۱۳۹۳ خرداد ۱۲, دوشنبه

سیری در شعری از یداله رؤیائی (3)


در آفتاب سبز نگاه او
تحلیلی از شین میم شین

در آفتاب سبز نگاه او
تکرار نور بود و گریز رنگ
سودای جان و همهمه ‌ی دل بود
پرواز دور زورق صد آهنگ

·        معنی تحت اللفظی:
·        در آفتاب سبز رنگ نگاه او نور در تکرار، رنگ در فرار، سودای جان و همهمه دل و پرواز دور زورق آهنگ بود.

1
در آفتاب سبز نگاه او
تکرار نور بود و گریز رنگ
سودای جان و همهمه ‌ی دل بود
پرواز دور زورق صد آهنگ

·        شاعر در این دو بیت شعر، به توصیف استه تیکی ـ هنری ـ اروتیکی نگاه معشوق می پردازد:

2
در آفتاب سبز نگاه او

·        شاعر نگاه معشوق را به آفتاب سبز رنگی تشبیه می کند.
·        بدین طریق از رنگ سبز چشمان معشوق پرده برمی دارد.

2
در آفتاب سبز نگاه او
تکرار نور بود و گریز رنگ

·        شاعر برای توصیف محتوای آفتاب نگاه معشوق، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک آفتاب و نور و رنگ بسط و تعمیم می دهد، نوری که مکرر است و رنگی که فرار است.

الف
·        منظور شاعر از تکرار نور، احتمالا غلظت روشنائی چشمان معشوق است که به فرمان غریزه تشدید می شود تا برای عاشق جذابتر باشد.

ب
·        منظور شاعر از گریز رنگ شاید رقیق تر و کمرنگ تر گشتن رنگ سبز چشمان معشوق در اثر تشدید روشنائی یادشده باشد.

ت
·        دلیل استفاده شاعر از گریز رنگ ضمنا حرف «گاف» در واژه های گریز و رنگ است که به شعر زیبائی فرمال خاصی می بخشد:
·        به شعر وزن و زنگ و آهنگ زیبائی می بخشد.
·        به همان سان که حرف «خ» در شعر «خیزید و خز آرید که هنگام خزان است.»

3
در آفتاب سبز نگاه او
سودای جان و همهمه ‌ی دل بود

·        شاعر در ادامه توصیف محتوای آفتاب نگاه معشوق، بار دیگر دیالک تیک فرم و محتوا را به خدمت می گیرد و به شکل دیالک تیک آفتاب نگاه و سودای جان و همهمه دل بسط و تعمیم می دهد.
·        اگر در بیت قبلی میان آفتاب و نور و رنگ رابطه واقعی و عینی وجود داشت، در این بیت چنین رابطه ای وجود ندارد.
·        سودای جان و همهمه دل ربطی به آفتاب ندارند.
·        شاعر به قوه تخیل و غریزه در آفتاب نگاه معشوق، سودای جان را و همهمه دل را کشف می کند و تبیین می دارد.

·        اما منظور از سودای جان چیست؟

4
در آفتاب سبز نگاه او
سودای جان و همهمه ‌ی دل بود

·        سودا به معنی معامله و داد و ستد است.
·        شاید منظور شاعر این است که معشوق قصد داد و ستد جان داشته است.
·        در ایدئولوژی بورژوائی واپسین، عشق (و به عبارت دقیقتر، سکس) خواهر مرگ است.
·        در اشعار احمد شاملو ـ یکی از نمایندگان ایدئولوژی و اتیک و استه تیک بورژوائی واپسین ـ  این همشیرگی میان عشق و مرگ بکرات از صراحت گذرانده می شود.
·        در فیلم های طیف طبقات اجتماعی واپسین و بویژه بورژوازی واپسین نیز این همشیرگی عملا نشان داده می شود:
·        عاشق و معشوق در ضمن عملیات جنسی ـ در سنت حشرات ـ  همدیگر را می کشند و یا در بهترین حالت، همخوابه را به قتل می رسانند:

الف
·        در یکی از فیلم های سرشته به خرافه از اسپانیا، عاشق و معشوق در اوج سکس، دشنه در قلب همدیگر فرو می کنند.

ب

·        در فیلمی با هنرپیشه ای از فرانسه عاشق، معشوق را خفه می کند.

ت
·        در فیلمی دیگر، معشوق بکمک نوکرش عاشق را در لحظه اوج سکس با استفاده از بالشی خفه می کند تا معشوق به لذت کامل دست یابد.

پ
·        معشوق یکی از موسیقی گران مشهور در مصاحبه ای با «ام تی وی»  دلیل جدائی اش از حریف را بردن قمه و قداره به تختخواب، خفتن با قمه و قداره و استفاده از قمه و قداره به هنگام عملیات جنسی و خونین و مالین کردن خود و یا معشوق اعلام می کرد.

5
در آفتاب سبز نگاه او
سودای جان و همهمه ‌ی دل بود

·        شاید منظور شاعر هم از سودای جان همین همشیرگی عشق (سکس)  و مرگ بوده است.
·        شنیدن همهمه دل در آفتاب نگاه اما خود حدیثی شنیدنی است.
·        به همین دلیل است که حریفی شعر را بهترین وسیله برای اشاعه خردستیزی می داند.
·        در آفتاب نگاه معشوق نورو  رنگ و سودای جان را می توان به ترفندی کشف کرد.
·        ولی همهمه دل را باید در جای دیگر شنید و نه در نگاه سبز و سیاه معشوق.

6
در آفتاب سبز نگاه او
پرواز دور زورق صد آهنگ

·        شاعر این بار دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک آفتاب نگاه و زورق صد آهنگ بسط و تعمیم می دهد، زورقی که در حقیقت سفینه فضائی صد آهنگی است.
·        کشف چنین چیزی در آفتاب نگاه سبز معشوق نیز بمدد تخلیل شاعر صورت می گیرد و ریشه رئال ندارد.
·        شاید شاعر با این مفهوم از هوس و آرزوی پرواز معشوق پرده برمی دارد، از آرزوی او به پرواز در کهکشان های جنسی.

7
·        حال می توان حدس زد که سکس برای اعضای طبقات اجتماعی واپسین چه باب الحوایجی است.
·        سکس برای حضرات نه سکس به معنی واقعی کلمه، بلکه چیزی از جنس مذهب است.
·        سکس به زندگی توخالی و بی معنای حضرات محتوا و معنای واهی و خیالی می بخشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر