۱۳۹۹ مهر ۱۰, پنجشنبه

درنگی در زباله ای در زر ورق شعر (۴)

 نشست نوبل خواني با شيمبورسکا در شهر کتاب برگزار مي شود


ویسلاوا شیمبورسکا
شاعر زن لهستانی
برنده‌ی نوبل ادبی ۱۹۹۶
 
زندگی فی‌البداهه
ترجمه:
علیرضا دولتشاهی و ایونا نویسکا 
 
 
برای افتخار زندگی هنوز آماده نیستم
سرعت جریانی را که بر من وارد می‌شود به سختی تاب می‌آورم
 
بدیهه می‌سازم، با آن که از بدیهه‌سازی بدم می‌آید
بر ناآگاهی‌ام هر گام سکندری می‌خورم
رفتارم بوی شهرستانی‌بودن می‌دهد
غریزه‌هایم نشان از تازه‌کاری دارند
ترس صحنه، علتی است برای تحقیرشدنم
 
ما
سعی می کنیم
این بند شعر حریفه را جمله به جمله مورد تأمل قرار دهیم:
 
۱
برای افتخار زندگی هنوز آماده نیستم 
 
معنی این جمله حریفه
روشن نیست.
آمادگی برای افتخار زندگی
مفهوم مبهمی است.
 
البته 
اگر مترجم درست ترجمه کرده باشد.
 
شاید منظور حریفه آمادگی به مباهات به زندگی و یا استقبال از افتخارات زندگی باشد.

۲
سرعت جریانی را که بر من وارد می‌شود به سختی تاب می‌آورم
 
 انگار حریفه را برق گرفته است و ولتاژ برق چندان بالا ست که حریفه بی تاب گشته است.
ولی سرعت جریان برق و یا هر چیز دیگر
نه دقیق است و نه درست.
 
شدت جریان
شاید منظور حریفه بوده است.
 
چون سرعت نور
ثابت است.
 
تعیین کننده شدت (میزان ولتاژ) برق است.
 
۳
بدیهه می‌سازم، با آن که از بدیهه‌سازی بدم می‌آید 
 
بدیهه سازی
یعنی  بدون تفکر شعر سرودن.
 
شعر باید هم فی البدیهه باشد تا شعر باشد.
 
به
قول محمد زهری
آتشفشان شعر باید از نهاد شاعر بجوشد.
 
شعر اندیشیده شده
نه
شعر، 
بلکه شعار است.
 
اکنون از یکی از نقش های حریفه در صحنه زندگی پرده برمی افتد:
نقش حریفه بدیهه سازی.
نقشی که خاص خود او و متعلق به خود او ست.
 
طرفه این است که حریفه از نقشی که برایش تعیین شده، بدش می آید.
 
دریغا دریغ
که
حریفه
 در چنبر جبر آهنین گرفتار است و توان تفکر و تصمیمگیری و خودداری از بدیهه سرایی ندارد.
 
حریفه
برده بی اراده سرنوشت است.
 
۴
بر ناآگاهی‌ام هر گام سکندری می‌خورم 
 
خریت حریفه
در این جمله او
به
مثابه مسیری
تصور و تصویر می شود.
 
حریفه در جاده خریت راه می سپرد،
ولی در هر گام، سکندری می خورد.
 
طبیعی است که حریفه در چنین شرایطی
«به افتخار زندگی آماده نباشد.»
 
۵
رفتارم بوی شهرستانی‌بودن می‌دهد 
 
رفتار که بو نمی دهد.
من ـ زور حریفه شریفه این است که طرز رفتارش شبیه رفتار دهاتی ها ست.
  
حریفه 
دهاتی ها
را
هم
نمی شناسد.
 
۶
غریزه‌هایم نشان از تازه‌کاری دارند 
 
حریفه 
چنان وانمود می کند که انگار غریزه ها شخصی و فردی و خاص این و آنند.
 
اگر کسی حریفه را دید
بگوید
که
غرایز همه از دم حیوانی اند.
 
حیوانات به همان قوای غریزی مجهزند که حریفه.
به لحاظ قوای غریزی فرقی بین حیوانات و حریفه وجود ندارد.
 
فرق فی مابین
ناتورالیته و راسیونالیته حیوانات و غیرطبیعی و ضد عقلی بودن حریفه است.
 
شاید من ـ زور حریفه
میزان کنترل غرایز باشد و مترجم ترجمه الکی ـ خرکی کرده باشد.
 
مثلا
افراط در خور و خواب و خشم و شهوت
می تواند دال بر تازه کاری حریفه باشد و حتی به مرگش منجر شود.

۷

ترس صحنه، علتی است برای تحقیرشدنم 
 
ترس صحنه
که
نه.
 
شاید من ـ زور حریفه
ترس از حضور در صحنه
باشد.
 
ضمنا
ترس و دستپاچگی هنرپیشه
قاعدتا 
نه
تحقیرانگیز
بلکه ترحم انگیز است.
 
آدم باید لاشخور باشد که هنرپیشه تازه کاری را به دلیل ترسش از ایفای نقش
مورد تمسخر و تحقیر و توهین قرار دهد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر