سرچشمه:
صفحه فیسبوک
نیاز یعقوبشاهی
تحلیلی از شین
میم شین
جهان
آری شعر سنگر است.
شعر تاریخ ما ست.
شعر فرهنگ و فلسفه ی ما ست.
شعر در بستر زبان (زمان؟)، حیات تاریخی ما را
تضمین کرده است.
از گات ها تا امروز با شعر نفس کشیده ایم.
ما با شعر بوده بوده ایم.
همین شعر است که سمین را در سنگر خود به
قهرمان بدل می کند.
آری شعر سنگر است
دریغا که این سنگر امروز.....!
و اما بعد درک من از مفهوم راز ستاره ها در
این شعر آزادی و زندگی است!
برای شعر معنای واحدی نجویید.
دنیای شعر دنیای آزادی و زیبایی است
بگذارید در حوصله ی خیال، ذهن نهایت ها را
تجربه کند.
·
برای تأمل روی این کامنت جهان بهتر
است که آن را نخست تجزیه و بعد حتی الامکان، تحلیل کنیم.
·
تا هم از موضوع خارج نشویم و هم
پرت و پلا ننویسیم:
1
آری شعر سنگر است.
·
جهان در پاسخ به پرسش میم، مبنی بر
اینکه چرا شعر باید سنگری تلقی شود، به ادعای پیشین خود، فقط واژه تأییدی «آری» را
می افزاید و تحویل او می دهد.
·
شیوه بحث نمونه وار (تیپیک) ایرانی
جماعت هم از همین قرار است.
·
هر نظری، بسان آیه ای، جزمی، دگمی،
حدیثی و یا روایتی از قدیسین لائیک و مذهبی در مناره های مختلف و متنوع اعلام می
شود و در اکثر موارد مسکوت گذاشته می شود.
·
و اگر احیانا کسی سؤالی کرد، به
جای استدلال نظری و منطقی و به جای استفاده از محک تجربه فردی، جمعی و یا تاریخی ـ
نوعی، همان نظر در فرم دیگری تکرار می شود.
·
تا پرسنده توبه کند و دیگر لب به
پرسش نگشاید.
2
·
آخوندی در منبری می گفت:
·
«روزی
امیر المؤمنین در منبر گفته که ایها الناس، من از همه چیز خبر دارم، هر چه دل تان می
خواهد بپرسید تا جواب دهم.
·
در این اثنا عربی پا می شود و می
گوید:
·
بگو ببینیم در سر من چند تا مو
وجود دارد؟»
·
به روایت آخوند، امیر المؤمنین به عوض
پاسخ به عرب پرسنده، پارس و پرخاش و تف و توهین تحویل می
دهد.
·
امروزه در فیس آباد می توان شاهد عینی
همین روند و روال دیرین بود.
·
هر گروه و دسته ای بی اعتنا به
ماهیت طبقاتی اش دکه ای زده است و همه از دم زباله تحویل یکدیگر می دهند و اگر کسی
زباله شان را مزمزه کرد و تف کرد، بر او آن می رود که «بر باخه رفته است.» (کلیله
و دمنه)
3
آری شعر سنگر است.
شعر تاریخ ما ست.
·
شعری که سنگر بود، در چشم به هم
زدنی به تاریخ استحاله می یابد.
·
سنگر هر چه باشد، نمی تواند تاریخ باشد.
·
این را خود جهان بهتر از هرکس می
داند.
·
ولی چه کند که روند و روال
هماندیشی در کشور عه هورا همین است.
·
هماندیشی را نه به معنی همفکری،
بلکه به معنی تبادل نظر بکار می بریم و به تقلید از واژه های همکاری و همیاری و
غیره می سازیم.
·
همین شیوه هماندیشی را جلال آل
احمد و احمد شاملو و شرکاء به میراث نهاده اند و امروزه توسط نوچه های آنها تداوم
می یابد.
·
ما به این شیوه هماندیشی نام هارت
و پورتیسم می دهیم:
نشانه
احمد شاملو
شغالی گر
ماه بلند را دشنام گفت
پیران شان مگر
نجات از بیماری را
تجویزی اینچنین فرموده بودند.
فرزانه در خیال خودی
اما
که به تندر پارس می کند (می کنی؟)
گمان مدار که به قانون بوعلی
حتی
جنون را
نشانی از این آشکاره تر
بدست کرده باشند.
·
معنی تحت اللفظی:
·
شغالی که دچار بیماری «گر» بوده به
ماه بلند دشنام می گوید.
·
پیران شغالان شاید دشنام گفتن را
درمان درد گر گرفتگی دانسته اند.
·
به خیال خودت فرزانه هستی که به تندر
پارس می کنی.
·
حتی در کتاب «قانون الطب» ابوعلی
سینا نشان بهتری برای جنون تعیین نشده است.
4
شغالی گر
ماه بلند را دشنام گفت
·
مفهوم شغال را شاملو برای مشخص
کردن مخالفین انتزاعی و بی نشان و بی نام خود به خدمت گرفته است.
·
مخالف انتزاعی ابر بشری بودن همان
و شغال واره بودن همان.
5
شغالی گر
ماه بلند را دشنام گفت
·
تحقیر هماندیشی و شغال واره جا زدن
او هنوز برای شاملو کافی نیست.
·
از این رو بلافاصله به او بیماری گر
نسبت داده می شود.
·
اما چرا بیماری گر و نه چیز دیگر؟
6
·
دلیلش احتمالا این است که بیماری گر
به ریختن مو و زشتی شغال منجر می شود.
·
مخالف شاملو به چرخش قلمی به درجه
نازل موجود کریه المنظر تهوع انگیزی تنزل می یابد.
·
سر و کله فرمالیسمی که گفتیم همین
جا هم پیدا می شود.
·
زشتی و زیبائی ظاهری و صوری (فرمال)
در قاموس شاملو و شرکاء تا درجه محک و معیار عینی برای تمیز حقیقت از باطل ارتقا
داده می شود.
·
هر که زیباتر، به همان اندازه محق تر.
·
هر که خوشگل تر، به همان اندازه حق
به جانب تر.
6
شغالی گر
ماه بلند را دشنام گفت
·
شغال اما نه به هر کس و ناکس، بلکه
به ماه دشنام می دهد.
·
ماه وارگی هنوز برای احمد شاملو و
شرکاء کافی نیست.
·
به همین دلیل ماه به صفت بلند تزیین
می شود.
·
مفهوم «ماه بلند» در فرهنگ واژه های
فارسی وجود ندارد و مفهومی من در آوردی است.
·
مفهوم شاملوئیستی «ماه بلند»، ترجمه
مفهوم نیچه ئیستی «ابر عنسان» است:
·
در این مفهوم شاملوئیستی «ماه بلند»،
مفهوم «ابر عنسان» نیچه و شرکاء ناتورالیزه می شود.
7
شغالی گر
ماه بلند را دشنام گفت
·
خواننده و شنونده این جور مفاهیم در بهترین حالت باید یا گیج شود و از فرط
گیجی به عظمت شاملو و شرکاء ایمان آورد و یا باید به قوه فانتزی لگامگسیخته خود مفهوم
بی در و پیکر و بی قرینه عینی «ماه بلند» را
معنی کند.
·
یکی از نشانه های بارز ایراسیونالیسم
(خردستیزی) هم همین تحریف و جعل دلبخواهی مفاهیم است.
·
اگر کسی سری به زباله های فلسفه
بورژوائی واپسین بزند، در هر قدم به همین نحوه برخورد با مفاهیم برمی خورد:
7
·
برای تبعید عالی ترین دیالک تیک
هستی، یعنی دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح)، فلسفه بورژوائی واپسین بدیل خاص
خود را توسعه داده و از بلندترین مناره های جهان (رسانه های تمام ارضی) به گوش بشریت رسانده است:
·
وجود و داشتن
·
حالا بیا و مقوله داشتن را به هر
مصیبتی معنی کن.
·
معنی بکنی و یا نکنی هم مهم نیست.
·
مهم تخریب دیالک تیک وجود و شعور است
که تعیین نقش تعیین کننده در آن نشانه
بارز سمتگیری جهان بینانه هر کسی است.
·
جفنگ من در آوردی «وجود و داشتن» که
قرینه عیی ندارد تا جای دیالک تیک وجود و شعور را بگیرد.
8
شغالی گر
ماه بلند را دشنام گفت
·
احمد شاملو با این سخن، دوئالیسم عالی
و پست (بزعم نیچه و همه فاشیست های آشکار و نهان جهان، دوئالیسم ابربشر و آشغالبشر)
را به شکل دوئالیسم ماه بلند و شغال گر بسط و تعمیم می دهد و خواننده بی نیاز از کمترین
دردسر تفکر و تأمل متوجه می شود که نقش تعیین کننده در این دوئالیسم فاشیستی از آن
عالی (ابر بشر و یا ماه بلند) است.
·
همین جفنگ فاشیستی شاملو، توسط
اعضای وابسته به طبقات اجتماعی واپسین (بنده داری واپسین، فئودالیسم واپسین و بورژوائی
واپسین) به درجه متعالی ضرب المثلی اعتلا یافته است و در چالش های خیلی خیلی
عنگلابی اولترا چپ های امپریالیستی به عنوان تسلیحات نظری و استدلالی به کار گرفته
می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر