۱۴۰۳ فروردین ۲۷, دوشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ج) جزء


 پروفسور دکتر کامیلا وارنکه

برگردان

شین میم شین


۱

·      جزء، عبارت است از عنصر و یا زیرسیستمی با خصلت کلی.

 

۲

·      جزء یک کل ـ به تنهائی ـ  بنا بر تعریف آن، فاقد استقلال است.

 

۳

·      جزء فقط در پیوند با اجزای دیگر وجود دارد و همه اجزا، با هم کلی را تشکیل می دهند.

 

۴

·      مفهوم «جزء»، از این رو، یک مفهوم مناسبتی است که در رابطه با قرینه خود یعنی «کل» معنامند می شود.

 

۵

·      اگر اجزاء از پیوند کلی شان ایزوله شوند، آنگاه خصلت جزئی خود را (جزئیت خود را) از دست می دهند.

·      زیرا آنها در خارج از کل معین، دیگر نه جزء، بلکه چیزهای مستقلی محسوب می شوند.

 

۶

·      این نسبیت خصلت جزئی چیزها سبب می شود، که یک چیز واحد بتواند به مثابه جزء کلیت های مختلف محسوب شود.

 

۷

·      هم پراتیک و هم کردوکار معرفتی انسان ها ـ ماهیتا ـ بر این دیالک تیک مبتنی اند.

 

(کدام دیالک تیک؟

احتمالا

دیالک تیک جزء و کل

مورد نظر مئلف است.

مترجم)

 

۸

·      ما با تجزیه، حلاجی و متمایز کردن کلیت های معین به عناصر مجزا دست می یابیم که در ترکیب جدیدی از سیستم های فنی و فکری بی سابقه از چیزهای نسبتا مستقل، به اجزای متقابلا وابسته به یکدیگر تبدیل می شوند.

 

·      مراجعه کنید به کل، جزء و کل، سیستم.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر