تحلیلی
از
شین میم شین
معنای زندگی
در این جَهان که گرمِ سِتیزَند، هَست و نیست
پُرسی اگر که زندگیِ ما برای چیست
گویَم تو را، که نیست برای قَلَندَری
هنگامه ی زَمان، گُذراندَن به بیخودی
سَرتاسَرِ حَیات، گِرِفتن به سَرسَری
از بَهرِ جَمعِ خواسته و ساز و بَرگ نیست
از بَهرِ مَرگ و هَستیِ آن سویِ مَرگ نیست
نِی بَهرِ ماتم است و نَه از بَهرِ اِضطِراب
نِی تَن زدن زِ رَنج و هَراسیدن از عَذاب
معنایِ زندگی است، نه از شاخسارِ عُمر
با رَعشِه های بیم، در آویختن به آز
خواری کِشیدَن از هَمه دَر گیر و دارِ عُمر
از بَهرِ آن که، عُمر شَوَد اندکی دِراز
معنایِ زندگی است نَه آرامشِ خَموش
نِی بانگِ های وهوی، بِه گِردِ وُجودِ خویش
نِی پا کِشیدن است زِ میدانِ کار و کوُش
نِی راهِ کار و کوُش، گزیدن به سودِ خویش
معنایِ زندگی است نَبَردی که از آن نَبَرد،
از بَند وارَهَند کسانی که بَنده اند
بِهروزتَر زیَند، کسانی که زِنده اند.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر