• سهراب سپهری در سپهر تفکر متافیزیکی پرسه می زند.
• چیزهای هستی اما از ذره تا کهکشان در داربست دیالک تیکی خود وجود دارند و می توانند وجود داشته باشند:
• هر چیزی آبستن ضد خویش نیز است.
• در این مثال سهراب:
• انسان ها در دیالک تیک فرد و جامعه وجود دارند.
• نه فرد بدون جامعه و همبود می تواند به مثابه فرد انسانی باشد و نه جامعه و همبود بدون افراد.
• به قول کلاوس هولتس کامپ ـ حکیم روانشناس آلمانی:
• «حتی میمون ایزوله و تنها، میمون نیست»، چه برسد به انسان.
• آدم دیالک تیکی از من و غیرمن است.
• دیالک تیکی از تنهائی و همبائی است.
• بنی بشر حتی در تنهاترین تنهائیت خویش با هزاران رشته نامرئی با بشریت در پیوند است و در همبائی با دیگران، تنها ست.
هستی در دیالک تیکیت (دیالک تیکی بودن) خود وجود دارد، توسعه می یابد، هست و می شود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر