پروفسور دکتر ولفگانگ پطر ایش هورن
برگردان شین میم شین
1
·
احکام و هنجارها در عین
حال نشاندهنده روابط متنوع میان انسانها هستند:
الف
·
اگر (A)
ابلاغ کننده حکمی به (B)
باشد، آنگاه (A)
بمثابه دستیار ادراک حکم برای (B)
مطرح می شود.
ب
·
اگر (A)
ابلاغ کننده هنجاری به (B)
باشد، آنگاه (A)
بمثابه مقام مبلغ هنجار (تعیین تکلیف کننده) و (B)
بمثابه قوه اجرائی، بمثابه دستیار اجرائی برای (A)
مطرح می شود.
ت
·
از توضیحات
فوق معلوم می شود که برخلاف احکام، هنجارها را نمی توان بلحاظ معرفتی ـ نظری (یعنی
بلحاظ تئوری شناخت) دقیقا درست و یا نادرست (حقیقی و یا باطل) نامید.
پ
·
روابط
هنجارها نسبت به واقعیت، از روابط احکام نسبت به واقعیت بغرنج تر اند.
ث
·
روابط
احکام نسبت به واقعیت در رابطه با حقیقت مورد بررسی قرار می گیرند.
·
مراجعه
کنید به حقیقت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
·
در رابطه
با هنجارها می توان از مناسبیت آنها سخن گفت.
الف
·
مناسبیت
هنجارها در راهنمائی، سازماندهی و هماهنگ سازی اعمال انسانی از اهمیت تعیین کننده
ای برخوردار است.
ب
·
مناسبیت
هنجارها (در مغایرت با ارزش حقیقت احکام) دارای اهمیت عملی است.
ت
·
از این
رو ست که مناسبیت می تواند بطور سوبژکتیویستی هم قابل تعبیر باشد.
پ
·
مناسبیت
هنجارها اما همانند حقیقی و یا باطل بودن احکام، اوبژکتیف (عینی) و مستقل از
سوبژکت است:
1
·
اولا
اعمال و شیوه های عملی که بوسیله هنجارها بمثابه تکالیف مقرر می شوند، باید ابلحاظ
اوبژکتیف (عینی) امکان پذیر باشند و این امر بوسیله توسعه مناسبات اجتماعی تعیین
می شود.
2
·
ثانیا
عملیاتی که هنجارها خواهان اجرای شان هستند، باید موجب گذار از وضعی به وضعی دیگر
شوند، باید موجب گذار از وضع موجود به وضع مورد نظر دیگر شوند و نه به وضعی که از
هدف، ماهیتا دور باشد و یا بر ضد آن باشد.
3
·
ثالثا
هدفگذاری ها و منافعی که منشاء کلیه هنجارها هستند، خود از توسعه عینی جامعه و یا
از توسعه مناسبات اجتماعی عینی نشأت می گیرند.
·
به قول مارکس، انسان ها تنها وظایفی را برای خود تعیین می کنند
که راه حل آنها یا موجود است و یا در حال تکوین.
4
·
رابعا
هنجارها به تعیین فکری مناسبات اجتماعی می پردازند.
·
به عبارت
دیگر، رفتارها و تکالیفی که هنجارها برای انسان ها پیشنهاد و تعیین می کنند، اولا باید
در تأثیرگذاری قوای محرکه اجتماعی بزرگ ـ مثلا در تأثیرگذاری قوای طبقاتی ـ ادغام
شوند.
·
ثانیا
باید با موقعیت و نقش اجتماعی این قوای محرکه اجتماعی و یا طبقاتی، مناسبیت داشته
باشند و در راستای منافع آنان باشند.
ث
·
شاخص مناسبیت
داشتن هنجارها بمثابه ارزش عملی آنها، اما مانع آن نمی شود که پیش شرط تشکیل
هنجارها و سیستم های هنجاری مناسب و درخور، وقوف حتی المقدور به پیوندهای عملی و
منافع اجتماعی (و یا پیش بینی آنها) را باشد.
ج
·
بنابرین مناسبیت
هنجارها به صحت و سقم احکامی که احکام پایه ای نامیده می شوند، وابستگی پیدا می کند.
ح
·
علاوه بر
این، امکان و ضرورت تدوین احکامی راجع به هنجارها نیز وجود دارد:
1
مثال
·
در آلمان
دموکراتیک هنجار قانونی زیر صادق است:
·
«تبلیغ
جنگ طلبی ممنوع است!»
2
·
بطور کلی
می توان گفت که اولا پیش شرط هر هنجاری، حکمی است.
3
·
ثانیا هر
هنجاری به حکمی بمثابه شالوده معرفتی و یا قرینه معرفتی خود نیاز مبرم دارد.
4
·
از سوی
دیگر اما معارف و پیش بینی های انسانی راجع به جهان که در احکام و یا در سیستم های
حکمی بیان می شوند، اگر جامه عمل نپوشند، پشیزی نمی ارزند.
5
·
بنابرین،
هنجارها حلقات واسط ضرور میان معارف و تحول عملی جهان اند.
·
(هنجارها
پل گذار از عالم نظر به عالم عمل، از عالم تئوری به عالم پراتیک اند.
·
شاید
بتوان از دیالک تیک شناخت ـ هنجار ـ تحول و یا از دیالک تیک حکم ـ هنجار ـ عمل سخن
گفت. مترجم)
6
·
به عبارت
دیگر، احکام و هنجارها با هم وحدتی را تشکیل می دهند، ضمن اینکه تفاوت های میان
آنها بجای خود باقی می ماند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر