۱۳۹۸ آذر ۱۴, پنجشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۱۹۰)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
مشد احمد شاملو
از نگرانی های من،
سخنرانی در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، آپریل ۱۹۹۰

جنگ و جدل های عقیدتی،
فقط بر سر این
راه می افتد که هیچ یک از طرفین دعوا
طالب رسیدن به حقیقت نیست
و تنها می خواهد عقیده ی سخيفش را به کرسی بنشاند.
و چنین جنگ و مرافعه یی،
درست به همین سبب
حقیر و بی ارزش و اعتبار و خاله زنکی، وهن آمیز و در نهایت امر
مأیوس کننده است .

۱
این هارت و پورت حریف
بدان معنی است
که
جنگ ها
مثلا
جنگ جهانی اول و دوم
و
جنگ جهانی سوم
در همین چند هفته قبل در طویله جماران
جنگ های عقیدتی اند و بس.

۲
جنگ هایی برای تحمیل عقیده سخیف خود به طرف دیگر اند.

۳
طرفه اما این است
که
هیچکدام از طرفین دعوا
در جست و جوی حقیقت نیست.

۴
یعنی
حق با هیچ کدام از طرفین دعوا نیست.

۴
امریکایی ها مثلا می خواستند عقیده سخیف خود را به کرسی بنشانند
و
یک میلیون ویتنامی را کشتند
و
ویتنامی ها هم می خواستند عقیده سخیف خود را
قبلا
به فرانسوی ها
و بعدا
به امریکایی ها تحمیل کنند و یک میلیون کشته دادند.

۵
به
همین دلیل جنگ های جهانی اول و دوم و سوم و جنگ های منطقه ای و غیره
حقیر و بی ارزش و اعتبار و خاله زنکی، وهن آمیز و در نهایت امر
مأیوس کننده
بوده اند.

۶
راستی؟

۷
همین
جنگ جهانی سوم در طویله جماران و در عاشورای آبان
خاله زنکی بود؟

۸
بر سر عقیده سخیف بود و یا بر سر بهای بنزین خفیف؟

۹
کسی به حریف ایمیلی بفرستد و بگوید که
در طویله جماران
دیگر کسی به چیزی ایمان ندارد.

۱۰
عقیده ای در بین نیست تا برایش جنگ جهانی صورت گیرد.

۱۱
حتی مرجعیت سید علی دیگر اعتبار ندارد.

۱۲
خلایق
از
خریت به ستوه امده اند
و
در به در دنبال مرجع تقلید دیگری اند.

۱۳
تا کنون ده بار به سگان ارمنی قند هار زنگ زده اند.

۱۴
همه می خواهند که یک سگ ارمنی
مرجع تقلیدشان شود
و
برای شان عرق سگی
تولید کنند تا بنوشند و سگ شوند
 
مش مصطفی
 
اولین بار بود که ازیک مارکسیست اصطلاح علمی ما رکسی را شتیدم که او هم از طرف رفیق /رفقا /تئوریسین امپریالیسم در امد .
راستی چرا ایدئولوژی متصلب از علم هراس دارد؟

۱
اصطلاح مارکسی
نوعی مرزبندی با مارکسیستی است.

۲
مثلا
آرشیو مارکسی
در
طویله تروتسکسیسم

۳
بدین طریق و با این ترفند
میان مارکس (عالم، حکیم، فیلسوف) و مارکسیسم (ایده ئولوژی + فلسفه + علم) علامت تساوی گذاشته می شود.

۴
راه بدین طریق
برای عوامفریبی باز می شود.

۵
پیدا کردن جمله برید شده از متنی از مارکس
به عنوان وحی منزل
برای اثبات نظر
پیشه می شود.

۶
راه برای طرز «تفکر» اسکولاستیکی باز می شود.

۷
مارکسیسم جای خود را به آیات و روایات و احادیثی از مارکس می دهد
و
فاتحه ای بر مفاهیم و تفکر مفهومی و خوداندیشی خوانده می شود.

۸
مارکسیسم می شود
مذهبی
آثار مارکس
می وشند
کتاب مقدسی
و
مارکس می شود
پیامبری

۹
این جور تشبثات
فقط می توانند تشبثات طبقه حاکمه امپریالیستی باشند
اگر هم مستقیما نباشند
آب به آسیاب طبقه حاکمه امپریالیستی بریزد.

۱۰
مثالش در همین کامنت مش مصطفی به چشم می خورد:
راستی چرا ایدئولوژی متصلب
از
علم
هراس دارد؟

۱۱
مش مصطفی از دهها اندیشه مطروحه در کامنت ما
بی کم ترین اعتنا می گذرد 
تا
به 
تخطئه مارکسیسم و تفکر مارکسیستی
بپردازد.

۱۲
مارکسیسم و تفکر مارکسیستی به چرخش چشمی به صورت ایده ئولوژی متصلب (سنگدل، یکدنده) تحریف و تحقیر و تخریب می شود.

۱۳
مش مصطفی نمی داند که ایده ئولوژی چیست.
علم چیست.
بدتر از آن نمی داند که ایده ئولوژی خودش چیست.

۱۴
برای کسب یقین می پرسیم:
ایده ئولوژی چیست.
فرق ایده ئولوژی با علم چیست؟
و ایده ئولوژی خود مش مصطفی چیست؟
 
کاوه 
 
بهتر نییت الان از ایسم ها و دیانیک علمی حرف نزنیم و ملت را با هینیتی که خودش به آم رسیده همراهی کنیم و اینقدر سواد و معلومات مطالعاتی آیینی دا کنار بگذاریم و بمیان ملت به ایستیم کارگری که فعله روز مزد کار بنایی است فعلا فقط نانش را میخواهد نه نظریات فلان ایسم دا .نان میخواهد تا بتواند آموزش ببیند حداقل گرسنگی هموطنان مان که هرروز گرسنه تر میشوند را بفهمیم .ملت ایران از همه ایسم ها و شیعه وسنی و آیت الله و مکتب اسلام هم عبور کرده است و در حال انفجار است و این پتانسیل ملی را باید زوتر بالفعل کنیم

۱
ممنون.
ما یک بار موعظه ای از سید علی خامنه ای شنیدیم.

۲
همانطور حرف می زد که شما به ما توصیه می کنید.

۳
نه ایسمی بر زبان راند
نه
مفهومی
به کار بست
و نه طرز تحلیل دیالک تیکی را
به خدمت گرفت.

۴
اصلا تحلیل نکرد.

۵
خیلی ساده و عمله فهم و دهقان فهم حرف زد.

۶
ولی
حتی اندیشه ای تبیین نداشت.

۷
به نظر ما
سطح سواد او
در حد سطح سواد کودکان کودکستان بود

۸
اگر به نصایح شما عمل کنیم
به
همان روز می افتیم که سید علی افتاده است.

۹
به نظر ما
یا باید فلسفی اندیشید
و
یا
باید قید اندیشیدن را زد.
و
سید علی واره شد.

۱۰
با پوزش پیشایپش
به قول کانت
رسول روشنگری
یا
تفکر مفهومی
و
یا
عرعر

۱۱
راستش را بخواهید
احدی مطالب ما را نمی خواند

از این بابت
نگران
نباشید.

۱۲
ما بیشتر برای خودمان
همین چند تن که هستیم
می نویسیم

۱۳
شاید به نظر شما
ابلهانه باشد

۱۴
ولی
کس چه می داند.

۱۵
شاید روزی کسی پیدا شود و به اندیشه نیاز داشته باشد و
مطالب ما برایش مفید افتد.
 
مصیبت نامه عطار
 
ابوسعید ابوالخیر با پیری در حمام بود. 
پیر از گرمای دلکش و هوای خوش حمام فصلی تمام گفت. ابوسعید گفت: می دانی چرا این جایگاه خوش است؟ پیر گفت: چون شیخی مثل تو در این حمام است.
چون در این حمام شیخی چون تو هست
خوش شد و خوش گشت و خوش آمد نشست

شیخ گفت: من جواب بهتری دارم. پیر گفت: بگو که هرچه تو بگویی عین صواب است.
شیخ گفت: حمام از این جهت خوش است که از مال دنیا فقط یک سطل و یک پارچه بیشتر نداری که آن هم عاریت حمامی است.


داستان
 
روزی سلیمان پیامبر در میان اوراق کتابش جانوران ریزی را دید 
که
 صفحات او را خورده و فرو برده اند.
 در خیال خود از خداوند میپرسد:
غرض از خلقت اینها چه بوده است؟

 
در حال به سلیمان خطاب میرسد 

که 
به 
جلال و جبروت خودم سوگند
 که
 هم اکنون 
همین سؤال 
را
این ذره ناچیز درباره خلقت تو
 از 
من
 کرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر