منبر دونفره ی لاشخور و لاری (5)
ح. مهدی پور
سؤال دوم
اظهار نظر و داوری سوبژکتیف
• لاشخور می گوید:ح. مهدی پور
• همین فوکویاما دهها کتاب پرفروش تألیف کرده است.
• کسی که چیزها، پدیده ها و سیستم ها را غیر قابل شناخت قلمداد می کند، به چه حقی فاضلانه در باره آنها اظهار نظر می کند و از ظن های سرسری خود کتاب می سازد؟سؤال دوم
اظهار نظر و داوری سوبژکتیف
لاشخور
«من به عنوان یک پروفسور دانشگاه، فقط گفته ام که هولوکاوست وجود نداشته است.
صحت و سقم نظرم را نمی دانم و نباید هم بدانم.
صحت و سقم نظر مرا ـ در این مورد ـ باید مورخین تعیین کنند.»
«من به عنوان یک پروفسور دانشگاه، فقط گفته ام که هولوکاوست وجود نداشته است.
صحت و سقم نظرم را نمی دانم و نباید هم بدانم.
صحت و سقم نظر مرا ـ در این مورد ـ باید مورخین تعیین کنند.»
• او در آن واحد چندین موضعگیری معرفتی ـ نظری را نمایندگی می کند:
1
• اولا بنظر او، سوبژکت (لاشخور) باید بی اعتنا به اوبژکت (هولوکاوست) نظر خود را تنظیم کند.
• این شیوه تفکر را ـ در بهترین حالت ـ سوبژکتیویسم می نامند:
• چرا؟
• به دلیل زیر:
الف
• سوبژکتیوسیم، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را در هم می شکند.
• همانطور که لاشخور، دیالک تیک هولوکاوست و لاشخور را در هم می شکند و خود را مسئول داوری خویش راجع به هولوکاوست نمی داند.
ب
• سوبژکتیویسم اوبژکت را نادیده می گیرد و سوبژکت را مطلق العنان و همه کاره می کند.
• همانطور که لاشخور هولوکاوست را به مثابه اوبژکت شناخت نادیده می گیرد و خود را همه کاره در صحنه ارزیابی چیزها و پدیده ها قلمداد می کند.
ت
• هدف لاشخور این است که از ظن خود و به میل خود هر چه دلش می خواهد ببافد.
• به این شیوه حلاجی مسائل می گویند، سوبژکتیویسم.
• سوبژکتیویسم به هر دردی می خورد، مگر به درد تحلیل مسائل.
2
• ثانیا بنظر لاشخور، سوبژکت شناخت برای اثبات صحت و سقم نظر خویش (حقیقت ادعای خویش) معیار و ملاک عینی ندارد و معیار و ملاک عینی ئی را برسمیت نمی شناسد.
• این بدان معنی است که بنظر لاشخور، محتوای شناخت هر چیز، نه در خود آن چیز، بلکه در سوبژکت شناخت است.
• این هم یکی دیگر از جلوه های سوبژکتیویسم معرفتی (شناختین) است.
• چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟
• به دلایل زیر:
الف
• لاشخور برای کشف حقیقت ملاک سوبژکتیف (مورخین) پیشنهاد می کند.
ب
• او نمی خواهد کوره های آدمسوزی (اوبژکت شناخت) را تماشا کند و شرح حال بازماندگان و عاملان فاجعه هولوکاوست را بخواند و یا بشنود.
• او نه برای اسناد تاریخی همچنان و هنوز پا برجا تره خرد می کند، نه برای شاهدان هنوز زنده جان سالم بدر برده از جنایات و نه برای عاملان هنوز زنده جنایات.
• برای فوندامنتالیسم در عرصه شناخت، هیچ مدرک و ملاک عینی (اوبژکتیف) ارزش ندارد.
• تنها چیزی که ارزش بی چون و چرا دارد، خود سوبژکت شناخت کذائی است، خود مدعی مفسر پر مدعا ست.
ت
• لاشخور دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را، دیالک تیک هولوکاوست، اسناد، مدارک و شواهد عینی و مورخین را به شکل دیالک تیک هیچ و همه چیز، دیالک تیک هیچکاره و همه کاره بسط و تعمیم می دهد و سوبژکت شناخت (مورخین) را مطلق و همه کاره می کند، تا بتواند مانع کشف حقیقت نامطلوب گردد
• این هم جلوه دیگری از سوبژکتیویسم معرفتی افراطی است.
پ
• طنز این نگرش فوندامنتالیستی اما آنجا ست که لاشخور، وقتی نوبت به خودش می رسد، سوبژکت را هم هیچکاره تلقی می کند تا از خود سلب مسئولیت معرفتی کند.
ث
• او برای کشف حقیقت، خود سوبژکت مدعی شناخت را هیچکاره تلقی می کند و سوبژکت خارجی (مورخین) را تعیین کننده حقیقت قلمداد می کند.
• این دیگر نور علی نور است.
• این به معنی سوبژکتیویسم بی بند و بار است.
• این به معنی سوبژکتیویسم گوژ بالا گوژ است.
این گرایش معرفتی ـ نظری ـ احتمالا ـ یکی از ویژگی های بارز لاشخوریسم فوندامتالیستی را تشکیل می دهد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر