۱۳۹۹ مهر ۲۵, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۳۱۵)

 

شین میم شین

 

نه 

اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه

اندیشیدن مادر زادی.

 

اندیشیدن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

 

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۳۲)

 

حکایت دهم

 

 ۱  

که فردا به داور، بود خسروی

گدائی، که پیشت نیرزد جوئی

 

که چون بگذرد بر تو این سلطنت

بگیرد به قهر، آن گدا دامنت

 

معنی تحت اللفظی:

چون دوره سلطنت تو سپری شود،

گدا در روز قیامت دامنت را به زور بگیرد.

 

این همان سعدی است که با تکیه بر دیالک تیک داد و ستد

ادعا می کند که فزیر پای اغنیا ست که احسان و انفاق می کنند و در آن دنیا اجر می برند.

 

اکنون از گدایی انتزاعی دم می زند که در چشم داور روز جزا

خسرو شده است و خسروان دنیوی را مورد توبیخ قرار می دهد.

 

۲

مکن، پنجه از ناتوانان بدار

که گر بفکنندت، شوی شرمسار

 

معنی تحت اللفظی:

به ضعفا ستم روا مدار.

چون اگر سرنگونت کنند، شرمنده می شوی.

 

سؤال

 

سعدی در این بیت شعر، برای اقناع پادشاه، غرور شاهانه او را آلت دست قرار می دهد و از (۱)  شدن دیالک تیک طبقه حاکمه و توده اخطار می دهد.

 

جواب

 

سعدی در این بیت شعر، برای اقناع پادشاه، غرور شاهانه او را آلت دست قرار می دهد و از (وارونه)  شدن دیالک تیک طبقه حاکمه و توده اخطار می دهد.

 

سؤال

 

اکنون سعدی مثل (۲) تمام عیار وارد میدان سخن می شود.

 

جواب

 

اکنون سعدی مثل ماتریالیستی تمام عیار وارد میدان سخن می شود:

از

برافتادن سلطنت،

از

قهر گدایان (مولدان)

از

زیر و رو شدن روند و روال جامعه،

از

شرمساری شاهان.

 

خوب چه عیبی دارد؟

 

اگر دوهزارسال آزگار اقلیتی بر اکثریتی ستم روا داشته،

از این به بعد برعکس، اکثریت زمام امور را به دست گیرد و بر هرگونه ستم و تحقیر و ذلت پایان دهد؟

 

سعدی این پرسش را نیز پیش بینی کرده و پاسخ در خور برای آن را به نظم می کشد:

 

۳

که زشت است، در چشم آزادگان

بیفتادن از دست افتادگان.

 

معنی تحت اللفظی:

برای اینکه از دید آزادها

سرنگون گشتن به دست توده ها زشت است.

 

سؤال

 

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک (۳) را به شکل دیالک تیک آزادگان و افتادگان بسط و تعمیم می دهد،

 سرنگونی شاهان و روی کار آمدن توده مولد و زحمتکش (افتادگان) را از دیدگاه آزادگان زشت قلمداد می کند.

 

جواب

 

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک (طبقه حاکمه و توده) را به شکل دیالک تیک آزادگان و افتادگان بسط و تعمیم می دهد،

 سرنگونی شاهان و روی کار آمدن توده مولد و زحمتکش (افتادگان) را از دیدگاه آزادگان زشت قلمداد می کند.

 

ششصد سال بعد شاعری روشنگری گرا در گوشه دیگر دیار سعدی، درست عکس نظر او را نمایندگی خواهد کرد و انگار در مناظره با سعدی، پاسخی مجهز به راه حل علمی ارائه خواهد داد:

 

سعدی

ستیزه مکن با خدا دادگان

خدا داده دولت به شهزادگان

 

میرزا علی معجز

به بالا رود کار افتادگان

لنینی کند، چون در ایران ظهور

 

دلیل سعدی، دلیل تیپیک ایدئولوگ های متعلق به اقلیت استثمارگر و ستمگر حاکم است:

افتادن از دست افتادگان به نظر آزادگان، زشت است.

 

گدا، گر تواضع کند، خوی او ست

ز گردنفرازان، تواضع نکو ست.

 

اگر زیر دستی بیفتد روا ست

زبردست افتاده مرد خدا ست.

 

«گدا، گر تواضع کند، خوی او ست»:

خواری و ذلت

 خوی زحمتکشان است،

سرشت آنها ست،

خصلت خدادادی، مادرزادی و طبیعی آنها ست.

 

«اگر زیر دستی بیفتد روا ست»:

خواری و ذلت زحمتکشان سزاوار آنها ست،

ولی سلب قدرت از زبردستان، در نظر آزادگان، زشت است.

 

این همان عوامفریبی است که می گوید:

 

پادشاهی و گدائی بر ما یکسان است

که بر این در، همه را پشت عبادت خم از او ست.

 

پایان

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر