
جنگی کە دیگر ملی نیست
فرخ نعمت پور
(۱۳۴۴ در بانه)
نویسنده، روزنامه نگار و مترجم کرد اهل ایران
درنگی
از
یدالله سلطانپور
۱
شاید دیگر جنگ رهائی بخشی وجود نداشتەباشد،
زیرا نیروی رهائی بخش داخلی هم بلافاصلە بە بخشی از نیروهای خارج از مرزهای خود
تبدیل می شود
و
خصلت ملی خود را از دست می دهد.
فرخ نعمت پور،
از
تخریب کشورهای خاورمیانه
از
بالکانیزاسیون کشورهای چندقومیتی و یا چندملیتی
توسط دول امپریالیستی به دستیاری دار و دسته های فاشیستی ـ فئودالی ـ فوندامنتالیستی
نتیجه می گیرد
که
نیروی رهایی بخش ملی (داخلی به نظر او) به نیروی ارتجاعی (خارجی در قاموس او)
استحاله می یابد.
آنچه توسط فرخ نعمت پور
ماستمالی می شود
سرنگونی نیروی رهایی بخش ملی حاکم در این کشورها
توسط ارتجاع امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
است.
در کشور کثیرالمله یوگوسلاوی
حزب کمونیست زمام امور را در دست داشت.
در
لیبی
حزب قذافی
در
عراق و سوریه
حزب بعث.
منظور او از نیروی رهایی بخش داخلی در این کشورهای خاور میانه
احتمالا
دار و دسته های کرد
است
که
دست پرورده و تحت حمایت و آلت دست امپریالیسم هستند.
تحلیل این مقاله فرخ نعمت پور
ضمنا
به معنی آشنایی با ماهیت طبقاتی ارتجاعی سازمان اکثریت و حزب چپ و غیره که فرخ نعمت پور تئوریسین آنها ست.
۲
و با توجە بە قدرقدرتی کشورهای خارجی و نقش تعیین کنندەای کە در یکسویە کردن روند حوادث دارند،
نیروی رهائی بخش عملا اهمیت استراتژیک خود را از دست می دهد
و بە نیروئی جانبی تبدیل می شود.
اکنون موضعگیری ارتجاعی فرخ نعمت پور
آشکارتر می گردد:
او
دول امپریالیستی
را
کشورهای قدر قدرت خارجی
جا می زند
تا
سرنگونی نیروی رهایی بخش
را
ماستمالی کند.
ما با نوعی عوامفریبی در این مقاله فرخ نعمت پور سر و کار پیدا می کنیم.
طرز نگرش او
با
تبلیغات امپریالیستی در رسانه های تمام ارضی
مو به مو انطباق دارد.
رسانه های امپریالیستی
هم
مثلا
در
سوریه
بی شرمانه
باندی از باندهای فوندامنتالیستی با ریش و تسبیح و مقنعه و مسلسل
را
جریانی انقلابی و دموکراتیک
جا می زنند.
در حالیکه نیروی مترقی در همه این کشورهای سابقا تحت نفوذ اتحاد شوروی
از یوگوسلاوی تا عراق و لیبی و سوریه و بلاروس
بر سر قدرت بوده است
و
نه
در مخالفت با طبقه حاکمه.
۳
در عصری کە ما زندگی می کنیم
بعلت خصلت گلوبالیستی جهان،
جنگ هم بشدت پدیدەای گلوبالیستی است.
هم فقر مفهومی فرخ نعمت پور و هم فوت و فن عوامفریبی او در این جمله اش آشکار می گردد:
او
اولا
محتوای دوران (عصر) ما
را
تحریف می کند.
محتوای دوران ما
گذار گلوبال از سرمایه داری به سوسیالیسم
است
و
نه
گلوبالیسم.
او
ثانیا
محتوای جنگ های جاری در جهان
را
تحریف می کند:
محتوای جنگ ها در جوامع بشری
(به استثنای جنگ قبایل عهد توحش و بربریت)
طبقاتی بوده و است و خواهد بود
و
نه
گلوبالیستی.
اینجا نیز هم عقب ماندگی نظری سازمان اکثریت و حزب چپ و غیره آشکار می گردد و هم ماهیت طبقاتی ارتجاعی آنها.
۴
دیگر محکوم کردن کشورها برای دخالتشان در دیگر کشورها
بە مضحکەای تبدیل شدەاست،
زیرا کە کسی آن را جدی نمی گیرد.
این نتیجه گیری فرخ نعمت پور
نوعی رهنمود
به
مدعیان چپ وطنی است:
محکوم کردن حتی خشک و خالی تخریب کشورهای سابقا متمایل به سیستم سوسیالیستی
به
نیت تجزیه و تسخیر آنها توسط دول امپریالیستی
«مضحکه ای است که جدی نمی توان گرفت.»
منظور فرخ نعمت پور بی خبر از زبان فارسی
نه
مضحکه
بلکه
مضحک
(خنده دار)
است.
جالب رهنمود او با توجه به این کشف شق القمری اش است:
۵
در اساس باید چنان شرایطی ایجاد کرد
کە بە جنگ منتهی نشود،
والا در صورت بروز بحران و جنگ،
جلوگیری از دخالتها غیرممکن می شود.
این همان خط مشی نسرین ستوده و فرخ نگهدار و دار و دسته های بورژوایی ـ امپریالیستی
است:
تنها ره رهایی مبارزات مسالمت آمیز مدنی.
چون
خطر مداخله امپریالیسم در مبارزات رهایی بخش اجتماعی و ملی می رود،
پس پیش به سوی مسالمت جویی با طبقات حاکمه در کشورهای تحت سلطه ارتجاع.
این همان فدائیان فئودالی اند که دیروز تنها ره رهایی را جنگ مسلحانه قلمداد می کردند و امروز در مبارزات مسالمت امیز وطنی قلمداد می کنند.
متد متافیزیکی تفکر
همان
مانده است.
فقط
اقطاب دوئالیستی
تعویض شده اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر