پروفسور دکتر کامیلا وارنکه
برگردان
شین میم شین
۱۹
· اشتباهات انواع مختلف مکانیسیسم از عدم توجه به نظام سلسله مراتبی جزء و کل ناشی می شود:
· مکانیسیسم، اتم (و یا کوچکترین واحد شناخته شده ماده) را جزء هر ساخت شیئی می داند و به این دلیل، کلیه عرصه های دیگر واقعیت را به قوانین وجود و حرکت این عرصه واقعیت تقلیل می دهد و مبتذل می کند و بدین طریق توضیح ماتریالیستی کلیت های واقعی را غیرممکن می سازد.
۲۰
· توضیح دقیق رابطه جزء و کل را در حال حاضر قبل از همه سیستم ـ تئوری سیبرنتیکی انجام داده است.
(ما اصطلاح سیستم ـ تئوری را به کار می بریم تا آن را نسبت به تئوری سیستم مرزبندی کنیم.
همانطور که کدخدا با خدای ده و خدای نامه با نامه خدا و کارنامه با نامه کار مرزبندی شده اند و معنی به کلی دیگری دارند.
مترجم)
۲۱
· لانگه در کتاب خود به نام «کلیت و توسعه از نقطه نظر سیبرنتیکی ۱۹۶۶» نشان می دهد که کلیت های نظام بالاتر، حداقل از دو سیستم نظام پایین تر تشکیل می یابند و دو سیستم یادشده، حداقل به کمک یکی از عناصر خود، در پیوند با هم قرار دارند و نسبت به سیستم نظام بالاتر به مثابه اجزاء عمل می کنند.
۲۲
· هرچه درجه نظامی یک سیستم بالاتر باشد، یعنی زیرسیستم های آن هرچه بیشتر در تشریک مساعی و در اختلاف رتبه به همکاری با یکدیگر و «مبارزه» علیه یکدیگر بپردازند، به همان اندازه رفتار کلیتی سیستم کاملتر خواهد بود و سیستم به همان اندازه بیشتر به توسعه خودمختاری خویش، هم در مقابل رفتار اجزاء خود و هم در مقابل محیط پیرامون خود قادر خواهد بود.
۲۳
· خصلت کلیتی هر سیستم مادی دینامیک (پویا) متناسب با عرصه ثبات آن رشد می یابد.
۲۴
· با بغرنجی سیستم ها از سوئی، خصلت کلیتی شان و استقلال نسبی شان در مقابل اجزای شان افزایش می یابد و از سوی دیگر اجزاء و زیرسیستم ها می توانند هرچه بیشتر مستقل از یکدیگر عمل کنند.
۲۵
· مشخصه سیستم های مولتی ثابت عبارت است از این، که آنها در مقابل اختلالات وارده به سیستم، به مثابه کل واکنش نشان نمی دهند، بلکه این وظیفه را به زیرسیستم های خود محول می کنند.
۲۶
· استقلال نسبی کل و استقلال نسبی اجزای آن از صفت ممیزه کلیت ها ناشی می شود.
· (به این امر ارسطو نیز واقف بوده است).
۲۷
· کلیت ها، بر خلاف مجموعه ها و یا انبوهه های صرف، این صفت ممیزه را دارند که در صورت از دست دادن مجموعه معینی از اجزای خود (اجزائی که فقدان شان میدان عمل کلیت ها را از حد اقل مقرر، تنگتر نمی کنند) و یا با تکثیراجزای خود (اجزائی که وجودشان میدان عمل کلیت ها را از حد اکثر مقرر فراختر نمی کنند) و یا اگر اجزای از دست رفته و یا به دست آمده برای کل بی اهمیت باشند، آنگاه دچار تغییر کیفی نمی شوند و فرو نمی پاشند و متلاشی نمی گردند.
۲۸
· مثلا با جراحی کردن (مجزا ساختن) اجزائی (بخش هائی) از مغز که وظایف روانی مشخصی را به عهده دارند، اگرچه به طور موقت وظایف یاد شده انجام نمی یابند، اما طولی نمی کشد که اجزای (بخش های) دیگر مغز وظایف یاد شده را تقبل می کنند و وضع سابق سیستم را (اگر هم با نارسائی هائی) بازتولید می کنند.
۲۹
· اما اگرچه از دست دادن اجزائی به نابودی کلیت ها منجر نمی شود، اما قدرت ترمیم خسارات وارده، هم از نظر کمی (میزان اجزای جراحی شده نباید بیش از حد مقرر باشد) و هم از نظر کیفی (اجزائی وجود دارند که جبران ناپذیر اند)، حد و مرزی دارد.
۳۰
· پیوند میان مقوله های «کل» و «حد» نشان می دهد، که رابطه میان جزء و کل تابع دیالک تیک کمیت و کیفیت است.
· مراجعه کنید به کل، کلیت، تئوری کلیت، جزء.
تئوری کلیت
(کلیت ـ تئوری)
۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13815
۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13819
۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13826
۴
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13836
۵
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13842
۶
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13849
پایان
جزء
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14253
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر