• خوب، حضرت ویلیام، تغییر صورت چه ایرادی دارد؟
• تغییر صورت و ساختار چیزها هنر بزرگ انسان است.
• تغییر صورت و ساختار اگر نبود، هستی چیزی کسالت آور و مرده جلوه می کرد.
• اگر انسان صورت و ساختار آهن را تغییر نمی داد، هیچ وسیله تولیدی تشکیل نمی شد:
• تغییر صورت و ساختار آهن است که به بیل و کلنگ و داس و چکش و تراکتور و کارخانه و غیره منجر شده است.
• تغییر صورت و ساختار چوب است که به کشتی و تخت خواب و کرسی و غیره منجر شده است.
2
• حتی پرنده ها فرم و صورت خود و لانه خود را تغییر می دهند.
• حتی مارها برای استتار و دفاع فرم و صورت خود را رنگ آمیزی می کنند.
• حتی گیاهان برای تکثیر نوع خویش، طعم و رنگ و عطر میوه خود را، یعنی فرم و صورت میوه خود را تغییر می دهند.
• تغییر فرم و صورت انسان ها چندان مهم نیست.
• مهم این است که بنی بشر ماهیت خود را به لجن نکشد.
• چگونگی نمود و ظاهر و صورت تعیین کننده نیست.
مریم
• منظور شکسپیر این است که اصل خودت را فراموش مکن.
میم
1
• ما حدس دیگری داریم.1
• تئوری معروف شکسپیر این است که جهان صحنه تئاتر است و بنی بشر هنرپیشه اند و هر کدام ماسکی بر چهره دارند و نقشی بازی می کنند.
• هیچکس آن نیست که می نماید.
• ماهیت انسان ها با ماسکی که انها به چهره کشیده اند، انطباق ندارد.
• نمود نشانگر بود نیست!
• ظاهر بیانگر باطن نیست!
2
• این تئوری ویلیام شکسپیر، تئوری غول آسائی است.
• خیلی ژرف و زیبا ست.
• منظور او از تغییر صورت احتمالا همین است:
• کشیدن نقاب و ماسک دیگری بر چهره خویش.
• چه بسا حتی مسخ داوطلبانه خویش.
مریم
• منظور از مفهوم «مسخ داوطلبانه خویش» چیست؟
میم
• وقتی کسی ماسک کس دیگر را بر چهره می کشد، داوطلبانه خودش را تغییر صورت و فرم می دهد.
• اگر فرم خود را، شیوه رفتار خود را تخریب کند، مثلا نقش جلادی را بازی کند، عملا به مسخ خویش دست می زند.
• به خودستیزی دست می زند.
• خویشتن خویش را داوطلبانه مسخ و تخریب می کند.
• شاید منظور شکسپیر همین باشد.
• در فلسفه او، انسان حق ندارد، به هر بهانه ای هم که باشد، انسانیت خود را داوطلبانه از خود سلب کند.
خود را انسانیت زدائی کند و هیئت دد درنده ای به خود بگیرد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر