۱۳۹۱ شهریور ۲۰, دوشنبه

بدون تسخیر قدرت تغییر جامعه محال است! (5)

در واکنش اولیه بر مقاله
شیدان وثیق
تحت عنوان
سه شعار فتیشی‌‌
انتخابات آزاد، آلترناتیو قدرت و مبارزه مسالمت آمیر

واو سین

دخالت نظامی کنونی با عواقب کثیفی که بدنبال دارد و توجیه جنگ داخلی جهانی،
تحت عنوان «مبارزه علیه تروریسم» بار دیگر به یاد می آورد،
که کوشش جامعه سرمایه داری برای تحکیم خویش،
با آمادگی آن برای تخریب خویش همراه است.

بخش پنجم
دگرگونی های ساختاری طبقه کارگر


• گیرم که طبقه کارگر، اکنون دیگر از وضوح طبقاتی سنتی خود برخوردار نیست.
• ولی هنوزهم به عنوان عنصر مرکزی در حاکمیت و استثمار سیستم سرمایه داری بشمار می آید.

1

• زیرا شالوده اقتدار طبقه دارا ـ کماکان ـ در به خدمت گرفتن نیروی کار طبقه کارگر است.

2

• شعله ورتر شدن نبرد سرمایه برای تشدید استثمار و افزایش هرچه بیشتر ارزش اضافی (که این روزها ما شاهد آن هستیم) از این مناسبات خصمانه ساختاری حکایت می کند.

3

• این رویارویی ها از مسائل اقتصادی ـ اجتماعی بنیادین جامعه، از اقتدار بی رقیب سرمایه جهت تصاحب محصول اجتماعی اضافی و تحکیم سرکردگی اجتماعی خویش آب می خورند.

4

• برای کسی پنهان نیست، که طبقه کارگر در این رویارویی ها آن سان که سزاوار او ست، عمل نکرده، پراکنده و سازمان نیافته و از نظر سیاسی ناتوان از تصمیمگیری عملی بوده است.

5

• ولی درست همین وضعیت موجود و شیوه عمل ناشی از بیچارگی و بلاتکلیفی او ست که مسأله مناسبات طبقاتی و عواقب مبارزات طبقاتی را به مسأله حاد روز تبدیل می کند.

6

• زیرا موضع تدافعی طبقه کارگر در شرایط حاد بحرانی، نتیجه یک جنگ طبقاتی است، که سرمایه برضد طبقه کارگر به راه انداخته و از آن پیروز بیرون آمده است.

7

• زحمتکشان تحت فشارکمرشکن ناشی از بحران، مستأصل شده اند و از هراس بیکار شدن به انضباط روی آورده اند.

8

• گسترش جو هراس و وحشت، زحمتکشان را به عقب نشینی و کوتاه آمدن هرچه بیشتر واداشته است.

9

• با همه این احوال، می توان مرددانه پرسید که آیا این همان طبقه کارگر است که عامل دگرگونساز جهان باید باشد؟

10

• این نگرانی ها به سبب تغییرات عمیق ساختاری در جهان کار و دگرگونی های بحرانزا در مناسبات زندگی دلهره انگیزتر شده اند.

11

• زیرا در نتیجه تغییرات یاد شده، برای زحمتکشان مشکلتر شده است که به منافع مشترک خود پی ببرند و بر ضد سیطره بی بند و بار سرمایه وارد پیکار شوند.

12

• چون به سبب اوتوماتیزه کردن تولید و تقسیم محل کار به واحدهای مجزا ازهم، رشته های بنیادی لازم برای تبادل نظر میان زحمتکشان و بسیج آنان از هم گسیخته است.

13

• برای کسی پنهان نیست، که علیرغم اهمیت کماکان معتبر کارخانه های بزرگ، وحدت تاریخی درونکارخانه ای و برونکارخانه ای طبقه کارگر مخدوش شده و پیوند جنبش کارگری با نسج اجتماعی ـ فرهنگی مناسبات زندگی روزمره مردم و افق های ارزشی درخور از هم گسسته است.

14

• اگرچه تضاد میان کار و سرمایه حدت گرفته، ولی میان خود طبقه کارگر نیز فواصل، اختلافات و مرزبندی های جدیدی پدید آمده اند.
• (مراجعه کنید به اثر دیتریش، تحت عنوان «تجریه طبقاتی در پست فوردیسم»، 1999)

15

• میان کارکنان مراکز تکنولوژیکی عالی و کارکنان بخش های دیگر از نظرمیزان درآمد و تأمین اجتماعی تفاوتی چشمگیر وجود دارد و در حواشی کثیف طبقه بندی شده سیستم صنعتی، عرصه هائی با دستمزدهای بخور و نمیر مثل قارچ از زمین می رویند.

16

• تمایز عملی میان بیکاران و «با کاران» به جبهه بندی اشتباه آلود میان زحمتکشان منجر می گردد.

17

• برای مثال، اکثریت مردم بر این باورند که اختلافات اجتماعی میان آنان مهمتر از اختلافات طبقاتی میان فقرا و اغنیا ست.

18

• از این قضیه می توان نتیجه گرفت، که برای مردم درک بی واسطه پایگاه منافع مشترک شان دشوارتر و دشوارتر می گردد.
• (مراجعه کنید به اثر ورنر سپمن، تحت عنوان «تحقیقاتی در زمینه تجزیه و تحلیل طبقاتی»، جلد اول، 2004 )

19

• اما علیرغم وجود تفرقه و جدائی و گسترش روحیه ضد معاضدت و همبستگی، نه ویژگی های طبقاتی کارگران مزد بگیر کاهش یافته است و نه گرفتاری آنان درمنگنه تضادها.

20

• مردم هرچند که بطورمنفرد و مجزا از هم عمل می کنند، ولی روز بروز برای شان روشن می شود که یک دست صدا ندارد و حل مسائل مبرم از عهده یک فرد برنمی آید.


ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر