۱۳۹۹ مهر ۱۹, شنبه

په پینو و پیپ (۳) (بخش آخر)

 

په پینو و پیپ 

(۱۹۹۸)

برژیت مین

نویسنده بلژیکی

برگردان

میم حجری

 

·    کبوتر نامه رسان ـ توس نلدا ـ خیلی خشمگین است.

 

·    «موش من کجا ست؟»، توس نلدا با صدای بلند، بد و بیراه می گوید.

·    «په پینو اقرار کن، که تو مخفیگاه موش را می دانی!

·    او را برگردان!

·    او باید در نامه رسانی به من کمک کند.

·    بخصوص حالا، یک عالمه کار ریخته سرم.

·    به همین دلیل است که این موش تنبل تنپرور فرار کرده است.

·    من اما به او نشان خواهم داد.»

 

·    په پینو را ترس برمی دارد.

 

·    حتی پدر په پینو دلواپس پیپ است.

 

·    «تو تصادفا عکسی از موشت نداری؟»، پدر په پینو از توس نلدا می پرسد.

·    «آنگاه ما می توانیم عکس را به حیوانات دیگر بیشه نشان دهیم»، پدر په پینو به توس نلدا می گوید.

 

·    «من عکسی از او برای تان می آورم»، توس نلدا می گوید.

 

·    اما وقتی که پدر په پینو عکس را نگاه می کند، می گوید:

·    «باید بگویم که این اصلا شباهتی به موش ما ندارد.

·    چشم های موش تو سیاه اند، در حای که چشم های پیپ سرخند.»

 

·    توس نلدا یکباره خفه خون می گیرد.

 

·    «حالا می بینید که پیپ دروغ نگفته است!»، په پینو می گوید و آهی از سر راحتی می کشد.

 

·    عکس از دستی به دستی می گذرد.

 

·    اکنون همه می کوشند که موشی با چشم های سرخ پیدا کنند.

 

·    په پینو به یکباره ایده ای پیدا می کند.

 

·    او به نقطه ای می دود که پیپ را یک سال پیش، برای اولین بار دیده بود.

 

·    و پیپ را درست در همانجا پیدا می کند، کوچک و لرزان از سرما، مثل یک سال پیش.

 

·    «حالا باید برای توس نلدا کار کنم؟»، پیپ هراسزده می پرسد.

 

·    «چه ایده های مضحکی به کله تو خطور می کنند!»، په پینو می گوید.

·    «تو عضو خانواده ما هستی.

·    حالا همه ساکنان بیشه می دانند.

·    می دانی، پیپ؟

·    من واقعا دلواپس و نگران تو بودم.»

 

·    «واقعا؟»، پیپ لبخندزنان می پرسد.

 

·    «تو حق نداری بار دیگر از دست ما فرار کنی!»، په پینو می گوید و پیپ را بر شانه هایش می گذارد.

 

·    «و حالا، پیش به سوی خانه!

·    محکم از گوش هایم بگیر!

·    می خواهی که من رازی را با تو در میان بگذارم؟

·    مادر برای تو کوهی از نان قندی پخته است!»

 

پایان

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر