در آفتاب سبز
نگاه او
تحلیلی از شین میم شین
در
آفتاب سبز نگاه او
تکرار
نور بود و گریز رنگ
سودای
جان و همهمه ی دل بود
پرواز
دور زورق صد آهنگ
·
معنی تحت اللفظی:
·
در آفتاب سبز رنگ نگاه او نور در تکرار، رنگ در
فرار، سودای جان و همهمه دل و پرواز دور زورق آهنگ بود.
1
در
آفتاب سبز نگاه او
تکرار
نور بود و گریز رنگ
سودای
جان و همهمه ی دل بود
پرواز
دور زورق صد آهنگ
·
شاعر در این دو بیت شعر، به توصیف استه تیکی ـ
هنری ـ اروتیکی نگاه معشوق می پردازد:
2
در
آفتاب سبز نگاه او
·
شاعر نگاه معشوق را به آفتاب سبز رنگی تشبیه می
کند.
·
بدین طریق از رنگ سبز چشمان معشوق پرده برمی
دارد.
2
در
آفتاب سبز نگاه او
تکرار
نور بود و گریز رنگ
·
شاعر برای توصیف محتوای آفتاب نگاه معشوق، دیالک
تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک آفتاب و نور و رنگ بسط و تعمیم می دهد، نوری
که مکرر است و رنگی که فرار است.
الف
·
منظور شاعر از تکرار نور، احتمالا غلظت روشنائی
چشمان معشوق است که به فرمان غریزه تشدید می شود تا برای عاشق جذابتر باشد.
ب
·
منظور شاعر از گریز رنگ شاید رقیق تر و کمرنگ تر
گشتن رنگ سبز چشمان معشوق در اثر تشدید روشنائی یادشده باشد.
ت
·
دلیل استفاده شاعر از گریز رنگ ضمنا حرف «گاف»
در واژه های گریز و رنگ است که به شعر زیبائی فرمال خاصی می بخشد:
·
به شعر وزن و زنگ و آهنگ زیبائی می بخشد.
·
به همان سان که حرف «خ» در شعر «خیزید و خز آرید
که هنگام خزان است.»
3
در
آفتاب سبز نگاه او
سودای
جان و همهمه ی دل بود
·
شاعر در ادامه توصیف محتوای آفتاب نگاه معشوق،
بار دیگر دیالک تیک فرم و محتوا را به خدمت می گیرد و به شکل دیالک تیک آفتاب نگاه
و سودای جان و همهمه دل بسط و تعمیم می دهد.
·
اگر در بیت قبلی میان آفتاب و نور و رنگ رابطه
واقعی و عینی وجود داشت، در این بیت چنین رابطه ای وجود ندارد.
·
سودای جان و همهمه دل ربطی به آفتاب ندارند.
·
شاعر به قوه تخیل و غریزه در آفتاب نگاه معشوق، سودای
جان را و همهمه دل را کشف می کند و تبیین می دارد.
·
اما منظور از سودای جان چیست؟
4
در
آفتاب سبز نگاه او
سودای
جان و همهمه ی دل بود
·
سودا به معنی معامله و داد و ستد است.
·
شاید منظور شاعر این است که معشوق قصد داد و ستد
جان داشته است.
·
در ایدئولوژی بورژوائی واپسین، عشق (و به عبارت
دقیقتر، سکس) خواهر مرگ است.
·
در اشعار احمد شاملو ـ یکی از نمایندگان ایدئولوژی
و اتیک و استه تیک بورژوائی واپسین ـ این
همشیرگی میان عشق و مرگ بکرات از صراحت گذرانده می شود.
·
در فیلم های طیف طبقات اجتماعی واپسین و بویژه بورژوازی
واپسین نیز این همشیرگی عملا نشان داده می شود:
·
عاشق و معشوق در ضمن عملیات جنسی ـ در سنت حشرات
ـ همدیگر را می کشند و یا در بهترین حالت،
همخوابه را به قتل می رسانند:
الف
·
در یکی از فیلم های سرشته به خرافه از اسپانیا،
عاشق و معشوق در اوج سکس، دشنه در قلب همدیگر فرو می کنند.
ب
·
در فیلمی با هنرپیشه ای از فرانسه عاشق، معشوق را خفه می کند.
ت
·
در فیلمی دیگر، معشوق بکمک نوکرش عاشق را در
لحظه اوج سکس با استفاده از بالشی خفه می کند تا معشوق به لذت کامل دست یابد.
پ
·
معشوق یکی از موسیقی گران مشهور در مصاحبه ای با
«ام تی وی» دلیل جدائی اش از حریف را بردن
قمه و قداره به تختخواب، خفتن با قمه و قداره و استفاده از قمه و قداره به هنگام
عملیات جنسی و خونین و مالین کردن خود و یا معشوق اعلام می کرد.
5
در
آفتاب سبز نگاه او
سودای
جان و همهمه ی دل بود
·
شاید منظور شاعر هم از سودای جان همین همشیرگی
عشق (سکس) و مرگ بوده است.
·
شنیدن همهمه دل در آفتاب نگاه اما خود حدیثی
شنیدنی است.
·
به همین دلیل است که حریفی شعر را بهترین وسیله
برای اشاعه خردستیزی می داند.
·
در آفتاب نگاه معشوق نورو رنگ و سودای جان را می توان به ترفندی کشف کرد.
·
ولی همهمه دل را باید در جای دیگر شنید و نه در نگاه
سبز و سیاه معشوق.
6
در
آفتاب سبز نگاه او
پرواز
دور زورق صد آهنگ
·
شاعر این بار دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک
تیک آفتاب نگاه و زورق صد آهنگ بسط و تعمیم می دهد، زورقی که در حقیقت سفینه فضائی
صد آهنگی است.
·
کشف چنین چیزی در آفتاب نگاه سبز معشوق نیز بمدد
تخلیل شاعر صورت می گیرد و ریشه رئال ندارد.
·
شاید شاعر با این مفهوم از هوس و آرزوی پرواز معشوق
پرده برمی دارد، از آرزوی او به پرواز در کهکشان های جنسی.
7
·
حال می توان حدس زد که سکس برای اعضای طبقات اجتماعی
واپسین چه باب الحوایجی است.
·
سکس برای حضرات نه سکس به معنی واقعی کلمه، بلکه
چیزی از جنس مذهب است.
·
سکس به زندگی توخالی و بی معنای حضرات محتوا و
معنای واهی و خیالی می بخشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر