طبقه کارگر تغییر یافته، ولی نمرده است!
نقل
قول هائی از لنین (4)
سرچشمه:
صفحه فیسبوک گروه
کلمات
قصار و ضرب المثل ها زیر ذره بین تحلیل
پژوهشی
از واو سین
حسین
مساله
مهم این است که تعیین کنیم پرولتاریای ایران چه کسانی هستند و چه نقشی می توانند
در تغییر جامعه ایفا نمایند؟
3
پایان کار
سنگین؟
·
امروزه
هسته صنعتی طبقه کارگر را بخش تکنولوژیکی ـ حرفه ای تشکیل می دهد که از عناصر زیر
تشکیل می یابد:
الف
·
کارگران
فنی «کلاسیک»
ب
·
تکنیسین
ها
ت
·
تا حدودی
فارغ التحصیلان مدارس عالی با کیفیت کاری پائین تر
·
تنها
زمانی که این توسعه نادیده گرفته شود و طبقه کارگر تا حد شاغلین با سطح کیفی نازل
و در حد کارگران یدی تنزل داده شود، آنگاه می توان به یاوه «کاهش اهمیت طبقه
کارگر» معنائی قائل شد.
·
·
اما این
طرز نگرش بر سوء تفاهم بزرگی بنا شده است.
·
زیرا آن
خصلت تقسیم کار کاپیتالیستی را بدرستی ارزیابی نمی کند و میزان سیالیت مرزهای فی
مابین کار یدی و کار فکری را نادیده می گیرد، اگرچه این مرزها اصولا از بین نرفته
اند.
·
کسی که
قادر به کار با کومپیوتر باشد، بدان معنی نیست که او دیگر به طبقه کارگر تعلق
ندارد.
·
·
قصه هائی
هم که برخی از چپ ها در زمینه سرمایه داری های تک (تکنولوژی عالی) نقل می کنند، به
اشاعه این ادعا کمک می کند که گویا کار یکنواخت و بلحاظ جسمی سنگین و کمرشکن به
حاشیه جهان کار رانده شده است.
·
اما
همچنان و هنوز موارد زیر وجود دارند:
الف
·
حدود یک
چهارم کلیه شاغلین به حمل و یا بلند کردن بارهای سنگین اشتغال دارند.
ب
·
حدود 15
درصد از شاغلین مجبور به نگهداری بارها در بالای سر خود هستند.
ت
·
24 درصد شاغلین در معرض
تحمل سر و صدای گوشخراش قرار دارند.
پ
·
امروزه
60 درصد کلیه شاغلین ایستاده کار می کنند.
·
هرجا هم
که کار سنگین سنتی واقعا کاهش یافته، در عوض کار فشرده تر و غلیظ تر شده است.
·
آن سان
که کارگران به تحمل فشار روانی مجبور گشته اند.
·
امروزه
فرم های بسیار تمایزمندی از کار صنعتی وجود دارند.
·
در جوار
کارهای بسیار سنتی که به زبان عامیانه «کار در دخمه عرقریزی» نامیده می شود، عرصه
هائی نیز وجود دارند که عمدتا از تکنولوژی های میکرو الکترونیکی تشکیل یافته اند.
·
درست به
دلیل بسیاری از تقاطعات میان پروفیل های مطالباتی «کهنه» و «نو»، مفهوم زمخت کارگر
صنعتی و مطابق با آن طبقه کارگر برای فرم های تبدل یافته تولید اضافه ارزش
کاپیتالیستی نارسا گشته است.
·
اگرچه
آشنائی ساده به کومپیوتر برای بسیاری از شاغلین امری عادی است، اما با واقعیت جهان
کار دمساز نخواهد بود، اگر آن را با دانش ژرف به تکنولوژی های جدید عوضی بگیریم.
·
آنچه از
مزدبگیران انتظار می رود، عمدتا عبارت است از برآمدن از عهده به کار اندازی تکنیک
فرهنگی جدید.
·
در بخش
صنعتی سهم شاغلین فارغ التحصیل از دانشگاه ها و متخصصین عالی با پروفیل فنی حدود
10 درصد است.
میشائیل وستر (1939)
پروفسور علوم سیاسی
موضوعات پژوهش:
ساختار اجتماعی
روحیه
آموزش های اجتماعی
روند یادگیری اجتماعی ـ سیاسی
آثار:
فقر تئوری (1980)
محیط اجتماعی و تحول ساختار اجتماعی (2001)
محیط اجتماعی و کلیسا (2002)
مبارزه در راه عدالت اجتماعی (2008)
·
میشائیل
وستر در کتاب خود تحت عنوان «کارآمایان جدید» می نویسد که در مجموع، «بخش عالی
کارآمایان متخصص عالی، کارآمایان حرفه ای
(فارغ التحصیل از دانشگاه ها) و کارآمایان نیمه حرفه ای (متخصص از مدارس عالی) در
کشورهای پیشرفته حدود چهار دهم کارآمایان فنی ـ صنعتی را تشکیل می دهند.»
·
·
این بدان
معنی است که حتی در عرصه های متعلق به استاندارد توسعه تکنولوژیکی عالی، درصد
کارگران فنی ـ صنعتی به انضمام کارآموختگان از نقطه نظر میشائیل وستر به 60 درصد
می رسد.
·
ضمنا
باید در این زمینه بحث شود که آیا بخش اعظم فارغ التحصیلان مدارس عالی را نباید
«به دلیل جایگاه شان در کارخانه جزو کارگران فنی سنتی محسوب داشت؟»
·
در آن
صورت سهم الگوی تخصصی و الگوی اشتغالی (Qualifikations- und
Beschäftigungsmuster) سنتی در عرصه های صنعتی به 75 درصد بالغ خواهد شد.
مهندس امریکائی
مؤسس علم کار، مدیریت علمی، تایلوریسم
تایلوریسم:
پرنسیپ هدایت روندی جریانات کار
موارد مورد انتقاد:
تعیین پیشاپیش جزئیات روش کار (تنها بهترین راه)
تعیین پیشاپیش و دقیق مکان و زمان کار
تعیین پیشاپیش و افراطی وظایف جزء به جزء هر
کارگر
کومونیکاسیون یکطرفه با محتوای تنگ و تعیین شده
از قبل
آماجگذاری جزء به جزء بی انکه کارگر در رابطه با
پیوند کلی در رجیان گذاشته شود.
کنترل (کیفیت) افراطی
4
کردوکار بیگانه
گشته
·
عرصه
کردوکاری خودتعیینکرده و خودمسئولانه ساختاربندی شده نیز (برای مثال در فرم «کار گروهی») دامنه
محدودی دارد.
·
تردیدی
نیست که این نوع کردوکار از حد استثناء تجاوز نکرده است.
·
محل های
کار با کاهش چشمگیر کار نیمه وقت و امکانات عملی گسترش یافته برای مثال در صنعت
اوتومبیل سازی هرگز از 10 درصد شاغلین در بخش فوقانی هرم صنعتی تجاوز نکرده است.
·
مزدبگیران
شاغل در سلسله مراتب هزارگانه در مابقی شرکت های حمل و نقل، اغلب با شرایط کار
تایلوریستی مواجه اند.
·
وضع در
سطوح پایه ای تقسیم کار سیستم های تولیدی، از مرحله به مرحله بدتر شده است.
·
شرایط
کار پس از مرحله کوتاه «انسانی گشتن» از خیر سر استراتژی های نئولیبرالیستی
استثمار دوباره به وخامت گرائیده و فشار کاری با فازایش امنیت محل کار تقویت یافته
است.
·
·
بیلان دو
دهه اخیر برای توهم زدائی از هرکس کفایت می کند:
·
به قول
کورتس، «نوع تکراری کار تصویر کلی کار تولیدی را تشکیل می دهد.
·
کار
زنجیری مبتنی بر سیکل های استاندارد گشته و کوتاه کار در اصل دست نخورده باقی
مانده است.
·
حتی بدتر
از آن:
·
کار
زنجیری در عرصه های مونتاژ نوعی رنسانس و نوزائی را از سر می گذراند.»
·
·
البته
تعداد روز افزونی از محل های کار نیز به وجود آمده که فشار کمرشکن بر کارگر وارد
نمی وشد.
·
در این
جور محل های کار اما نظارت با تمرکز حواس خارق العاده بر صفحه کومپیوتر، کار روی
قطعات بسیار کوچک در زیر میکروسکوپ و امثالهم صورت می گیرد.
·
شاغلین
این جور محل های کار پس از مدتی دچار چشمدرد، سرگیجه و سردرد می شوند.
·
·
هر وقت
تکنولوژی جدیدی بکار انداخته می وشد، کارهای خسته کننده سنتی کاهش می یابد، ولی در
عوض، شاغلین تحت فشار راندمان فزونتر کار قرار می گیرند، «تراکم» کار شدت می یابد
و کنترل راندمان کار بوسیله کومپیوتر تشدید می شود.
·
قبل از
همه در عرصه های پایه ای «جهان کار جدید» با کار کومپیوتری فشرده مستمر (کردوکار
برنامه ریزانه، تایپ داتاها در سیستم حلاجی الکترونیکی و یا کردوکار در مراکز
تلفن) اکثر محل های کار بیگانه ساز و خستگی آور گشته اند.
·
·
تحلیل
مارکس در زمینه مناسبات بیگانگی در خطوط اصلی اش کماکان فعلیت دارد:
·
«در سیستم کاپیتالیستی کلیه
متدهای رایج برای ارتقای راندمان اجتماعی کار به زیان فرد فرد کارگران صورت می
گیرند.
·
کلیه
وسایل برای توسعه تولید به وسایل سلطه بر مولدین و به وسایل استثمار آنها بدل می
شوند.»
·
·
نظر خود
شاغلین در عرصه های سیستم صنعتی با مطالبات تخصصی عالی نیز دال بر این حقیقت امر
است:
·
به سبب
بالا رفتن توقعات کاری و شرایط کاری مبتنی بر فشار روحی (استرس) 40 درصد شاغلین
متخصص در تکنولوژی اطلاعاتی بر آنند که تحت این شرایط قادر به ادامه کار نخواهند
بود.
·
علیرغم
اهمیت بخش صنعتی برکسی پنهان نیست که کار مزدوری قطعه قطعه و تمایزمند گشته است.
·
اما در
عین حال، به سبب تشدید راسیونالیزاسیون (اوتوماتیزاسیون، اوتوماسیون)، شرایط کار
در خیلی از عرصه های جهان کار به هم نزدیک می شوند.
·
·
مراجعه
کنید به اوتوماتیزاسیون و یا اوتوماسیون
·
·
در عرصه
های اداری، دفاتر طراحی فنی و همچنین بیمارستان ها استاندارد تقسیم کار صنعتی
عمومیت می یابد.
·
خیلی از
شاغلین در عرصه های بازتولید تحت فشار روزافزون تغییر وضع قرار دارند.
·
اگرچه
آنها جزو طبقه کارگر به معنای سنتی آن محسوب نمی شوند، اما پرستاران و مددکاران در
رشته های مربوط به بهداشت و تندرستی به همان اندزاه زحمت می کشند که رفتگرها و یا
کارگران حمل و نقل.
·
·
در سال
های اخیر، بویژه «پرستاران و مددکاران» در معرض هجوم استراتژی های نئولیبرالیستی
خصوصی سازی قرار گرفته اند.
·
اگرچه
آنها اضافه ارزش تولید نمی کنند، ولی نیروی کار آنها امکان تصاحب اضافه ارزش از
سوی سرمایه گذاران را پدید می آورد.
·
این
روندی مملو از تضاد است.
·
زیرا
شرایط کاری روز به روز بدتر می شود و فشار کار قاعدتا در نتیجه خصوصی سازی افزایش
می یابد.
·
ضمنا سطح
درآمد شاغلین زیر علامت سؤال قرار می گیرد و محل های کار نامطمئن می شوند.
·
اینکه
کارکنان این عرصه ها بارها به میدان آمده اند، تصادفی نیست.
5
هسته طبقه
مزدبگیر
·
افزایش
اهمیت بخش جدید طبقه مزدبگیر نباید سبب نادیده گرفتن این حقیقت امر شود که کارگران
صنعتی کلاسیک، بلحاظ جایگاه، کماکان بخش اصلی طبقه مزدبگیر را تشکیل می دهند.
·
هیچ دلیل
واقعی برای قرار دادن یکی در مقابل دیگری وجود ندارد.
·
ولی
تعیین رابطه مشخص آندو ضرورت دارد.
·
اگر تنها
وابستگی شاغلین بلحاظ حقوق کار مبنا قرار داده شود، می توان گفت که در آلمان در
حال حاضر 90 درصد شاغلین جزو وابستگان «طبقه مزدبگیر» اند.
·
این نقطه
نظر اما مسئله زا ست.
·
زیرا این
«طبقه» به معنای وسیع کلمه، حاوی گشتاورهای تمایزی متنوع است.
·
در این
«طبقه» در جوار کارمندان، آن دسته از شاغلین وابسته نیز قرار دارند که حامی
بیواسطه طبقه سرمایه داران اند و در راه منافع آنها عمل می کنند.
·
به همین
دلیل باید مفهوم «طبقه کارگر» را برای شاغلین در عرصه اصلی صنعت اختصاص دهیم.
·
با توجه
به توضیحاتی که قبلا داده شد، این طبقه کارگر نه فقط آن دسته از کارگران را در بر
می گیرد که به کار دستی مشغولند، بلکه همچنین کارگرانی را در برمی گیرد، که به
«کار روحی» در صنعت اشتغال دارند.
·
به شرط
اینکه آنها مستقیما جزو مدیریت کارخانه و یا شرکت محسوب نشوند.
·
·
مزدبگیران
شاغل در عرصه های بازتولید را نیز باید جزو طبقه کارگر محسوب داشت.
·
زیرا
آنها ببرکت شرایط وجودی حرفه ای اوبژکتیف خویش، نه فقط در تضاد ساختاری با سرمایه
قرار دارند، بلکه علاوه بر آن، می توانند بطور مرثری دست به اعتصاب زنند و در
لحظات اوجگیری تضاد، شعار دیرآشنای جنبش کارگری مبنی بر «همه چرخ ها از حرکت باز
می ایستند» را بر زبان رانند و گردش سرمایه را از کار اندازند.
·
با اتکاء
بر طرح مفهومی سنتی می توان این بخش های شاغلین وابسته را که بلحاظ ساختاری قادر
به عمل اند، جزو هسته طبقه مزدبگیر محسوب داشت.
·
اقشار
زیر از آن جمله اند:
الف
·
پرستاران
ب
·
خدمه
هواپیماها
ت
·
رانندگان
کامیون ها
پ
·
رانندگان
وسایل حمل و نقل (قطار و اوتوبوس و غیره)
·
این
«هسته طبقه مزدبگیر» بلحاظ دورنمای عملی، بخش های عمده شاغلین صنعتی را در برمی
گیرد.
· بخش هایی از
طبقات دیگر، اما فقط در صورتی که ساختار و محل کارشان حداقلی از کلکتیویته (دسته
جمعیت) را به مثابه پیش شرط توان عملی داشته باشند، جزو طبقه کارگر محسوب می شوند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر