۱۳۹۱ مهر ۳۰, یکشنبه

هنجار (نرم) (4)

 پروفسور دکتر ولفگانگ پطر ایش هورن
برگردان شین میم شین

1
·        احکام و هنجارها در عین حال نشاندهنده روابط متنوع میان انسانها هستند:

الف
·        اگر (A) ابلاغ کننده حکمی به (B) باشد، آنگاه (A) بمثابه دستیار ادراک حکم برای (B) مطرح می شود.

ب
·        اگر (A) ابلاغ کننده هنجاری به (B) باشد، آنگاه (A) بمثابه مقام مبلغ هنجار (تعیین تکلیف کننده) و (B) بمثابه قوه اجرائی، بمثابه دستیار اجرائی برای (A) مطرح می شود.

ت
·        از توضیحات فوق معلوم می شود که برخلاف احکام، هنجارها را نمی توان بلحاظ معرفتی ـ نظری (یعنی بلحاظ تئوری شناخت) دقیقا درست و یا نادرست (حقیقی و یا باطل) نامید.

پ
·        روابط هنجارها نسبت به واقعیت، از روابط احکام نسبت به واقعیت بغرنج تر اند.

ث
·        روابط احکام نسبت به واقعیت در رابطه با حقیقت مورد بررسی قرار می گیرند.

·        مراجعه کنید به حقیقت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2
·        در رابطه با هنجارها می توان از مناسبیت آنها سخن گفت.

الف
·        مناسبیت هنجارها در راهنمائی، سازماندهی و هماهنگ سازی اعمال انسانی از اهمیت تعیین کننده ای برخوردار است.

ب
·        مناسبیت هنجارها (در مغایرت با ارزش حقیقت احکام) دارای اهمیت عملی است.

ت
·        از این رو ست که مناسبیت می تواند بطور سوبژکتیویستی هم قابل تعبیر باشد.

پ
·        مناسبیت هنجارها اما همانند حقیقی و یا باطل بودن احکام، اوبژکتیف (عینی) و مستقل از سوبژکت است:

1
·        اولا اعمال و شیوه های عملی که بوسیله هنجارها بمثابه تکالیف مقرر می شوند، باید ابلحاظ اوبژکتیف (عینی) امکان پذیر باشند و این امر بوسیله توسعه مناسبات اجتماعی تعیین می شود.

2
·        ثانیا عملیاتی که هنجارها خواهان اجرای شان هستند، باید موجب گذار از وضعی به وضعی دیگر شوند، باید موجب گذار از وضع موجود به وضع مورد نظر دیگر شوند و نه به وضعی که از هدف، ماهیتا دور باشد و یا بر ضد آن باشد.

3
·        ثالثا هدفگذاری ها و منافعی که منشاء کلیه هنجارها هستند، خود از توسعه عینی جامعه و یا از توسعه مناسبات اجتماعی عینی نشأت می گیرند.
·        به قول مارکس، انسان ها تنها وظایفی را برای خود تعیین می کنند که راه حل آنها یا موجود است و یا در حال تکوین.

4
·        رابعا هنجارها به تعیین فکری مناسبات اجتماعی می پردازند.
·        به عبارت دیگر، رفتارها و تکالیفی که هنجارها برای انسان ها پیشنهاد و تعیین می کنند، اولا باید در تأثیرگذاری قوای محرکه اجتماعی بزرگ ـ مثلا در تأثیرگذاری قوای طبقاتی ـ ادغام شوند.
·        ثانیا باید با موقعیت و نقش اجتماعی این قوای محرکه اجتماعی و یا طبقاتی، مناسبیت داشته باشند و در راستای منافع آنان باشند.

ث
·        شاخص مناسبیت داشتن هنجارها بمثابه ارزش عملی آنها، اما مانع آن نمی شود که پیش شرط تشکیل هنجارها و سیستم های هنجاری مناسب و درخور، وقوف حتی المقدور به پیوندهای عملی و منافع اجتماعی (و یا پیش بینی آنها) را باشد.

ج
·        بنابرین مناسبیت هنجارها به صحت و سقم احکامی که احکام پایه ای نامیده می شوند، وابستگی پیدا می کند.

ح
·        علاوه بر این، امکان و ضرورت تدوین احکامی راجع به هنجارها نیز وجود دارد:

1
مثال

·        در آلمان دموکراتیک هنجار قانونی زیر صادق است:
·        «تبلیغ جنگ طلبی ممنوع است!»

2
·        بطور کلی می توان گفت که اولا پیش شرط هر هنجاری، حکمی است.

3
·        ثانیا هر هنجاری به حکمی بمثابه شالوده معرفتی و یا قرینه معرفتی خود نیاز مبرم دارد.

4
·        از سوی دیگر اما معارف و پیش بینی های انسانی راجع به جهان که در احکام و یا در سیستم های حکمی بیان می شوند، اگر جامه عمل نپوشند، پشیزی نمی ارزند.

5
·        بنابرین، هنجارها حلقات واسط ضرور میان معارف و تحول عملی جهان اند.

·        (هنجارها پل گذار از عالم نظر به عالم عمل، از عالم تئوری به عالم پراتیک اند.
·        شاید بتوان از دیالک تیک شناخت ـ هنجار ـ تحول و یا از دیالک تیک حکم ـ هنجار ـ عمل سخن گفت. مترجم)

6
·        به عبارت دیگر، احکام و هنجارها با هم وحدتی را تشکیل می دهند، ضمن اینکه تفاوت های میان آنها بجای خود باقی می ماند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر