۱۳۹۱ مرداد ۲۹, یکشنبه

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن (129)

فرقی نمی کند پیر باشد یا جوان
فرقی نمی کند سالم باشد یا مریض
فرقی نمی کند سرحال باشد یا خسته
فرقی نمی کند هوا آفتابی باشد یا بارانی
سرد باشد یا گرم
روزه باشد یا نه
گشنه باشد یا نه
پــــدر بـــه عـشـــــــــــــق دو چــیــز کــار می کند:
همسر و فرزنداش!
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
دفاع از کودکان کار، دختران و پسران فراری و تن فروشان اجباری



• معرکه بر پا ست، در فیس بوک، در عصر جاهلیت مدرن.
• نه یکجا، نه دو جا، بلکه همه جا و همیشه خدا.

1
دفاع از کودکان کار
• چگونه؟
• با چه بدیلی؟
• با چه دورنمائی؟
• با کدام سازمان و نهادی؟
دفاع از کودکان کار با کار کشیدن از سالخوردگان، بیماران و درماندگان؟

2
دفاع از پسران فراری

• چرا اینهمه تبعیض میان پسران فراری و دختران فراری؟
• مگر دختران فراری به پشتیبانی نیاز ندارند؟

3
دفاع از تن فروشان اجباری

الف

• تن فروشی دیگر چه مقوله و مفهوم من در آوردی ئی است؟
• مگر تن آدمی دوچرخه است که مورد خرید و فروش قرار گیرد؟

ب

• علاوه بر این، مگر می شود بی اجازه روح به فروش تن تن در داد؟

ت

• مگر می شود میان تن و روح دیوار چین کشید، به خرید و فروش تن پرداخت و در و پنجره به روی روح ایزوله خود بست و به معرکه داد و ستد راهش نداد؟

پ

• پس پیوند دیالک تیکی جسم و جان، ماده و روح، وجود و شعور چه می شود که به قول حریفی حتی با بمب اتم نمی توان منفجرش کرد و از هم گسست؟

ث

• در کشور گل و بلبل، علاوه بر تن فروشان اجباری، تن فروشان اختیاری، یعنی مطلقا علاقه مند و داوطلب به تن فروشی هم داریم؟
• اگر داریم، آیا محتاج هیچ پشتیبانی اجتماعی ـ انسانی نیستند و خریدار مجاز است که با فروشنده داوطلب هر چه دلش خواست، بکند؟
• عجب شهر هرتی!

حکم اول
فرقی نمی کند پیر باشد یا جوان

• مطمئنید که فرقی نمی کند؟
• پیر هشتاد ساله با جوان هیجده ساله هر دو می توانند با کمال میل داوطلبانه کار کنند و لذت برند؟
• از خودشان هم کسی پرسیده و یا به تنهائی به منبر رفته است؟
• مگر قرار نبود که بنی بشر به هنگام پیری مورد پرستاری قرار گیرد؟
• پس افسانه خانه پیران و سالمندان برای کیست؟

حکم دوم
فرقی نمی کند سالم باشد یا مریض

• یعنی قرار بر این است که در کشور گل و بلبل مریض ها هم حتی کاربکنند؟
• مگر قرار نبود که مریض ها به جای مزرعه و کارخانه به مریض خانه بروند و تحت مراقبت پزشکی قرار گیرند تا تندرستی شان بازتولید شود؟
• پس در این صورت مطب و مریض خانه برای چیست؟

حکم سوم
فرقی نمی کند سرحال باشد یا خسته

• عجب عجبا!
• یاد آدولف به خیر!
• او هم از این حرف ها می زد و رس توده ها را از دم بیرون می کشید.
• بعد به راحتی آب خوردن گاز مرگ آور به خوردشان می داد و رهسپار کوره می ساخت، البته قبلا دندان های شان را بیرون می کشید، بویژه اگر سرب و طلائی در آن ها می دید.

حکم چهارم
فرقی نمی کند هوا آفتابی باشد یا بارانی
سرد باشد یا گرم

• آدولف هم همین نظر را داشت ولی احتمالا از همنظرانش در کشور گل و بلبل خبر نداشت.

حکم پنجم
فرقی نمی کند، روزه باشد یا نه
گشنه باشد یا نه
• چطور فرق نمی کند؟
• کار کردن با شکم گرسنه با کار کردن با شکم سیر یکی است؟
• مگر می توان انرژی صرف کرد و چیزی نخورد؟
• پس قانون آهنین تعادل محتوای انرژتیک سیستم ها چه می شود؟
• مگر قرار نبوده که دو طرف معادله بلحاظ انرژی مساوی باشند؟
• مؤلف این احکام احتمالا در عمرش حتی دست به سیاه و سفید نزده است.
• فئودال تمامعیار بوده است.
• و گرنه پس از هر کار جسمی و یا فکری حتما باید انرژی صرف شده را جبران کرد، یعنی چیزی خورد و ضمنا حداقل چرتی زد.
• و گرنه سیستم ارگانیسم فرو می پاشد.

حکم ششم
پــــدر بـــه عـشـــــــــــــق دو چــیــز کــار می کند:
همسر و فرزنداش!

• خیلی ممنون دانای همه چیز دان!

• حالا لطفا بگویید که کار از نظر شما به چه معنی است؟


• آدولف اغلب به طنز از «کار رهائی بخش» نطنز سخن می گفت و زیر سبیلی می خندید.
• آدولف اهل مزاح بود.
• شوخی هم می کرد.

• شوخی شوخی 6 میلیون بشر بی ارج و ارزش را پس از مکیدن شیره جان شان در همین شرایط مورد نظر شما در کشور خود زنده زنده سوزاند و 60 میلیون نفر را در خارج کشور، محترمانه قلع و قمع کرد.


حریفی می گفت که برای کارگران خیلی خدمت کرد!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر