تحلیلی
از شین میم شین
غنیمتی
شمر ای شمع، وصل پروانه
که
این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای شمع، قدر وصل پروانه را بدان.
·
برای اینکه این وصل کوتاهمدت است.
1
غنیمتی
شمر ای شمع، وصل پروانه
·
خواجه در این مصراع، دیالک تیک عاشق و معشوق را به شکل دیالک
تیک پروانه و شمع بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را عملا از آن معشوق (شمع)
می داند.
·
چرا؟
2
·
به این دلیل که خواجه نه عاشق (پروانه) را، بلکه معشوق (شمع)
را مورد خطاب قرار می دهد و از نعمت اندرز خود برخوردار می سازد.
·
انگار عاشق (پروانه) برای سوختن و فنا شدن ساخته شده است
و فاقد کمترین ارج و قدر و ارزش است.
·
دیالک تیک عاشق و معشوق در قاموس شعرای فئودالی، دیالک
تیکی حیرت انگیز و از سر تا پا وارونه است.
·
چرا و به چه دلیل ما به این نظر رسیده ایم؟
3
غنیمتی
شمر ای شمع، وصل پروانه
·
برای اینکه در این دیالک تیک عاشق و معشوق، از سوئی برای
عاشق کذائی محل سگ هم گذاشته نمی شود و از سوی دیگر همین عاشق بی بهاتر از سگ
ولگرد به عرش اعلی برده می شود.
·
یعنی از سوئی تحقیر و تخریب و بی اعتبار می گردد و تا حد
اوبژکتی، تا حد چیزی، تا حد جامد و جانوری تنزل داده می شود و برای بود و نبودش تره
حتی خرد نمی شود و از سوی دیگر بطرز اغراق آمیزی ایدئالیزه می شود.
·
شاعر جماعت از دیرباز و همچنان هنوز راجع به عشق کذائی و
عشاق کذائی، چه یاوه ها که نمی سرایند.
·
چه اعجازهائی که به عشق و عشاق نسبت نمی دهند!
4
غنیمتی
شمر ای شمع، وصل پروانه
·
اندر خواجه به شمع بی شرم و بی رحم و قسی القلب و پروانه
ستیز ودر حقیقت به معشوق بی شرم از خود راضی عاشق ستیز، این است که وصل پروانه (وصل
عاشق) را غنیمت شمرد و حسابی حال کند.
·
وقتی از بینش آنتی هومانیستی شعرای طبقات اجتماعی واپسین
سخن می رود، به همین دلیل است.
·
خواجه اگر بینش طبقاتی دیگری می داشت، به شمع توصیه می
کرد که بی شرمانه پروانه معصوم و مظلوم و نادان را، که شعله شمع را با رنگ گل عوضی
گرفته، خاکستر نسازد.
·
آنتی هومانیسم خواجه بکنار، شنیدن دلیل خواجه شنیدنی
است:
5
غنیمتی
شمر ای شمع، وصل پروانه
که
این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
·
دلیل خواجه بر غنیمتدانی وصل، نه ارزش درخود و فی نفسه وصل،
نه زیبائی هماغوشی و عشق بازی و ارضای غریزی و لذت روانی و روحی با پروانه نازک
اندام و لطیف و شکننده و زیبا، بلکه کوتاهی مدت وصل است.
·
این همان تئوری حکیم عمر خیام است که به جزم «دم
غنیمتدانی» معروف شده است.
·
اگر مدت وصل کوتاه نمی بود، غنیمت دانی آن نیز توصیه نمی
شد.
·
در تئوری اجتماعی خواجه، ارزش چیزها نه در خود آن چیزها،
بلکه در چیزهای بکلی بی ربط به آن چیزها ست.
·
اگر به جای پروانه، حشره دیگری هم می بود، خواجه حتما
همین اندرز را به شمع قلدر ارزانی می داشت.
·
این موضع نظری خواجه هم نشانه فقر مادی است و هم نشانه
فقر معنوی است.
·
چرا و به چه دلیل؟
6
غنیمتی
شمر ای شمع، وصل پروانه
که
این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
·
به این دلیل که در جامعه فئودالی، سطح توسعه نیروهای
مولده بسیار نازل است و به همین دلیل میزان تولید نعمات مادی و معنوی و کمیت و کیفیت
آنها تعریفی ندارد.
·
عمر آدم ها چه بسا چند ده سال بیشتر نیست.
·
تعداد و تنوع «پروانه» هم چشمگیر نیست.
·
اکنون که ببرکت توسعه خارق العاده نیروهای مولده، «پروانه»
از هر رنگ و فرم و نژاد و تبار و ملیت و زبان
و ادا و اطوار و اخلاق و آداب فت و فراوان وجود دارد، خواجه های معاصر دیگر از این
اندرزها نمی دهند.
·
فیلم های هالی وود و واقعیت زندگی اعضای طبقه حاکمه حکایت
و حدیثی دیگر دارند.
·
دیری است که حرمسراهای فئودالی در پله دیگری از توسعه اجتماعی
تشکیل یافته اند و تشکیل می یابند.
·
به همین دلیل هم است که علمای علوم اجتماعی از فئودالی واره
سازی مجدد (ری فئودالیزاسیون) مناسبات اجتماعی سخن می گویند.
·
اگر کسی سری به انترنت بزند، در مدتی کوتاه با میلیون ها
«پروانه» در سنین مختلف آشنا می شود که
برای دستیابی به شمع بی شرم، همه توان جسمی و روحی و روانی و هنری و استه تیکی خود
را به خدمت می گیرند و چه بسا از روی جنازه یکدیگر می گذرند.
·
فعالیت های فیس آبادی «پروانه» ها نیز عمدتا در این راستا تمرکز یافته است.
7
·
فقر معنوی خواجه این است که قادر به تفکر مفهومی نیست و
لذا بسان ساده لوحان در سطح پدیده ها پرسه می زند و پندهای درخور همان پرسه در سطح
پدیده ها را سرهم بندی و یا تکرار می کند.
·
این فقر معنوی خواجه نیز در تحلیل نهائی از فقر مادی، از
سطح نازل توسعه نیروهای مولده نشئت می گیرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر