۱۳۹۸ آذر ۲۰, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۲۰۱)



شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
 اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)

حکایت پنجم
ادامه

۱   
 چنین گفت، یک ره به صاحبدلی
که عمرم به سر رفت، بی حاصلی

بخواهم به کنج عبادت نشست 
که دریابم این پنج روزی که هست

 معنی تحت اللفظی:
تکله
یک بار
به
صاحبدلی
گفت:
عمرم تلف شد
می خواهم
عابد شوم
و
گوشه نشینی کنم
تا
حاصلی به چنگ آورم.

سؤال

تکله
در
این دو بیت شعر،
 دیالک تیک ر  و لذت
را
به
شکل دیالک تیک ع  و سعادت بسط می  دهد
و
نقش تعیین کننده را از آن ریاضت (عزلت) می داند.

جواب

تکله
در
این دو بیت شعر،
 دیالک تیک ریاضت و لذت
را
به
شکل دیالک تیک عزلت و سعادت بسط می  دهد
و
نقش تعیین کننده را از آن ریاضت (عزلت) می داند.

منظور تکله 
پیشه کردن طرز زندگی اهل طریقت است،
«که به کلی پشت پا به دنیا می زنند و ترک معاشرت می گویند و راه عزلت و انزوا و کناره گیری از مردمان می پویند.»
(سعدی، «گلستان»، مقدمه، ص و ـ ر)

در
سرتاسر آثار سعدی و حافظ،
مبارزه آشتی ناپذیر بر ضد اهل طریقت و تصوف و عرفان
در
دستور روز
 قرار دارد.

آنچه
سعدی از این گرایش انقلابی عمده می کند،
جهانگریزی نمایندگان آن
است.


حافظ
در
این مبارزه طبقاتی
ترفند دیگری را به کار می گیرد
و
 از
 موضع رندی لاابالی، میخواره، ندانمگرا، خردستیز و بی ریا
این گرایش اجتماعی
را
 به
رگبار ریشخند و انتقاد می بندد
و
فحش و دشنام و توهین و تهمتی نمی ماند،
که
به
 نمایندگان آن
نسبت ندهد.

۱
دلم ز صومعه و بگرفت و خرقه سالوس
کجا ست، دیر مغان و شراب ناب کجا؟
 
معنی تحت اللفظی:
حوصله ام
 از
 صومعه و خرقه خدعه
سررفت.
قصد دارم به میخانه روم و مست کنم.

حافظ
 در
 این بیت،
دوئالیسم خیر و شر
را
به
 شکل دوئالیسم دیرمغان (میخانه) و صومعه و دوئالیسم شراب ناب و خرقه سالوس بسط می  دهد
و
نقش تعیین کننده را از آن خیر (دیرمغان و شراب ناب)
می داند.

او
ضمنا به لجن پراکنی علیه دو سمبل مهم اهل طریقت می پردازد:
صومعه و خرقه درویشی.

۲
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن، معذور دار ما را

معنی تحت اللفظی:
حافظ
ای شیخ پاکدامن
حاضر به پوشیدن این خرقه آلوده به می
نیست.

حافظ
در
 این بیت غزل،
دوئالیسم خیر و شر
را
 به
 شکل دوئالیسم حافظ و شیخ و دوئالیسم قبا و خرقه بسط می  دهد
 و
نقش تعیین کننده
 را
 از
آن خیر (حافظ و قبا)
می داند
و
ضمنا
شیخ
را
به
 ریاکاری و میخوارگی پنهانی
متهم می کند.

او باز هم سمبل دیگری از اهل طریقت را مورد لجن پراکنی قرار می دهد و بی اعتبار می سازد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر