قهرمان ـ اخوان ـ کدکنی
مُحَمَّد رِضا شَفیعی کَدْ کَنی (1318 )
استاد دانشگاه، نویسنده و شاعر (م. سرشک)
اشعار
زمزمهها
شبخوانی
از زبان برگ
درکوچه باغهای نیشابور
بوی جوی مولیان
از بودن و سرودن
مثل درخت در شب باران
هزاره دوم آهوی کوه
شعرهایی هست که فقط می خوانیم.
شعرهایی هست که می خوانیم و لذت می بریم. شعرهایی هست که می خوانیم و لذت می بریم و تحسین می کنیم.
اما شعرهایی هم هست و چه اندکیاب! که می خوانیم و ما را به شگفتی وا می دارد.
شعرهایی که حتی شاعر نیز پس از سرودن و دور شدن از آنها، نسبت به آنها حالت شگفتی دارد.
حالات و مقاماتِ م.امید
محمدرضا شفیعی کدکنی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شهر کتاب ویسمن
مُحَمَّد رِضا شَفیعی کَدْ کَنی (1318 )
استاد دانشگاه، نویسنده و شاعر (م. سرشک)
اشعار
زمزمهها
شبخوانی
از زبان برگ
درکوچه باغهای نیشابور
بوی جوی مولیان
از بودن و سرودن
مثل درخت در شب باران
هزاره دوم آهوی کوه
شعرهایی هست که فقط می خوانیم.
شعرهایی هست که می خوانیم و لذت می بریم. شعرهایی هست که می خوانیم و لذت می بریم و تحسین می کنیم.
اما شعرهایی هم هست و چه اندکیاب! که می خوانیم و ما را به شگفتی وا می دارد.
شعرهایی که حتی شاعر نیز پس از سرودن و دور شدن از آنها، نسبت به آنها حالت شگفتی دارد.
حالات و مقاماتِ م.امید
محمدرضا شفیعی کدکنی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شهر کتاب ویسمن
تحلیلی از گاف سنگزاد
• همه این نکات که آقای کدکنی برمی شمارند، از دم سوبژکتیف اند:
• در همه این نکات، خواننده شعر در کانون قضایا ایستاده است:
• می خواند و می گذرد.
• می خواند و لذت می برد.
• می خواند و لذت می برد و تحسین می کند.
• می خواند و حیرت می کند.
• اگر همان خواننده که همه این «هنرها» را دارد، وضع و حال روحی دیگری داشته باشد، همه این نکات وارونه خواهند شد:
• نخواهد خواند.
• خواهد خواند، بی آنکه لذت ببرد.
• خواهد خواند، بی آنکه لذت ببرد و تحسین کند.
• خواهد خواند، بی آنکه حیرت کند.
• این طرز تفکر را سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری می نامند.
• صاحبان این طرز تفکر، دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف را تخریب می کنند، جنبه های اوبژکتیف (عینی) موجود را دور می اندازند و جنبه های سوبژکتیف آن را مطلق می کنند.
• این طرز تفکر عقب مانده و سرتاپا نادرست را آقای کدکنی و نه تنها ایشان، عمری به همراه برده اند و کسی نبوده که کسی باشد و خاطرنشان شود که این طرز تفکر به هر دردی می خورد، به غیر از کشف حقیقت مفقود!
• چرا و به چه دلیل؟
• به این دلیل ساده و پیش پا افتاده که محتوای شناخت هر چیز در خود آن چیز است و نه در سوبژکت شناسنده.
• در این مثال آقای کدکنی، محتوای معرفتی شعر در خود شعر مورد نظر است و نه در خواننده.
• به زبان فلسفی، محتوای شناخت در اوبژکت شناخت است و نه در سوبژکت شناخت.
• سیبیت سیب ـ قبل از همه ـ در خود سیب است، در ساختار مولکولی سیب است، در ترکیب مواد متشکله سیب است و نه در سیب خوار.
• شعریت شعر ـ قبل از همه ـ در خود شعر است و نه در خواننده شعر.
این یکی از قوانین اصلی تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی شناخت است
و توجه بدان ضرورت اکید دارد!
و توجه بدان ضرورت اکید دارد!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر