پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
فصل هفتم
اعلام فلسفی استقلال انسان
توسط ایمانوئل کانت
فصل هفتم
بخش اول
قسمت چهارم
ادامه
۳۶
· این وحدت که بالاتر از فرم وحدت مقولتی قرار
دارد، درک مفهومی (اپرسپسیون) است و یا بدان سان که کانت می گوید:
· من می اندیشم، درک مفهومی (اپرسپسیون) است.
· خودآگاهی است.
· وقوف (شعور، روح، ضمیر) به طور کلی است.
۳۷
· «من می اندیشم، یعنی همه
می توانند تصورات مرا همراهی کنند.
۳۸
· برای اینکه در غیر این صورت، چیزی در من تصور
خواهد شد (به رشته تصور در خواهد آمد)، که اصلا نمی توانست اندیشیده شود.
۳۹
· این ضمنا بدان معنی است که تصوری در بین نخواهد
بود و یا حداقل برای من وجود نخواهد داشت.
۴۰
· بنابرین، کلیه تنوعات نگرشی رابطه ضرور (جبری)
با آن (ذهن) دارند:
· من می اندیشم، یعنی در همان ذهن (سوبژکت)، در درون آن به این تنوعات
برخورد می شود.»
۴۱
· کانت اضافه می کند:
· «هویت (یکسانی) سراسری درک مفهومی (اپرسپسیون)،
یکی از چیزهایی که در تنوعات موجود در نگرش وجود دارد، حاوی ترکیب (سنتز) تصورات
است و فقط با شعور (وقوف، ضمیر) در این ترکیب امکان پذیر است.
۴۲
· این رابطه، بنابرین، بدان طریق برقرار نمی شود
که من هر تصور را با شعور (وقوف، ضمیر) همراهی می کنم، بلکه بدان طریق برقرار می
شود که من می توانم میان تنوعات تصورات موجود در ضمیر خود ارتباط برقرار کنم.
۴۳
· امکان آن هست که من خود، هویت (یکسانی) شعور
(وقوف، ضمیر) در این تصورات را تصور می کنم.»
· (کانت، «نقد خرد محض»، ص ۱۳۱)
۴۴
· بنابرین، شعور کانتی به طور کلی، یعنی خودآگاهی،
نه فقط ترکیب (سنتز)، بلکه ترکیب پی در پی (متوالی، پشت سر هم) است.
۴۵
· همانطور که کانت می گوید، جریان مداوم، ترکیب
مداوم، نفوذ مداوم، اتخاذ مداوم و برقراری مدام ارتباط در بین است.
۴۶
· به زبان هگل، شعور کانتی به طور کلی، روندی است.
· (اویزرمن، «ماتریالیسم دیالک تیکی و فلسفه کانت»،
در «انقلاب و نوع تفکر»، ص ۲۱)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر