خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ 772 هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
گوشت را آزاد كن
از بزرگان عصر، يكي با غلام خود گفت كه از مال خود، پارهاي گوشت بستان و از آن طعامي بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم.
غلام شاد شد.
برياني ساخت و پيش او آورد.
خواجه خورد و گوشت به غلام سپرد.
ديگر روز گفت:
«بدان گوشت، آبگوشتي زعفراني بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم»
غلام فرمان برد
خواجه زهر مار كرد و گوشت به غلام سپرد
روز ديگر گوشت مضمحل بود و از كار افتاده
گفت:
«اين گوشت بفروش و مقداري روغن بستان و از آن طعامي بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم.»
گفت:
«اي خواجه، تو را بهخدا بگذار من همچنان غلام تو باشم، اگر خيري در خاطر مبارك مي گذرد، به نيت خدا اين گوشت پاره را آزاد كن!»
تحلیل از یدالله سلطان پور
فراز اول
از بزرگان عصر، يكي با غلام خود گفت كه از مال خود، پارهاي گوشت بستان و از آن طعامي بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم.
(701 ـ 772 هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
گوشت را آزاد كن
از بزرگان عصر، يكي با غلام خود گفت كه از مال خود، پارهاي گوشت بستان و از آن طعامي بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم.
غلام شاد شد.
برياني ساخت و پيش او آورد.
خواجه خورد و گوشت به غلام سپرد.
ديگر روز گفت:
«بدان گوشت، آبگوشتي زعفراني بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم»
غلام فرمان برد
خواجه زهر مار كرد و گوشت به غلام سپرد
روز ديگر گوشت مضمحل بود و از كار افتاده
گفت:
«اين گوشت بفروش و مقداري روغن بستان و از آن طعامي بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم.»
گفت:
«اي خواجه، تو را بهخدا بگذار من همچنان غلام تو باشم، اگر خيري در خاطر مبارك مي گذرد، به نيت خدا اين گوشت پاره را آزاد كن!»
تحلیل از یدالله سلطان پور
فراز اول
از بزرگان عصر، يكي با غلام خود گفت كه از مال خود، پارهاي گوشت بستان و از آن طعامي بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم.
• از این حکایت عبید معلوم می شود که در قرن هشتم هجری قمری، نظام غلامداری کماکان رواج داشته است.
• این بدان معنی است که فئودالیسم ایران نظام بنده داری را بطرزی رادیکال لغو نکرده است.
• به همین دلیل می توان از نظام بنده داری ـ فئودالی در آن زمان سخن گفت.
• حکایات عبید بیشک برای شناخت چند و چون این مناسبات اجتماعی، مائده ای زمینی است، که نصیب ما شده است.
1
بزرگان عصر
بزرگان عصر
• از این مفهوم می توان دریافت که در ترکیب طبقه حاکمه علاوه بر اربابان فئودال، ارباابن بنده دار و غلامدار نیز وجود داشته است.
• اینکه در ایران گذار از کمونیسم آغازین به جامعه طبقاتی چگونه بوده، خود مسئله مهمی است که باید مورد پژوهش قرار گیرد.
• از دو حالت قصه خالی نیست:
• یا نظلم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم فئودالی است که احتمالا در همبائی با بقایای نظامات پیشین و بویژه نظام بنده داری بسر می برد و یا آمیزه ای از نظام بنده داری و فئودالی است .
2
مال خود
مال خود
• از این مفهوم می توان دریافت که غلامان به نحوی از انحاء «مزد بگیر» بوده اند و مال خاص خود را داشته اند.
• در آثار سعدی نیز به فونکسیون غلامان برمی خوریم:
• غلامان به مثابه مجریان فرامین طبقه حاکمه عمل می کنند:
• چماق بدستان رژیم حاکم اند.
• اینکه روزی غلامان چندان رشد می کنند که حتی زمام قدرت سیاسی را هم بدست می گیرند و به درجه سلاطین ارتقا می یابند، بی دلیل نیست.
3
پاره اي گوشت بستان
پاره اي گوشت بستان
• غلامدار از غلام می خواهد که از ثروت شخصی خود گوشت بخرد.
• همین خرید و فروش گوشت نشاندهنده این است که در آن جامعه در جوار طبقات وابسته (رعایا و غلامان و بنده ها)، طبقات آزاد (نطفه های بورژوازی و پرولتاریا) نیز وجود داشته اند.
4
و از آن طعامي بساز
و از آن طعامي بساز
• از مفهوم «تهیه طعام» می توان به یکی دیگر از فونکسیون های غلامان در جامعه پی برد:
• پخت و پز.
• فونکسیون پخت و پز معمولا به عهده زنان بوده است و جماعت مرد چندان سر رشته ای در این زمینه نداشته اند.
• شگفت آور است که غلام آشپز نیز است.
• اینکه غلامان چه فونکسیونی به عهده بگیرند، ظاهرا به جایگاه اجتماعی خود غلامدار بستگی داشته است.
• ظاهرا همه انواع «بزرگان» از بنده دار و خواجه و ارباب فئودال تا بورژوازی (مثلا تجار) غلام داشته اند و فونکسیون معینی را به عهده غلامان می گذاشته اند.
5
تو را آزاد كنم.
تو را آزاد كنم.
• از مفهوم «آزادسازی» می توان دریافت که «طبقه» غلامان امکان کسب آزادی داشته اند.
• سؤال فقط این است که پس از آزادی چه می توانستند، پیشه کنند تا از گرسنگی و بی پناهی نمیرند؟
فراز دوم
غلام شاد شد.
غلام شاد شد.
• از این حکم معلوم می شود که غلامان تحت ستم بوده اند و آزادی یکی از آرزوهای آنان بوده است.
• این نکته از سوی دیگر حاکی از آن است که برای غلامان پس از کسب آزادی امکان اشتغال دیگری نیز وجود داشته است.
• اما چیستائی این امکان خود مسئله ای دیگر است که باید کشف شود.
• احتمال این می رود که در جامعه عبید، در جوار بورژوازی تازه پا، پرولتاریا نیز وجود داشته است.
• باید ببینیم.
فراز سوم
برياني ساخت و پيش او آورد.
خواجه خورد و گوشت به غلام سپرد.
برياني ساخت و پيش او آورد.
خواجه خورد و گوشت به غلام سپرد.
• خواجه ظاهرا به گوشت دست نمی زند و چیز دیگر می خورد.
• چون در غیر این صورت نمی توانست گوشت را به غلام بسپارد.
فراز چهارم
ديگر روز گفت:
«بدان گوشت، آبگوشتي زعفراني بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم»
غلام فرمان برد.
خواجه زهر مار كرد و گوشت به غلام سپرد
ديگر روز گفت:
«بدان گوشت، آبگوشتي زعفراني بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم»
غلام فرمان برد.
خواجه زهر مار كرد و گوشت به غلام سپرد
• خواجه در این مورد به خوردن آبگوشت اکتفا می کند و گوشت کم محتوا را به غلام برمی گرداند.
فراز پنجم
روز ديگر گوشت مضمحل بود و از كار افتاده.
گفت:
«اين گوشت بفروش و مقداري روغن بستان و از آن طعامي بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم.»
گفت:
«اي خواجه، تو را به خدا بگذار من همچنان غلام تو باشم، اگر خيري در خاطر مبارك مي گذرد، به نيت خدا اين گوشت پاره را آزاد كن!»
روز ديگر گوشت مضمحل بود و از كار افتاده.
گفت:
«اين گوشت بفروش و مقداري روغن بستان و از آن طعامي بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم.»
گفت:
«اي خواجه، تو را به خدا بگذار من همچنان غلام تو باشم، اگر خيري در خاطر مبارك مي گذرد، به نيت خدا اين گوشت پاره را آزاد كن!»
• از مفهوم «اگر خيري در خاطر مبارك مي گذرد» می توان دریافت که آزادی غلامان با باورهای مذهبی خواجگان در پیوند بوده و آزادسازی غلام خویش نوعی کار خیر محسوب می شده است.
• این ایده همزاد دین اسلام بوده است.
• در این ایده ـ به احتمال قوی ـ هم تحمل پذیرسازی نظام تحمل ناپذیر بنده داری (تعدیل تضادهای طبقاتی) برنامه ریزی شده بود و هم جلب بنده ها و غلامان به دین اسلام و تحکیم مناسبات اجتماعی حاکم.
طنز غلام اما ازسوئی از شناخت تجربی او و از سوی دیگر از ترفندبازی طبقه خواجه پرده برمی دارد:
آزادی من پیشکش، تو فقط لطف کن و گوشت را آزاد کن که بهانه ای دلخوشکنک برای استثمار هر چه بیشتر من است!
پایان
آزادی من پیشکش، تو فقط لطف کن و گوشت را آزاد کن که بهانه ای دلخوشکنک برای استثمار هر چه بیشتر من است!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر