سلطان گدایان
گوژپشت نوتره دام
ویکتور هوگو
تحلیلی از شین میم شین
توانگرا، دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
گوژپشت نوتره دام
ویکتور هوگو
تحلیلی از شین میم شین
توانگرا، دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
·
یکی از مهمترین اهداف خواجه در رابطه با «به دست آوردن
دل دراویش» تعدیل تضادهای چرکین طبقاتی و ممانعت از تشدید بیش از حد آنها و انفجار
انقلابی آنها ست.
·
خواجه این حقیقت امر را در غزل دیگری با صراحت روشن بر
زبان رانده است:
ساقی به جام عدل، بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
·
معنی تحت اللفظی:
·
ساقی در جام عدل باده بیاور، تا گدا به سبب رشک و حسد، جهان
را دچار بلا نسازد.
1
ساقی به جام عدل، بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
ساقی به جام عدل، بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
·
خواجه در این بیت، دلیل خیزش توده های مولد و زحمتکش بر
ضد طبقه حاکمه را در پدیده ای سوبژکتیف، در رشک و حسد می بیند و نشان خواننده می
دهد.
·
این استنباط خواجه همچنان و هنوز
در جامعه او رواج دارد.
·
عوام الناس هر انتقاد علمی و
انقلابی از طبقه حاکمه را به مثابه رشک و حسد به او تصور می کنند و نه به مثابه
تدارک زمینه فکری لازم برای احقاق حق مسلم خلق.
·
سؤال اما این است که چرا خواجه و
عوام الناس این استنباط را دارند؟
2
ساقی به جام عدل، بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
ساقی به جام عدل، بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
·
این استنباط حاکی از آن است که خواجه و عوام الناس برای
ثروت منشاء الهی قائل می شوند:
·
در تئوری اجتماعی فئودالی و بنده داری،
ثروت مادی تولید نمی شود، بلکه بسان مائده ای نازل می شود.
·
سعدی در بوستان و گلستان همین
استنباط فئودالی را بارها و در فرم های متفاوت تئوریزه کرده است.
·
مراجعه کنید به تحلیل آثار سعدی در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
ساقی به جام عدل، بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
ساقی به جام عدل، بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
·
در ایدئولوژی فئودالی، ثروت در انحصار مطلق خدا ست و هم او ست که مقسم ثروت میان انسان ها ست:
الف
·
یکی را می دهد، صد گونه نعمت
ب
·
یکی را نان جو، آلوده بر خون.
·
به قول بابا طاهر عریان، ولی واقع بین، یاغی و انقلابی
4
ساقی به جام عدل، بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
ساقی به جام عدل، بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
·
در ایدئولوژی فئودالی و برده داری، خدا نه عادل، بلکه
ظالم است.
·
این او ست که ثروت مادی را بطرز
ناعادلانه قسمت می کند و نه طبقه حاکمه.
·
حافظ این استنباط بنده داری ـ فئودالی
را صدها بار با صراحت و وقاحت یک قلدر و خودکامه بر زبان می راند.
·
سعدی پیشاپیش این استنباط را تئوریزه
و برای خواجه و شرکا به میراث نهاده است:
·
خدا بوستان را به سلطان ـ ظل الله،
سایه خود ـ داده و باغبان میوه اشجار این بوستان را می چیند و برای سلطان و اهل و
عیالش به بارگاه سلطان می برد.
5
توانگرا، دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
توانگرا، دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
·
تولیدی در کار نیست.
·
باغ حاضر و آماده به طبقه حاکمه داده
می شود و درختان به اراده الهی میوه می آورند.
·
تنها کاری که باغبان و توده های
مولد و زحمتکش بطور کلی انجام می دهند، چیدن آنها و بردن شان به بارگاه طبقه حاکمه است.
·
به همین دلیل، توده های مولد و زحمتکش درویش و گدا و انگل و
وابسته تلقی می شوند و نه مولد و زحمتکش و بخشنده و بزرگوار.
·
به همین دلیل خواجه از مفاهیم «درویش خود»، «به دست آوردن دل درویش»، «غیرت
آوردن گدا» و «پر بلا کردن جهان» استفاده می کند.
·
توده های مولد و زحمتکش بزعم خواجه مورد استثمار و تسم
قرار نمی گیرند.
·
حقی ندارند تا بگیرند.
·
خواست خدا چنین بوده که در ذلت دنیوی و اخروی بسر برند.
·
خیلی هم باید راضی و خشنود باشند، اگر توانگری پشیزی از
ثروت خدا دادی اش را جلوی شان بیندازد.
·
همین تئوری باطل و دروغین خواجه را بورژوازی از دیرباز
نمایندگی می کند.
·
وقتی در فیس آباد از مفهوم «توده های مولد و زحمتکش»
استفاده می کنی، با غرغر و اعتراض و پرخاش لاشخورهای روشنفکر موسوم به طبقه متوسط
روبرو می شوی.
·
کسی به مولد بودن توده کمترین دلیلی ندارد.
·
بزعم لاشخورهای بورژوائی واپسین، سرمایه نه کار مرده،
بلکه ثروت باد آورده است.
6
بدین
رواق زبرجد نوشته اند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
·
معنی تحت اللفظی:
·
بر این سقف مزین به زمرد، به جوهری از زر نوشته اند:
·
«همه چیز فانی است، به غیر از نکوئی کرم پیشه
ها.»
7
·
خواجه برای تشویق طبقه حاکمه به دستگیری از دراویش از دوئالیسم
نام و ننگ بهره برمی گیرد.
·
خواجه هم بسان سعدی، برای جلوگیری از تشدید بیش از حد ستم و استثمار،
معیار دوئالیستی نام و ننگ را به خدمت می گیرد و با یک تیر چندین نشان طبقاتی و ایدئولوژیکی
می زند:
الف
·
به ترفند این دوئالیسم نام و ننگ، پشیزی که طبقه حاکمه به
دراویش و توده های بی همه چیز می دهد، به مثابه بزرگواری حاتم طائی واره برای نشر
شهرت و نام جا زده می شود و نه به معنای برگرداندن یک میلیونم ثروت غارت شده از
دسترنج خود آنها.
ب
·
ضمنا زیر بغل طبقه حاکمه سرخوش و سرمست از باده حاکمیت طبقاتی
هندوانه بزرگواری و بخشش و احسان و کرم چپانده می شود تا برای حفظ و تحکیم و توسعه
حاکمیت طبقاتی خویش از پشیزی بگذرند و نام نیکی بسان حاتم طائی هم به یادگار نهند.
·
مولدان حقیقی ثروت نه نامی دارند
تا به یادگار نهند و نه نیازی به نامی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر