، خیاطی و غیره) فرم دیگری از بسط و تعمیم مفهوم انتزاعی اوتوریته است.   
·        این اوتوریته ها چه فرق و تفاوت و تضادی با اوتوریته های فوق الذکر، مادر و پدر و غیره دارند؟

ت
·        ارباب فئودال و مباشر و غیره برای توده رعیت مظاهر اوتوریته اند.
·        چه فرق و تفاوت و تضادی با مادر و پدر و غیره دارند؟

·        معیار عینی برای طبقه بندی اوتوریته ها چیست؟

3
گفتم که
قدرت يعنی همه چی

·        اوتوریته (قدرت) هائی از قبیل مادر و پدر و عمه و دائی و غیره که نمی توانند «همه چیز» باشند.

·        اوتوریته برای این بیچاره ها چه «مزایائی» جز دردسر دارد؟

·        مادر ـ پدری که دختری و یا پسری تولید مثل می کنند، از همان بدو تولد نوزاد بخش مهمی از نعمات مادی و معنوی زندگی را داوطلبانه مورد صرفنظر قرار می دهند:

الف
·        سال های متمادی خواب راحت بر هر دو حرام می شود.

ب
·        چه بسا خود با آب خالی و نان خشک روزگار می گذرانند تا کودک بهتر تغذیه شود، رشد کند و روی پای خود بایستد.  

ت
·        تمام توان جسمی، روحی و روانی خود را هدر می دهند، تا کودک از تربیت بخور ـ نمیری بهره مند شود.  

پ
·        وقتی هم که فرزند تشکیل خانواده می دهد، مورد حمایت مالی و غیره قرارش می دهند تا سربلند به خانه داماد رود و سرافکنده در مقابل همسر نباشد.  

4
گفتم که
قدرت يعنی همه چی

·        اوتوریته در این موارد، نه «همه چیز»، بلکه محرومیت از همه چیز است.

·        اوتوریته به همین دلیل مفهوم گل و گشادی است که باید جامه مشخص در بر کند تا مورد ارزیابی رئالیستی و راسیونالیستی قرار گیرد.

5
گفتم که
قدرت يعنی همه چی

·        اوتوریته های همنام حتی نه «همه چیز» اند و نه ماهیت واحد و یکسان دارد.

·         آب چندی است که بطرز سریع السیری «سربالا می رود و قورباغه ها» ـ از هر نوع ـ ابو عطا سر داده اند.

·        ولی به هر ذلتی هم که باشد، خطر کنیم و حداقل در خفا از خود بپرسیم:

الف

·        ولادیمیر لنین هم به قول جلال، «ماسک قدرت» بر سر کشیده بود و مظهری از اوتوریته بود.

ب

·        مارگوت و اریش هونکر و صدها تن از یاران شان هم مظاهر اوتوریته بوده اند.

ت

·        مریم فیروز و نور الدین کیانوری، سیاوش کسرائی و انصاری و مهرگان و جواشنیر و طبری هم اوتوریته بوده اند.

پ
·        چه فرقی این اوتوریته های خونین کفن با جلال آل احمد و احمد شاملو و روح الله و سید علی و میرحسین و کوسه و کروب و غیره داشته اند که اوتوریته های بی چون و چرا بوده اند و هستند؟

6
گفتم که
قدرت يعنی همه چی

·        کلید عینی و علمی لازم برای گشایش این معمای اوتوریته چیست، تا بتوان به مدد آن کلید ماهیت نما، اوتوریته را تأیید و حمایت و تقویت و تحکیم کرد و یا تکذیب و تحقیر و تضعیف و تخریب؟

7
گفتم که
قدرت يعنی همه چی

·        سؤال تعیین کننده ی دیگر این است که آیا مفهوم اوتوریته از تجرید نقش ها ـ و به قول جلال، ماسک ها ـ تشکیل شده است و یا از تجرید نقاش ها؟

·        اگر اوتوریته نقش است که سوبژکت ها (از مادر ـ پدر تا صدر اعظم، از رئیس اداره تا رئیس دولت، از نویسنده تا مدل ماهرو، از سرکارگر تا سرکرده جهان)  ایفا می کنند، نقاش (تعیین کننده ی نقش ها) چیست و یا کیست؟

8
·        اگر اوتوریته ماسک است و سوبژکت مربوطه این ماسک را تهیه می کند و بر سر می کشد، تعیین کننده ی اصلی محتوای این ماسک چیست و یا کیست؟

·        نمایشنامه نویس این نمایشنامه و تئاتر و فیلم و ماجرا چیست و یا کیست؟

·        به عبارت دیگر در ورای نقش ها و ماسک ها، چیست و کیست که کلام واپسین و تعیین کننده را بر زبان می راند؟

·        ما به همانیدشی خواننده نیاز داریم.
·        تا بعد به این سؤالات برگردیم.

9
اينو همة مارخورده ها و افعی شده ها، می دونن
منتها می گن:
«بده»،
که دس زياد نشه

·        جلال در این جمله، خیال می کند که اوتوریته خوب است و اوتوریته ها به نیت عوامفریبی آن را «بد» می نامند:

الف

·        در قاموس جلال، مدل ماهرو (که گویا، مارها خورده و افعی شده)  از ماسک قدرت کذائی اش خیلی هم راضی است، «منتها برای ممانعت از وفور اوتوریته ها، می گوید که «بد» است.»

ب
·        جلال شاید از انگشت شمار آدم ها باشد که چنین تصور می کند.
·        ما اما بر خلاف تصور جلال، به صداقت مدل های ماهرو ایمان کامل داریم.

·        صداقت تنها چیزی است که برای مدل ها ماهروی «بی همه چیز»  باقی گذاشته اند.

ت

·        این اوتوریته که جلال به این بیچاره ها نسبت می دهد، ذلت جسمی و روحی و روانی تمامعیار است.
·        این نه اوتوریته، بلکه ضد اوتوریته است.

·        منظور ما از مفهوم «ضد اوتوریته»، نه آنتی تز اوتوریته، بلکه وارونه اوتوریته است:
·        ماسک مدل های ماهرو، اصلا ماسک اوتوریته نیست.

·        ماسک پاوپریسم است.
·        ماسک بی همه چیزی است.

·        مدل های ماهروی مورد نظر جلال، نه سوبژکت حامل ماسک قدرت، بلکه ماسک متجسم اند.
·        یعنی اصلا سوبژکت نیستند.

·        آنها همه از دم حتی اگر میلیونر هم باشند، سلب سوبژکتیویته شده اند.
·        یعنی خود ماسک اند.
·        یعنی ماسک محض اند
·        ماسک بی محتوا، بی نقش اند.

·        جلال حتی چند ثانیه نمی تواند با پاریس هیلتون همنشین شود، همگوئی و هماندیشی پیشکش.

پ
اينو همة مارخورده ها و افعی شده ها، می دونن
منتها می گن:
«بده»،
که دس زياد نشه

·        جلال برای این ادعای خود دلیل هم دارد:
·        دلیل جلال این است که رقابتی بر سر کسب اوتوریته در جریان است.

·        از جلال باید پرسید:
·        مطمئنید که دلیل ماهوی دیگری در بین نیست، دلیلی که چه بسا حتی خود سوبژکت های اوتوریته از آن بی خبر اند؟

ث
مثال

·        احزاب و سازمان ها و دار و دسته های سیاسی کشور عه هورا تکه تکه شده اند.
·        هر دار و دسته را اوتوریته ای امر و نهی می کند.
·        این اوتوریته ها حتی حاضر نیستند، که میراث مادی و فکری حزب و سازمان و غیره را که تاراج کرده اند و به غنیمت گرفته اند به تساوی میان خود تقسیم کنند.

·        کسب و کار اصلی این اوتوریته ها لشکرکشی بر ضد یکدیگر است.

·        سررشته این اوتوریته ها به دست کیست؟

·        نقاش نامرئی این نقش های رنگارنگ برای هر کدام از اوتوریته ها چیست و کیست؟

ادامه دارد.

۱ نظر: