و باران
می بارد بر دهان کوچک شان
می بارد بر دهان کوچک شان
دکتر اسعد رشیدی
سرچشمه:
ئیرما
http://irma-a.blogspot.com
(۱۰/۱۰/۲۰۱۲)
آه ماه هراسناک
ترا یافته ام
میان سنگریزه های چشمه ای
که غرق آرامش اند.
میان سنگریزه های چشمه ای
که غرق آرامش اند.
چگونه، چگونه
برآمدی، ماه کوچک شوخ من
زیر ملحفه ی آسمانی کبود
که شانه های لرزان جنگلی را
در آغوش می فشُرد؟
دانه ها رها شده اند
بر زمینی آبستن
و باران
می بارد بر دهان کوچک شان.
می بارد بر دهان کوچک شان.
می بینم
یال پریشان اسب ها را
تازیانه های بلند
گُر گرفته اند بر شانه های باد
گُر گرفته اند بر شانه های باد
سوز درخشان شان را
آه،
نمی خواهم ، نمی خواهم ببینم.
چگونه بر آمدی
از بستر چمنزاری خواب آلوده
از گردبادی از آهن و دود
آه،
نمی خواهم ، نمی خواهم ببینم.
چگونه بر آمدی
از بستر چمنزاری خواب آلوده
از گردبادی از آهن و دود
تیغه های
برهنه و سرد را
می بینم
که در آفتاب می درخشند،
گلوی گرم گندمزارانی
که در انتظار می سوزند.
آه، ماه کوچک هراسناک من
چگونه، چگونه برآمدی؟
پایان
می بینم
که در آفتاب می درخشند،
گلوی گرم گندمزارانی
که در انتظار می سوزند.
آه، ماه کوچک هراسناک من
چگونه، چگونه برآمدی؟
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر