ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
ميهنم
آيینه اي سُرخ است
با
شكافي چند، بشكسته،
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
·
معنی تحت اللفظی:
·
میهنم آیینه سرخ شکسته ای است که
امیدی به بهبودش نیست.
·
برای اینکه شکاف های آن را قابی با
قلاب های بسته بیشمار احاطه کرده است.
·
گفتیم که این شعر اخوان علیرغم
ایرادهای منطقی و تجربی اش، شعر فوق العاده غنی و ستایش انگیزی است.
·
از همین بند آغازین شعر، عظمت دیالک
تیکی آن آشکار می گردد:
1
ميهنم
آيینه اي سُرخ است
با
شكافي چند، بشكسته،
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
·
اخوان ـ بی اعتنا به اینکه خود می
داند و یا نمی داند ـ دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک قاب و شکاف ها بسط
و تعمیم می دهد تا دلیل بهبودناپذیری آیینه را استدلال و اثبات کند.
·
دلیل التیام ناپذیری زخم های میهن آئینه
وار شاعر، فرم بسته به قلاب های بیشمار است.
·
سؤال این است که چرا و به چه دلیل
فرم مانع التیام محتوا می شود؟
2
ميهنم
آيینه اي سُرخ است
با
شكافي چند، بشكسته،
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
·
حریفی این شعر اخوان را «تحلیل»
کرده است:
در
شعر ضد استعماری ِ مارقهقهه ،
اخوان
با استعمارگر جهانی
به ستیزه خاسته است.
استعمار گری که کشور شهادت خیزش را محاصره و
تحریم کرده است
و
درعین حال ، می
پندارد که دلفریب و دلربا ست .
دراین
شعر از
آینه ی خونرنگ و
شکسته ای سخن می رود
که با قاب و قلاب هایی محاصره شده است
به مانند دریاچه ای که راه همه ی
رودها را بر آن سد کرده باشند
که
شاید
این محاصره و
تحریم،
نتیجه
ی خفتن اژدهای زهر افشان بر رهگذار رود باشد.
اخوان
زبانی حماسی- طنز آمیز را
در
این شعر
به کار گرفته
است.
·
ما بهتر است که قبل از ادامه تحلیل
شعر اخوان به تجزیه و تحلیل این جفنگ حریف خطر کنیم:
1
در
شعر ضد استعماری ِ مارقهقهه ،
·
به زعم حریف این شعر اخوان شعری ضد
استعماری است.
·
آدم باید اگر آدم باشد، پس از
تحلیل هر چیز راجع بدان قضاوت کند و نه قبل از تحلیل.
·
ماهیت ضد استعماری این شعر باید از
خود شعر استخراج شود و نه از شلغمستان سر.
·
چنین «تحلیلی» را فقط می توان
تحلیل سوبژکتیویستی محسوب داشت که چیزی در حد پرت و پلا بافی است و به هیچ دردی جز
عوامفریبی نمی خورد.
2
در
شعر ضد استعماری ِ مارقهقهه ،
اخوان
با استعمارگر جهانی
به ستیزه خاسته است.
·
بلحاظ منطقی و نظری هم این تحلیل
حریف، جفنگ است.
·
چون دیری است که استعمار و سیستم
استعماری از بین رفته است و جای خود را به نئو استعمار داده است.
·
امپریالیسم پس از اشغال کشورها و
سرنگون سازی سیستم سیاسی حاکم و اعدام رهبران سیاسی شان، مجبور است که زمام امور آنها
را به دست دار و دسته دست نشانده ای بسپارد.
·
به همین دلیل برای هر کشوری دهها
بدیل تهیه می کند و در آب نمک می خواباند.
·
هوشنگ انصاری وزیر اطلاعات رژیم شاه
در تلویزیون یکی از ممالک اروپا گفت:
·
ما از حمایت مالی امپریالیسم برخورداریم.
·
دار و دسته های دیگر هم بسان ما.
·
فرق ما با بقیه این است که ما
پنهان نمی کنیم.
·
(نقل به مضمون)
·
این روند و روال حاکی از زوال استعمار
و رواج نئو استعمار است.
·
به همین دلیل مفهوم استعمارگر
جهانی جفنگمفهومی بیش نیست و حاکی از عقب ماندگی حریف از قافله بشری است.
3
اخوان
با استعمارگر جهانی
به ستیزه خاسته است.
استعمار گری که کشور شهادت خیزش را محاصره و
تحریم کرده است.
·
اکنون جهالت دست در دست با فرصت
طلبیت می آید و در کفشکنی مسجد روی کفش ها می نشنید.
·
اخوان ثالث را حریف با اخوان
المسلمین واخوان (برادران) حزب اللهی و بسیجی عوضی گرفته است.
·
آن سان که اخوان ثالث به بسیجی
مسلح به تیربار کلام استحاله می یابد و به «ستیزه با استعمارگر جهانی می پردازد که
کشور شهادت خیزش را محاصره و تحریم کرده است.»
·
چارپاداری هم در دیدرس نیست تا به
چاپلوس چرب زبان چالاک حالی کند که اخوان ثالث کس دیگری است و از همان آغاز روی
کار آمدن اخوان المسلمین، اشعار ضداللهی سروده است و توسط اخوان المسلمین از حق تدریس
در دانشکاه محروم گشته است.
مهدي اخوان ثالث
فحل دادن
به
معني نزديک کردن ماديان به اسب نرينه ي اصيل
به قصد آبستن شدن ماديان است.
صاحب ماديان
جهت سپاس
کله قندي نيز به صاحب اسب نرينه
پيشکش مي کرد.
در اين سروده اما عمل فحل به گونه اي طبيعي
انجام نشده است.
ياد آن زمان كه چندي از شور انقلابي
هرگز نبود يكدم در ديده خواب ما را
«تا مرگ شاه خائن، نهضت ادامه دارد»
گفتيم و از مسلسل آمد جواب ما را
برديم ماديان ر ا از بهر فحل دادن
برعكس آرزوها، شد مستجاب ما را
كوني و كله قندي داديم و بازگشتيم
ديگر نماند وامي، از هيچ باب ما را
گر انقلاب اين است، باري به ما بگوييد:
ما انقلاب كرديم، يا انقلاب ما را
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر