ویرایش و تحلیل
از
فریدون ابراهیمی
﴿وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ
ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ
إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾
[ آل عمران: ۱۳۵]
و آن كسان كه چون مرتكب كارى زشت شوند يا به خود ستمى كنند، خدا را ياد مىكنند و براى گناهان خويش آمرزش مىخواهند و كيست جز خدا كه گناهان را بيامرزد؟
و چون به زشتى گناه آگاهند در آنچه مىكردند پاى نفشرند.
محتوای این آیه کریم این است که مسلمین باید در صورت انجام کار بد و یا خودستیزی
به عوض عذرخواهی از کسی که کار بد در رابطه با او انجام یافته و یا به عوض عذرخواهی از خویشتن خویش،
باید از خدا عذر بخواهند و پوزش بطلبند و خدا هم منت بر سرشان بگذارد و از گناهان شان بگذرد.
انگار خدا وکیل ستمدیدگان است.
ضمنا
مسلمین که از زشتی گناه باخبرند، از تکرار ان پرهیز می کنند.
﴿أُولَٰئِكَ جَزَاؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي
مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ وَنِعْمَ أَجْرُ
الْعَامِلِينَ﴾
[ آل عمران: ۱۳۶]
پاداش اينان آمرزش پروردگارشان است و نيز بهشتهايى كه در آن نهرها جارى است.
در آنجا جاويدانند و چه نيكو است پاداش نيكوكاران.
رابطه مسملین با خدا
همان بندگان با اربابان بنده دار است:
«بنده همان به که ز تقصیر خویش» (سعدی)
عذر به خرگاه خوانین و یا به دربار سلاطین بیاورد.
خوانین و سلاطین هم عذر بندگان بدبخت را می پذیرند.
نه برای اینکه هومانیست اند.
بلکه برای اینکه به کار کمرشکن بندگان نیاز دارند.
در غیر اینصورت باید با زن و بچه
به قول سعدی،
«به گدایی به روستا بروند.»
اگر خدا بنده ای را ببخشد، برایش باغی با نهرهایی می دهد و بنده می تواند تا ابد در ان باغ بخورد و بنوشد و سکس کند و کیف خر کند.
﴿قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾
[ آل عمران: ۱۳۷]
پيش از شما سنتهايى بوده است، پس بر روى زمين بگرديد و بنگريد كه پايان كار آنها كه پيامبران را به دروغگويى نسبت مىدادند چه بوده است.
در این آیه
دست کریم رو می شود:
ظاهرا خیلی ها به اکاذیب کریم، ایمان نمی آورند و او را کذاب محسوب می دارند.
کریم که دلیلی علمی و عقلی و تجربی و منطقی برای صحت دعاوی خود ندارد،
از خلایق می خواهد که بروند و ببینند که امثال آنها به چه روزی افتاده اند.
دلایل، قوی باید و من، تقی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر