آرمان دزدی
خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ 772 هجری قمری)
رساله دلگشا
آرمان دزدي
ابوبكر ربابي اكثر شبها به دزدي ميرفت.
شبي چندان كه سعي كرد چيزي نيافت.
دستار خود بدزديد و در بغل نهاد.
چون به خانه رفت، زنش گفت:
«چه آوردهاي؟»
گفت:
«اين دستار آورده ام. »
زن گفت:
«اين كه دستار خود توست. »
گفت:
«خاموش، تو نداني.
از بهر آن دزديده ام تا آرمان دزدي ام باطل نشود.»
پایان
تحلیل از یدالله سلطان پور
1
آرمان دزدی
خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ 772 هجری قمری)
رساله دلگشا
آرمان دزدي
ابوبكر ربابي اكثر شبها به دزدي ميرفت.
شبي چندان كه سعي كرد چيزي نيافت.
دستار خود بدزديد و در بغل نهاد.
چون به خانه رفت، زنش گفت:
«چه آوردهاي؟»
گفت:
«اين دستار آورده ام. »
زن گفت:
«اين كه دستار خود توست. »
گفت:
«خاموش، تو نداني.
از بهر آن دزديده ام تا آرمان دزدي ام باطل نشود.»
پایان
تحلیل از یدالله سلطان پور
1
آرمان دزدی
• آرمان در فرهنگ لغات فارسی به معنی کمال مطلوب (ایدئال) آمده است.
• برای درک مفهوم آرمان بهتر است که به ضد دیالک تیکی آن باندیشیم:
• به دیالک تیک رئال و ایدئال باندیشیم:
• رئال بیانگر آن است که واقعا میسر است.
• ایدئال اما بر خلاف رئال، نه بنیان واقعی، بلکه ایده ای (فکری) دارد و نهایتا در فرم رئال تحقق می یابد، یعنی پر و بالش می شکند، جامه اوتوپیکی و رؤیائی زیبایش پاره می شود و هیئت مادی، عینی و واقعی به خود می گیرد.
• شاید در روند تحلیل حکایت به منظور عبید از مفهوم «آرمان دزدی» بیشتر پی ببریم.
فراز اول
ابوبكر ربابي اكثر شب ها به دزدي مي رفت.
ابوبكر ربابي اكثر شب ها به دزدي مي رفت.
• عبید از مفهوم «به دزدی رفتن ابوبکر» چنان عادی و بی تفاوت استفاده می کند که انگار از مفهوم «سر کار رفتن روفتگری»، به مطب رفتن پزشکی، به حجره رفتن تاجری.
• از طرز بیان عبید می توان به چند و چون پدیده دزدی در جامعه ایران پی برد.
• انگار دزدی حرفه و کردوکاری عادی بوده است.
• رواج دزدی در جوامع عقب مانده نشانه سطح نازل توسعه نیروهای مولده و بیکاری توده ای مزمن و مستور از سوئی و سطح نازل توسعه مادی و معنوی اعضای جامعه از سوی دیگر است.
• آن سان که دزدی به مثابه فوت و فنی، به مثابه هنری آموزش داده می شود، تمرین و اجرا می شود.
فراز دوم
شبي چندان كه سعي كرد چيزي نيافت.
دستار خود بدزديد و در بغل نهاد.
شبي چندان كه سعي كرد چيزي نيافت.
دستار خود بدزديد و در بغل نهاد.
• عبید در این فراز از حقیقت امر دیگری پرده برمی دارد:
1
دستار خود بدزديد و در بغل نهاد.
دستار خود بدزديد و در بغل نهاد.
• عبید با این حکم، اولا از سطح نازل شعور اجتماعی دزد پرده برمی دارد، از خرافاتی اندیشی دزد.
• دزد برای غلبه بر خرافه، برای غلبه بر باور خرافی مبتنی بر بد بیاری، از خویشتن خویش می دزدد، خود دزدی می کند.
2
دستار خود بدزديد و در بغل نهاد.
دستار خود بدزديد و در بغل نهاد.
• عبید احتمالا با این حکم از روند پسیکولوژیکی دزد نیز پرده برمی دارد.
• سرقت برای دزد در روند زندگی ظاهرا به نیازی روانی بدل می شود.
• انگار غولی نامرئی در روان دزد دهن باز می کند و طعمه می طلبد.
• غولی که تنها به ازای چیز مسروقه ای از این و آن و حتی از خویش و خویشتن آرام می گیرد.
فراز سوم
چون به خانه رفت، زنش گفت:
«چه آورده اي؟»
چون به خانه رفت، زنش گفت:
«چه آورده اي؟»
• از این فراز عبید نیز می توان به عادی بودن دزدی در جامعه پی برد.
• آن سان که همسر دزد نیز از حرفه و کردوکار هر شبه او خبر دارد و احتمالا مخاطب مشوق خوبی برای شنیدن ماجراهای مخاطره آمیز و هنرنمائی های شورانگیز همسر خویش است.
• از پرس و جوی همسر دزد می توان به انتظار مشتاقانه ی دلهره آمیز او پی برد.
• انتظاری برآشوینده، مکرر و هر شبه که رخوت زندگی یکنواخت مونوتون را برهم می زند.
فراز چهارم
گفت:
«اين دستار آورده ام. »
زن گفت:
«اين كه دستار خود توست. »
گفت:
«خاموش، تو نداني.
از بهر آن دزديده ام تا آرمان دزدي ام باطل نشود.»
گفت:
«اين دستار آورده ام. »
زن گفت:
«اين كه دستار خود توست. »
گفت:
«خاموش، تو نداني.
از بهر آن دزديده ام تا آرمان دزدي ام باطل نشود.»
• دزد می توانست برای اقناع همسر خویش، پاسخی بمراتب منطقی تر بدهد.
• چون دستار او هم ـ به احتمال قوی ـ دستاری مسروقه بوده است و می توانست بگوید که دستار مسروقه را در عالم خیال، به صاحبش برگرداندم و دوباره دزدیدم.
• او اما ترجیح می دهد که با خود دزدی از بطلان آرمان دزدی جلوگیری کند که دال بر خرافی اندیشی ژرف او و غول روانی شگرف او ست.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر