۱۳۹۱ آبان ۹, سه‌شنبه

پای منبر بزرگان (59)

آب در خوابگه مورچگان (17)
 لیبرال ها و ماجرای گاندی
سودابه مهاجر
(سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۸٨)
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
تحلیلی از  یدالله سلطان پور

 حکم هشتم سودابه مهاجر
گاندی تبعیت از رئیس و رهبر را یکی از اصول عملی جنبش خود می دانست و تلاش می کرد که هر حرکتی در جنبش غیر خشونت آمیزش تحت اتوریته یک فرد باشد و تبعیت از این فرد به شکل تمام و کمال صورت گیرد.
این سیستم در تناقض آشکار با احترامات فائقه ای است که لیبرال – سوسیال دموکرات های ما نسبت به جنبش های افقی، شبکه ای و بی سر ابراز می کنند.

·        سودابه مهاجر در این حکم، به مقایسه گاندی و «گاندی»  نماهای وطنی می پردازند.
·        از همین حکم ایشان هم می توان به درایت شگرف شان پی برد و هم به میزان زحمتی که برای تدوین این پژوهش متحمل شده اند.
·        عیب شیوه کار ایشان و اکثریت قریب به اتفاق اهالی قلم در این است که مسئله را در چارچوب خاص بطور نیم بند، «حل» می کنند، نه در چارچوب عام.
·        اما ـ به قول لنین ـ اگر کسی از عام آغاز نکند و پیشاپیش به خاص بچسبد، دیر یا زود سرش به سنگ ناکامی می خورد و ناچار به عالم عام می رود تا برای مسئله مورد نظر راه حلی کارساز بجوید.

·        ما برای تمرین تفکر مفهومی و آشنائی با جهان بینی گاندی به تحلیل این فراز از نوشته سودابه می پردازیم:

حکم هشتم سودابه مهاجر
گاندی تبعیت از رئیس و رهبر را یکی از اصول عملی جنبش خود می دانست و تلاش می کرد که هر حرکتی در جنبش غیر خشونت آمیزش تحت اتوریته یک فرد باشد و تبعیت از این فرد به شکل تمام و کمال صورت گیرد.

·        اگر نظر گاندی همین بوده که سودابه منعکس می کنند، حسن و عیب آن کدامند؟

·        ما در این نظر گاندی با دیالک تیک رهبر و جنبش سر و کار داریم.
·        گاندی ظاهرا نقش تعیین کننده را در دیالک تیک رهبر و جنبش از آن رهبر می دانند.

·        این طرز تفکر گاندی درست است و یا نادرست؟

1

·        برای پاسخ به این پرسش، باید از خطه خاص وارد عالم عام شد.
·        باید از پله مفاهیم خاص رهبر و جنبش به پله مقولات عام درخور صعود کرد.

·        اکنون این سؤال پیش می آید که مقوله عام درخور مفهوم رهبر کدام است؟

·        قبل از هر چیز، بهتر است عرصه ای تشخیص داده شود که مفاهیم رهبر و جنبش بدان اختصاص دارند.
·        کشف عرصه مربوطه، کار دشواری نیست.
·        چون رهبر و جنبش نه در طبیعت و نه در عرصه تفکر، بلکه در جامعه بشری مطرح می شوند.

2

·        اکنون این سؤال پیش می آید که قوانین و قانونمندی های عام جامعه بشری را کدامین فلسفه مورد بررسی قرار می دهد؟

·        پاسخ به این سؤال هم کاری ندارد.
·        همه می دانیم که قوانین و قانونمندی های عام جامعه بشری، موضوع ماتریالیسم تاریخی اند.

·        اگر کسی شناخت افزارهای ماتریالیسم تاریخی را پیشاپیش فرا گرفته باشد، مقولات عام متناسب با مفاهیم رهبر و جنبش را می تواند به آسانی تعیین کند.
·        پله خانف حتی کتابی تحت عنوان همین دیالک تیک نوشته است:
·        «نقش شخصیت در تاریخ»

·        از مفهوم «نقش شخصیت در تاریخ»، دیالک تیک شحصیت و تاریخ نعره گوشخراش می کشد.

3
·        بدین ترتیب معلوم می شود که مقوله عام درخور برای رهبر در ماتریالیسم تاریخی، مقوله شخصیت است و مقوله درخور برای مفهوم جنبش، سوبژکت تاریخ و یا توده های مولد و زحمتکش است.
·        پس می توان گفت که گاندی دیالک تیک شخصیت و توده را به شکل دیالک تیک رهبر و جنبش، بسط و تعمیم داده است و نقش تعیین کننده را از آن شخصیت (رئیس و رهبر) دانسته است.

4

·        این اما به چه معنی است؟

·        در ماتریالیسم تاریخی نقش تعیین کننده در دیالک تیک شحصیت و توده از آن توده است، بی آنکه شخصیت هیچ واره و هیچکاره تلقی شود.
·        دلیل اینکه چرا ماتریالیسم تاریخی نقش تعیین کننده را از آن توده می داند و نه رهبر، این است که سوبژکت تاریخساز، توده های مولد و زحمتکش اند و نه شخصیت ها و نه خبرگان و نه قهرمانان و پهلوانان.
·        اگرچه شخصیت ها نقش مثبت و منفی چشمگیری به عهده دارند:
·        هم لنین و مائو و هوشی مین رهبرند و هم برنشتاین و هیتلر و پینوچه.
·        یکی نقش مثبت و سازنده بازی می کند و دیگری نقش منفی و مخرب.

حکم هشتم سودابه مهاجر
گاندی تبعیت از رئیس و رهبر را یکی از اصول عملی جنبش خود می دانست و تلاش می کرد که هر حرکتی در جنبش غیر خشونت آمیزش تحت اتوریته یک فرد باشد و تبعیت از این فرد به شکل تمام و کمال صورت گیرد.

·        از این حکم سودابه اما روشن می شود که گاندی نقش تعیین کننده را از آن رئیس و رهبر می داند و جنبش را، یعنی توده های مولد و زحمتکش را بسان رمه به دنبال چوپان می کشد:
·        گاندی «تلاش می کرد که هر حرکتی در جنبش غیر خشونت آمیزش، تحت اتوریته یک فرد باشد و تبعیت از این فرد به شکل تمام و کمال صورت گیرد.»

·        این اما به چه معنی است؟

·        این به معنی وارونه سازی دیالک تیک شخصیت و توده است.
·        این به معنی عدول از رهنمودهای اساسی ماتریالیسم تاریخی است.
·        این به معنی بی اعتنائی به فلسفه و خرد است.
·        این به معنی خردستیزی است.
·        این به معنی زیر پا نهادن کشف بزرگ مارکس، تحت عنوان «درک ماتریالیستی تاریخ» و به کرسی نشاندن تز موسوم به «درک ایدئالیستی تاریخ» است.

·        مراجعه کنید به درک ایدئالیستی تاریخ، درک ماتریالیستی تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

5
·        حالا می توان فهمید که امپریالیسم شیفته چشم و ابروی مهاتما گاندی نیست، بلکه مبلغ جهان بینی ایدئالیستی خویش از زبان مهاتما گاندی و گاندی واره های وطنی است.
·        امپریالیسم و ایادی لیبرال نمای وطنی اش با تبلیغ تز موسوم به «درک ایدئالیستی تاریخ»، ماتریالیسم تاریخی را، یعنی چشم اسفندیار جنبش رهائی بخش ملی و اجتماعی را نشانه گرفته اند.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر