۱۴۰۳ اردیبهشت ۴, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۹۵۱)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

مقدمه

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

چو در چشم شاهد نیاید زرت

زر و خاک یکسان نماید برت

معنی تحت اللفظی:

اگر معشوق ارزشی برای ثروتت قائل نباشد،

ارزش پول  و پهن یکسان می گردد.

 

سعدی

در این بیت شعر،

به ارزیابی سوبژکتیویستی ثروت می پردازد.

ارزش هر چیز اصولا و اساسا باید دیالک تیکی باشد و نه متافیزیکی.

مثلا برای ارزیابی ثروت و یا زر و سیم،

باید دیالک تیک اوبژکت شناخت و سوبژکت شناخت (دیالک تیک زر و شاهد) در نظر گرفته شود

و ضمنا نقش تعیین کننده از آن اوبژکت شناخت (زر) قلمداد شود.

سعدی اما سوبژکت شناخت (شاهد) را چنان مطلق می کند که فقی بین پول و پهن باقی نمی ماند.

 

قصد سعدی

تبیین روندهای روانی گذرای عاشق است.

 

 اگر شاهد زر عاشق را به دلیلی از دلایل نپذیرد، این بدان معنی است که وسیله برای نیل به هدف نامناسب بوده است و لذا به درد نیل به هدف معین مورد نظر نمی خورد.

 

سعدی از نامناسب بودن وسیله برای نیل به هدف واحد معینی،

به غلط این نتیجه را می گیرد که آن وسیله اصلا به درد نمی خورد.

همان زری که شاهد نمی پذیرد، می تواند برای خرید چیز دیگری به کار آید.

این بدان معنی است که زر ارزش «در خود» دارد و ارزش آن ربطی به علایق و سلایق شاهد ندارد.

اگر شاهد تو را برای رفع نیازهای ارگانیک خود نامناسب ببیند و یا زرت در چشم او کمتر از بهائی باشد، که او برای خود تعیین کرده است و تن به برآوردن نیازهای تو ندهد، این امر به معنی بی ارزش بودن زر نیست.

آنچه سعدی نمی بیند، رابطه واقعی داد و ستد میان «عاشق»  و شاهد  است.

شاهد نیز موجودی همانند «عاشق» است و همانند «عاشق» که او را وسیله رفع نیازهای خود قرار می دهد و زرش را به مثابه ارزشمندی خویش به رخ او می کشد، شاهد هم به نوبه خود، او را وسیله و اوبژکت قرار می دهد و زرش را با زیبائی و ارزش خود می سنجد.

  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر