میم حجری
بنده همانطور که به حقوق دیگران احترام میگذارم
نظرشان را نیز تا زمانی که حقوق دیگران را مخدوش نکند
محترم میشمارم.
گودرز
مفهوم دوم گودرز، پس از مفهوم «بنده»،
احترام به نظر این و آن
است.
مفهوم «احترام به نظر این و آن»
از
مفاهیم اخلاقی ارتجاعی رایج از دیرباز است.
محتوای اجتماعی ـ طبقاتی این مفهوم اما باید کشف و افشا شود.
خلایق مرتجع مؤدب
در برخورد به انتقاد علمی و انقلابی حریفی از خرافه ای،
فوری می نویسند:
«نظرت محترم» ولی من موافق آن نیستم.
دهاتی ها
حتی
بدتر.
می نویسند:
«نظر هر کس برای خودش محترم است.»
ایراد و اشکال بنیادی این خرافه اخلاقی
قبل از همه
در
خصوصی سازی مالکیت بر نظرات
است.
خلایق خر
چنان وانمود می کنند که انگار به تعداد سکنه کره زمین، نظر وجود دارد
و
هر نظری
صاحب و سازنده و مخترع و مالکی دارد.
درست بر اساس این توهم،
مفهوم
صاحب نظر
پدید آمده است.
مثال:
حسن به حسین می گوید:
هوا بس ناجوانمردانه سرد است.
این نظری است.
ولی نظر حسن که نیست.
نظر کیست؟
خلایق خر
خیال می کنند که مغز بشر، نظر تراوش می کند
و
چون مغزهای افراد مختلف و متفاوت اند،
پس نظرات مختلف و متفاوت و حتی متضادند.
یعنی
دلیل و علت اساسی اختلاف نظر میان ابنای بشر،
تفاوت مغزی آنها ست.
سطل ننه ات طلب های بی مغز
اخیرا
علامه شده اند و از بخش خاکستری مغز موعظه می کنند.
برای رفع این سوء تفاهیم
باید پرسید منشاء نظر چیست؟
همین نظر مشد حسن که هوا بس ناجوانمردانه سرد است،
از کجا آمده است؟
حسن آدم است و مجهز به ارگان های حسی، مثلا حواس پنجگانه معروف است.
حسن به مدد ارگان های حسی اش، سرمای سوزان هوا را حس می کند و به مغز خود خبر می دهد.
مغز تجربه سرمای سوزان هوا را تجرید می کند و بعد تبیین می دارد.
از تجریه حسن،
دانش تجربی تشکیل می یابد
و
به زبان حسن ترجمه می شود.
یعنی فرم جمله زیر را به خود می گیرد:
هوا بس ناجوانمردانه سرد است.
این نظر ربط تعیین کننده ای به مغز ندارد.
فونکسیون مغز تجرید و تعمیم و ترجمه و تبیین نظر است
و
نه اختراع و تراوش نظر.
حسن که سهل است، هر حشره و حیوان هم سرمای سوزان هوا را حس می کند و به زبان خود تبیین می دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر