۱۳۹۳ مرداد ۱۵, چهارشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (31)


تحلیلی از شین میم شین 

غنیمتی شمر ای شمع، وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای شمع، قدر وصل پروانه را بدان.
·        برای اینکه این وصل کوتاهمدت است.

1
غنیمتی شمر ای شمع، وصل پروانه

·        خواجه در این مصراع، دیالک تیک عاشق و معشوق را به شکل دیالک تیک پروانه و شمع بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را عملا از آن معشوق (شمع) می داند.

·        چرا؟  

2
·        به این دلیل که خواجه نه عاشق (پروانه) را، بلکه معشوق (شمع) را مورد خطاب قرار می دهد و از نعمت اندرز خود برخوردار می سازد.
·        انگار عاشق (پروانه) برای سوختن و فنا شدن ساخته شده است و فاقد کمترین ارج و قدر و ارزش است.
·        دیالک تیک عاشق و معشوق در قاموس شعرای فئودالی، دیالک تیکی حیرت انگیز و از سر تا پا وارونه است.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نظر رسیده ایم؟  

3
غنیمتی شمر ای شمع، وصل پروانه

·        برای اینکه در این دیالک تیک عاشق و معشوق، از سوئی برای عاشق کذائی محل سگ هم گذاشته نمی شود و از سوی دیگر همین عاشق بی بهاتر از سگ ولگرد به عرش اعلی برده می شود.
·        یعنی از سوئی تحقیر و تخریب و بی اعتبار می گردد و تا حد اوبژکتی، تا حد چیزی، تا حد جامد و جانوری تنزل داده می شود و برای بود و نبودش تره حتی خرد نمی شود و از سوی دیگر بطرز اغراق آمیزی ایدئالیزه می شود.
·        شاعر جماعت از دیرباز و همچنان هنوز راجع به عشق کذائی و عشاق کذائی، چه یاوه ها که نمی سرایند.
·        چه اعجازهائی که به عشق و عشاق نسبت نمی دهند!

4
غنیمتی شمر ای شمع، وصل پروانه

·        اندر خواجه به شمع بی شرم و بی رحم و قسی القلب و پروانه ستیز ودر حقیقت به معشوق بی شرم از خود راضی عاشق ستیز، این است که وصل پروانه (وصل عاشق) را غنیمت شمرد و حسابی حال کند.
·        وقتی از بینش آنتی هومانیستی شعرای طبقات اجتماعی واپسین سخن می رود، به همین دلیل است.
·        خواجه اگر بینش طبقاتی دیگری می داشت، به شمع توصیه می کرد که بی شرمانه پروانه معصوم و مظلوم و نادان را، که شعله شمع را با رنگ گل عوضی گرفته، خاکستر نسازد.
·        آنتی هومانیسم خواجه بکنار، شنیدن دلیل خواجه شنیدنی است:

5
 غنیمتی شمر ای شمع، وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

·        دلیل خواجه بر غنیمتدانی وصل، نه ارزش درخود و فی نفسه وصل، نه زیبائی هماغوشی و عشق بازی و ارضای غریزی و لذت روانی و روحی با پروانه نازک اندام و لطیف و شکننده و زیبا، بلکه کوتاهی مدت وصل است.

·        این همان تئوری حکیم عمر خیام است که به جزم «دم غنیمتدانی» معروف شده است.  

·        اگر مدت وصل کوتاه نمی بود، غنیمت دانی آن نیز توصیه نمی شد.
·        در تئوری اجتماعی خواجه، ارزش چیزها نه در خود آن چیزها، بلکه در چیزهای بکلی بی ربط به آن چیزها ست.
·        اگر به جای پروانه، حشره دیگری هم می بود، خواجه حتما همین اندرز را به شمع قلدر ارزانی می داشت.
·        این موضع نظری خواجه هم نشانه فقر مادی است و هم نشانه فقر معنوی است.

·        چرا و به چه دلیل؟

6
غنیمتی شمر ای شمع، وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

·        به این دلیل که در جامعه فئودالی، سطح توسعه نیروهای مولده بسیار نازل است و به همین دلیل میزان تولید نعمات مادی و معنوی و کمیت و کیفیت آنها تعریفی ندارد.
·        عمر آدم ها چه بسا چند ده سال بیشتر نیست.
·        تعداد و تنوع «پروانه» هم چشمگیر نیست.


·        اکنون که ببرکت توسعه خارق العاده نیروهای مولده، «پروانه»  از هر رنگ و فرم و نژاد و تبار و ملیت و زبان و ادا و اطوار و اخلاق و آداب فت و فراوان وجود دارد، خواجه های معاصر دیگر از این اندرزها نمی دهند.
·        فیلم های هالی وود و واقعیت زندگی اعضای طبقه حاکمه حکایت و حدیثی دیگر دارند.
·        دیری است که حرمسراهای فئودالی در پله دیگری از توسعه اجتماعی تشکیل یافته اند و تشکیل می یابند.
·        به همین دلیل هم است که علمای علوم اجتماعی از فئودالی واره سازی مجدد (ری فئودالیزاسیون) مناسبات اجتماعی سخن می گویند.

·        اگر کسی سری به انترنت بزند، در مدتی کوتاه با میلیون ها «پروانه»  در سنین مختلف آشنا می شود که برای دستیابی به شمع بی شرم، همه توان جسمی و روحی و روانی و هنری و استه تیکی خود را به خدمت می گیرند و چه بسا از روی جنازه یکدیگر می گذرند.
·        فعالیت های فیس آبادی «پروانه»  ها نیز عمدتا در این راستا تمرکز یافته است.

7
·        فقر معنوی خواجه این است که قادر به تفکر مفهومی نیست و لذا بسان ساده لوحان در سطح پدیده ها پرسه می زند و پندهای درخور همان پرسه در سطح پدیده ها را سرهم بندی و یا تکرار می کند.
·        این فقر معنوی خواجه نیز در تحلیل نهائی از فقر مادی، از سطح نازل توسعه نیروهای مولده نشئت می گیرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر