۱۳۹۷ آبان ۲۳, چهارشنبه

تفاوت عظیم میان اسم و ایسم (۲)


تحلیلی
از
 ملیحه سراب
 
۱
تو
با
لبخند
به من نگاه می کنی و می پرسی:
«خب. فایده اش چیست؟
هیچ انقلابی از شرم زاده نمی شود.»
 
و
من
پاسخ می دهم:
«شرم خود یک انقلاب است.»
 
ما
بهتر است که این پرسش کذایی و پاسخ کذایی را مورد تأمل قرار دهیم:
 
۱
«خب. فایده اش چیست؟
هیچ انقلابی از شرم زاده نمی شود.»
 
هم
مارکس
 می داند 
و 
هم 
روگه
که
انقلاب
امر توده ها ست.
 
در نتیجه
اعلام این که از شرم انقلاب زاده نمی شود،
جفنگی بیش نیست.
 
۲
شرم
یکی از مفاهیم اخلاقی است.
شرم
در
دیالک تیک پراتیک و اتیک
به دو فرم زیر عرض اندام می کند:
 
الف
حوا
پس از هبوط
 در حال شرم
اثری
 از 
آگوست رودن
 
شرم 
پیامد پراتیکی (عملی) منفی است.
مثلا
در اثر رودن
حوا
از
کرده خود در بهشت شرم می کند.
 
ب
شرم
پیشامد پراتیکی  منفی است.
یکی از وزرای اردوغان اخیرا استعفا داد.
احتمالا
از انجام کارهای مورد نظر اردوغان شرم کرده بود.

۳
شرم
در هر صورت و در هر دو حالت
با
اتیک 
(اخلاق)
در رابطه است:
دیالک تیک پراتیک و اتیک
 
۴
«شرم خود یک انقلاب است.»
 
مارکس می داند
که
شرم
نمی تواند انقلاب باشد.
 
انقلاب مفهومی فلسفی است
و
تعریف استاندارد دارد.
 
اگر موضوع بحث مارکس با روگه معلوم می بود، 
منظور مارکس
 بهتر قابل تفسیر می گشت.

این 
شعار شعرگونه مارکس 
اما
به چه معنی است؟

۵
«شرم خود یک انقلاب است.»
 
مارکس
در چالش های نظری با نظریه پردازان غیر پرولتری
به
دلیل جو پسیکولوژیکی حاکم بر بحث
و
قلت وقت
چه بسا
خلاصه گویی 
می کند
تا
جوهر اندیشه
را
تبیین دارد.
 
مثال
 
این وجود است که تعیین کننده شعور است
و
نه
برعکس.
 
این جمله مارکس
درست است
ولی
کامل و دقیق نیست.
 
اولا
قضیه
به این سادگی ها نیست.
 
ثانیا
شعور 
زباله نیست.
هیچ واره نیست.

چون
شعور 
به نوبه خود
بر 
وجود
مؤثر می افتد.

ضمنا
در تشکیل خود و در تحول وجود
نقش در خور دارد.

هدف مارکس
تأکید بر تقدم وجود بر شعور 
بوده است.
نه
کمتر
و
نه
بیشتر.

سال ها بعد 
خوداندیشان
 انگلس
را
کلافه خواهند کرد.
 
و
انگلس 
برای تصحیح و تدقیق شعار مارکس
مفهوم «در تحلیل نهایی»
را
عرضه خواهد داشت:
وجود
در تحلیل نهایی
تعیین کننده ی شعور است.
 
۶
«شرم خود یک انقلاب است.»
 
هدف مارکس
در این شعار شعرگونه
 نیز
 تأکید مؤکد
 بر
 اهمیت شرم 
است.
 
به عبارت بهتر و عام تر
 تأکید مؤکد
 بر
 اهمیت اتیک (اخلاق) پرولتری
است.

مثال

با اسباب کثیف نمی توان به آماج تمیز رسید.
مارکس

یکی
از
تفاوت ها و تضاد های مهم ایده ئولوژی پرولتری
با
ایده ئولوژی
بورژوایی
و
ایده ئولوژی های همه طبقات واپسین جامعه
پافشاری بر اتیک و اخلاق پرولتری 
و
مخالفت سرسختانه
با
نیهلیسم اخلاقی 
(اخلاق ستیزی)
است
که
مؤسسش فریدریش نیچه است.

مراجعه کنید 
به 
نیهلیسم اخلاقی

۷
قبل از پیگیری بحث
مثال دیگری 
از
میراث شیخ شیراز نقل می کنیم:
 
صورت زیبای ظاهر
هیچ نیست.
ای برادر
  سیرت زیبا بیار.
 
سعدی
در این بیت شعر
دیالک تیک فرم و محتوا
را
به شکل دیالک تیک صورت و سیرت بسط و تعمیم داده
و
بسان مارکسیستی تیزاندیش
نقش تعیین کننده 
را
از آن محتوا (سیرت) اعلام کرده است. 
 
سعدی
ولی
بهتر از هر کس
می داند
که
فرم (صورت)
نمی تواند هیچ باشد.
 
برای اینکه 
اولا
بدون فرم
محتوایی وجود ندارد.
 
ثانیا 
اگرچه نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن محتوا ست،
فرم
اما
نقش غول آسایی
به عهده دارد.

ثالثا
شعری از سعدی و حافظ و غیره
نمی توان یافت
که
فرم معشوق
(روی و بوی و موی و ابروی و غیره معشوق)
سانترالیزه نشده باشد.
 
اگر 
صورت زیبا هیچ می بود،
اینهمه زحمت برای تشریح هیچ لازم نمی آمد.
 
منظور سعدی
هم
 تأکید مؤکد
 بر
 اهمیت محتوا (سیرت)
 است
و
بس.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر