منصوره
اشرافی
شاعر، نویسنده و نقاش
تحلیل واره ای از شین میم شین
شاعر، نویسنده و نقاش
تحلیل واره ای از شین میم شین
خاطره ای
تلخ را
برهنه در برابر نسیم
برهنه در برابر باد
برهنه در برابر توفان
برخاک خفته ام.
اندوه را از یاد برده ام
غم را نیز
و خشم را
به توفان سپرده ام.
بر زمینی که غنوده ام
نقش اندامم
خاطره ای تلخ را
به جا می گذارد
از
آنکه زیست،
در دایره اجبار و بیهودگی
و همچون قمری غریبی
قربانی سادگی اش گشت
و
انسان
نامش نهادند.
پایان
تلاش برای تحلیل شعر
خاطره ای تلخ را
·
منصوره اشرافی از خیلی نظرها شباهت
شدیدی به شاملو دارد و کمتر شاعری در ایران یافت می شود که کم و
بیش، تحت تأثیر شاملو قرار نداشته باشد.
1
·
حتی کسانی که سنگ مخالفت با شاملو را
به سینه می زنند، برای تزیین شعر خویش ـ چه بسا به بهانه نقد اندیشه های شاملو ـ
به تکرار پاساژهائی از شعر او مبادرت می ورزند.
2
·
منصوره اشرافی اما از هر نظر ـ هم بلحاظ شخصیت و هم بلحاظ شعور ـ
یک سر و گردن برتر از شاملو ست.
3
·
این شعر منصوره اشرافی ـ مثل بقیه اشعار او ـ
بلحاظ صوری، ساختاری و یا فرمال ـ شعری بی عیب و نقص و بسیار زیبا، شیوا و دلنشین
است و خطرناکی آن نیز در همین بلوغ صوری و ساختاری و فرمال آن
است:
4
·
خواننده شعر ـ بی آنکه حتی خود ملتفت شود ـ زهر
ایدئولوژیکی نهفته در آن را دهها بار داوطلبانه سرمی کشد و
درجه مسمومیت روح و ضمیر و شعور خود را شدت می بخشد
.
بند اول
برهنه در برابر نسیم
برهنه در برابر باد
برهنه در برابر توفان
برخاک خفته ام
برهنه در برابر نسیم
برهنه در برابر باد
برهنه در برابر توفان
برخاک خفته ام
·
در این بند شعر منصوره اشرافی نیز رد پائی از شاملو به چشم می خورد.
1
شاملو با ژست آلبر کامو
·
مفهوم «برهنه» یکی از محبوب ترین مفاهیم اگزیستانسیالیست های فرانسه (سارتر) و شاملو
ست:
برهنه به خاکم کنید
به همان سان
که عشق را برهنه نماز می بریم.
(نقل به مضمون)
آمد شبی
برهنه ام از در
چو روح آب
....
2
برهنه در برابر نسیم
برهنه در برابر باد
برهنه در برابر توفان
برخاک خفته ام
برهنه در برابر نسیم
برهنه در برابر باد
برهنه در برابر توفان
برخاک خفته ام
·
مفهوم «برهنه» می تواند به معنی عریان بودن از رخت و رنگ و ریا
و چیزهای مادی و معنوی دیگر بکار رود.
3
·
ظاهرا منصوره اشرافی با واژه ی «برهنه»، سودای
تبیین خلئی را بر سر دارد که اکثریت قریب به اتفاق
نمایندگان ایدئولوژیکی طبقات اجتماعی واپسین در زندگی خویش احساس می
کنند:
·
خلأ معنوی.
·
پوچی
·
نومیدی
4
·
به عنوان مثال، برای قهرمان آلبر
کامو در اثر او تحت عنوان «بیگانه» که جلال آل احمد با خبره
زاده به فارسی ترجمه کرده و خود از نمایندگان همین ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین
بوده، حیات و ممات، بود و نبود یکسان است.
الف
·
برای او فرقی نمی کند که تبرئه شود و یا اعدام.
ب
·
زندگی او از هر چیز ارزشمندی تهی است.
ت
·
چند ساعت پیش با زنی همخوابه شده، ولی رفع حوایج غریزی نیز
او را دیگر به زندگی گره نمی زنند.
5
·
جلال آل احمد «مدیر مدرسه» اش را به احتمال قوی، تحت تأثیر
همین اثر البر کامو نوشته است:
·
قهرمان جلال با سیگار بر لب وارد دفتر رئیس فرهنگ می شود.
·
برای او هم استخدام و یا اخراج و یا تبعید یکسان است.
·
وقتی کسی برای زندگی خویش محتوا و معنائی نداشته باشد،
طبیعی است که آماجی و نتیجتا دغدغه خاطری هم نداشته باشد.
·
چپنمائی اعضای طیف متشکل از «طبقات اجتماعی واپسین» از
همین قماش است:
·
بی محتوا و توخالی است.
·
به درد پوز دادن، باد در غبغب انداختن و احیانا عوام فریبی
می خورد و نه به درد روشنگری، تشکل و بسیج و هدایت توده ها.
6
·
برای این طیف بی فردا و محروم از دورنمای تاریخی، دیالک
تیک بود و نبود، که فخرفروشانه و منت گذارانه پیدرپی بر زبان می
رانند، پیشاپیش فرو پاشیده است:
·
بود و نبود، زندگی و مرگ ظاهرا در یکدیگر ذوب
شده اند و تمیز آندو از یکدیگر محال گشته است.
7
برهنه در برابر نسیم
برهنه در برابر باد
برهنه در برابر توفان
برخاک خفته ام.
برهنه در برابر باد
برهنه در برابر توفان
برخاک خفته ام.
·
راوی این شعر منصوره اشرافی، در برابر نسیم،
باد و توفان ـ برهنه ـ بر خاک خفته است.
·
برهنگی در برابر نسیم، باد و توفان ـ اما ـ به
معنی تهی بودن دست انسان از هر سلاح و ساز و برگ حفاظت از خویشتن است.
·
راوی شعر بطرز هراس انگیزی ضربه پذیر و زخم بردار است،
ولی با این حال، قید همه چیز را زده است و نسبت به گزند وارده بر خویشتن خویش بی
اعتنا و بی تفاوت است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر