شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)
۱
ندانم که گفت، این حکایت به من
که بوده است، فرماندهی در یمن
ز نام آوران گوی دولت ربود
که در گنج بخشی نظیرش نبود
توان گفت او را سحاب کرم
که دستش چو باران فشاندی درم
معنی تحت اللفظی:
حکایتی از گمنامی به گوشم رسیده، مبنی بر اینکه در یمن پادشاهی بود.
در احسان به این و آن نظیر نداشت و شهرت جهانگیر داشت
مثل ابر کرم بود و از دستانش درم می بارید.
سعدی
در این ابیات شعر،
ظاهرا قصد توصیف امیر یمن را بر سر دارد و برای این کار طبق معمول یک و یا دو خصلت اخلاقی کفایت خواهد کرد:
امیر یمن نامدار و گنج بخش است.
سعدی
بد آموزی را با وارونه سازی آغاز می کند.
امیر یمن
سحاب (ابر) کرم است و از او درم می بارد و بس.
اینکه سحاب کرم از تبخیر کدام رنجها، زاری ها، کشتارها و غارتها تشکیل شده است،
برای سعدی اهمیتی ندارد.
مهم این است که در زنجیر علیت از حلقه دلبخواهی شروع کنی و حلقه کذائی را به عنوان حلقه اولین به خورد خواننده خر بدهی.
سعدی
از پادشاهان کریم چنان صحبت می کند که انگار بر گنجی افسانه ای نشسته اند و درهم و دینار برخلق می پاشند.
سعدی
با این کار
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به شکل دیالک تیک شاه و توده،
یعنی به شکل دیالک تیک انگل و مولد
بسط و تعمیم می دهد و بعد وارونه می سازد.
آنسان که مولد به انگل (گدا) و انگل به مولد و گنج بخش بدل می شود.
سعدی
عملا،
عمدا و آگاهانه
جای دهنده و گیرنده را، جای کریم و گدا را عوض می کند.
ما
این جور کارها را وارونه سازی بی شرمانه حقایق اجتماعی می نامیم.
اشراف بنده دار، فئودال و دربار بر گنجی که نشسته اند، گنجی است که به قول خود سعدی از عرق جبین رعایا و بنده ها و زحمتکشان شهری به زور گرفته شده و انبار شده است:
سعدی
هم می داند
و
در جای دیگر همین بوستان
بدان اشاره کرده است:
دگر خواست، کافزون کند تخت و تاج
بیفزود بر مرد دهقان، خراج
طمع کرد در مال بازارگان
بلا ریخت، بر جان بیچارگان.
معنی تحت اللفظی:
یکی از شاهزادگان تازه به قدرت رسیده
برای تکثیر ثروت و تجمل
خراج از دهاقین را افزایش داد، بارزگانان را غارت کرد و بیچارگان را خانه خراب ساخت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر