آب در خوابگه مورچگان (17)
لیبرال ها و
ماجرای گاندی
سودابه مهاجر
(سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۸٨)
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
تحلیلی از یدالله سلطان پور
حکم هشتم
سودابه مهاجر
گاندی تبعیت از رئیس و رهبر را یکی از اصول عملی
جنبش خود می دانست و تلاش می کرد که هر حرکتی در جنبش غیر خشونت آمیزش تحت
اتوریته یک فرد باشد و تبعیت از این فرد به شکل تمام و کمال صورت گیرد.
این سیستم در تناقض آشکار با احترامات فائقه ای است
که لیبرال – سوسیال دموکرات های ما نسبت به جنبش های افقی، شبکه ای و بی سر
ابراز می کنند.
·
سودابه
مهاجر در این حکم، به مقایسه گاندی و «گاندی» نماهای وطنی می پردازند.
·
از همین
حکم ایشان هم می توان به درایت شگرف شان پی برد و هم به میزان زحمتی که برای تدوین
این پژوهش متحمل شده اند.
·
عیب شیوه کار ایشان و اکثریت قریب به اتفاق اهالی قلم در
این است که مسئله را در چارچوب خاص بطور نیم بند، «حل» می کنند، نه در چارچوب عام.
·
اما ـ به قول لنین ـ اگر کسی از عام آغاز نکند و پیشاپیش به
خاص بچسبد، دیر یا زود سرش به سنگ ناکامی می خورد و ناچار به عالم عام می رود تا برای
مسئله مورد نظر راه حلی کارساز بجوید.
·
ما برای
تمرین تفکر مفهومی و آشنائی با جهان بینی گاندی به تحلیل این فراز از نوشته سودابه
می پردازیم:
حکم هشتم سودابه مهاجر
گاندی تبعیت از رئیس و رهبر را یکی از اصول عملی
جنبش خود می دانست و تلاش می کرد که هر حرکتی در جنبش غیر خشونت آمیزش تحت
اتوریته یک فرد باشد و تبعیت از این فرد به شکل تمام و کمال صورت گیرد.
·
اگر نظر
گاندی همین بوده که سودابه منعکس می کنند، حسن و عیب آن کدامند؟
·
ما در
این نظر گاندی با دیالک تیک رهبر و جنبش سر و کار داریم.
·
گاندی
ظاهرا نقش تعیین کننده را در دیالک تیک رهبر و جنبش از آن رهبر می دانند.
·
این طرز
تفکر گاندی درست است و یا نادرست؟
1
·
برای پاسخ به این پرسش، باید
از خطه خاص وارد عالم عام شد.
·
باید از پله
مفاهیم خاص رهبر و جنبش به پله مقولات عام درخور صعود کرد.
·
اکنون
این سؤال پیش می آید که مقوله عام درخور مفهوم رهبر کدام است؟
·
قبل از
هر چیز، بهتر است عرصه ای تشخیص داده شود که مفاهیم رهبر و جنبش بدان اختصاص
دارند.
·
کشف عرصه
مربوطه، کار دشواری نیست.
·
چون رهبر
و جنبش نه در طبیعت و نه در عرصه تفکر، بلکه در جامعه بشری مطرح می شوند.
2
·
اکنون
این سؤال پیش می آید که قوانین و قانونمندی های عام جامعه بشری را کدامین فلسفه مورد
بررسی قرار می دهد؟
·
پاسخ به
این سؤال هم کاری ندارد.
·
همه می
دانیم که قوانین و قانونمندی های عام جامعه بشری، موضوع ماتریالیسم تاریخی اند.
·
اگر کسی شناخت
افزارهای ماتریالیسم تاریخی را پیشاپیش فرا گرفته باشد، مقولات عام متناسب با مفاهیم
رهبر و جنبش را می تواند به آسانی تعیین کند.
·
پله خانف
حتی کتابی تحت عنوان همین دیالک تیک نوشته است:
·
«نقش
شخصیت در تاریخ»
·
از مفهوم
«نقش شخصیت در تاریخ»، دیالک تیک شحصیت و تاریخ نعره گوشخراش می کشد.
3
·
بدین
ترتیب معلوم می شود که مقوله عام درخور برای رهبر در ماتریالیسم تاریخی، مقوله
شخصیت است و مقوله درخور برای مفهوم جنبش، سوبژکت تاریخ و یا توده های مولد و زحمتکش
است.
·
پس می
توان گفت که گاندی دیالک تیک شخصیت و توده را به شکل دیالک تیک رهبر و جنبش، بسط و
تعمیم داده است و نقش تعیین کننده را از آن شخصیت (رئیس و رهبر) دانسته است.
4
·
این اما
به چه معنی است؟
·
در ماتریالیسم
تاریخی نقش تعیین کننده در دیالک تیک شحصیت و توده از آن توده است، بی آنکه شخصیت
هیچ واره و هیچکاره تلقی شود.
·
دلیل
اینکه چرا ماتریالیسم تاریخی نقش تعیین کننده را از آن توده می داند و نه رهبر،
این است که سوبژکت تاریخساز، توده های مولد و زحمتکش اند و نه شخصیت ها و نه
خبرگان و نه قهرمانان و پهلوانان.
·
اگرچه
شخصیت ها نقش مثبت و منفی چشمگیری به عهده دارند:
·
هم لنین
و مائو و هوشی مین رهبرند و هم برنشتاین و هیتلر و پینوچه.
·
یکی نقش
مثبت و سازنده بازی می کند و دیگری نقش منفی و مخرب.
حکم هشتم سودابه مهاجر
گاندی تبعیت از رئیس و رهبر را یکی از اصول عملی
جنبش خود می دانست و تلاش می کرد که هر حرکتی در جنبش غیر خشونت آمیزش تحت
اتوریته یک فرد باشد و تبعیت از این فرد به شکل تمام و کمال صورت گیرد.
·
از این
حکم سودابه اما روشن می شود که گاندی نقش تعیین کننده را از آن رئیس و رهبر می
داند و جنبش را، یعنی توده های مولد و زحمتکش را بسان رمه به دنبال چوپان می کشد:
·
گاندی «تلاش
می کرد که هر حرکتی در جنبش غیر خشونت آمیزش، تحت
اتوریته یک فرد باشد و تبعیت از این فرد به شکل تمام و کمال صورت گیرد.»
·
این اما
به چه معنی است؟
·
این به
معنی وارونه سازی دیالک تیک شخصیت و توده است.
·
این به
معنی عدول از رهنمودهای اساسی ماتریالیسم تاریخی است.
·
این به
معنی بی اعتنائی به فلسفه و خرد است.
·
این به
معنی خردستیزی است.
·
این به
معنی زیر پا نهادن کشف بزرگ مارکس، تحت عنوان «درک ماتریالیستی تاریخ» و به کرسی
نشاندن تز موسوم به «درک ایدئالیستی تاریخ» است.
·
مراجعه
کنید به درک ایدئالیستی تاریخ، درک ماتریالیستی تاریخ در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
5
·
حالا می
توان فهمید که امپریالیسم شیفته چشم و ابروی مهاتما گاندی نیست، بلکه مبلغ جهان
بینی ایدئالیستی خویش از زبان مهاتما گاندی و گاندی واره های وطنی است.
·
امپریالیسم
و ایادی لیبرال نمای وطنی اش با تبلیغ تز موسوم به «درک ایدئالیستی تاریخ»، ماتریالیسم
تاریخی را، یعنی چشم اسفندیار جنبش رهائی بخش ملی و اجتماعی را نشانه گرفته اند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر