۱۳۹۶ تیر ۱۴, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۴۷۷)

 
جمعبندی از 
مسعود بهبودی

 
دلم آرامشی خدایی می خواهد.
حریف

چنین آرامشی
آرامش پس از پایان کار است.

برو کار می کن،
مگو:
«چیست کار؟»
که آرامش آسمانی است کار

نباید غلو کرد.

۱
مهمترین اهرم معرفتی خود تجربه است.

۲
به قول قدما:
به سنگ واقعیت خوردن سر آدمیان است.

۳
در تحلیل نهایی
تجارب اند که در کارگاه مغز
پس از انجام کار فکری عرقریز
به دانش تجربی (نظر، نظریه) تبدیل می شوند.

۴
هر که ناموزد ز پیر روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار

رواج جهالت
یکی از ننگین ترین اعمال این نظام بوده
که ایران را تبدیل به زایشگاه «برده» و «بره» کردند
تا با دیکتاتوری مطلق و تام
جلو دار عقلانیت باشند
تثبیت حکومت داعشی و نابود سازی تمدن بشری
حریف

۱
منظور از رواج جهالت چیست؟

۲
ضد جهل (نادانی) از دیرباز علم (دانش) است و نه عقل.

۳
عقل چیست؟

۴
عقل
به قول هگل
فلسفه است.

۵
فلسفه
عقل کل اندیش است.

۶
موضوع علوم
همه از دم
اما
برعکس فلسفه
جزئیات است.

۷
جانوران جاهل نیستند.
چیستند؟

۸
ضد دیالکی تیکی عقل در پاسخ به این پرسش است.

۹
ضد دیالک تیکی عقل
غریزه است که قوی تر، قدر قدرت تر و قدیمی تر از عقل است.

۱۰
غریزه است که در روند کار و در اثر کار به عقل استحاله می یابد.
این استحاله غریزه به عقل
روند خجسته ی بی پایانی است.

۱۱
بدون حمایت غریزه
موجود زنده نمی تواند لحظه ای زنده بماند.

۱۲
ضمنا
جنگ جاری در جامعه بشری
مگر جنگ جهل و عقل است؟

۱۳
عمله دانایی می گفت:
»جنگ بر سر نان است.
جنگ بر سر شعار «تو تماشا کن و من بخورم» است.

۱۴
هدف از اشاعه خرافه و خریت که با خردستیزی توأم است
برای ربودن نان از سفره توده است که مولد بی همه چیز همه چیز جامعه بشری است.
حتی مولد علم و عقل و فهم و فن و فرهنگ در تحلیل نهایی است.

حریف
هدف من این بود که اگر خرافات و خرافه پرستی را این نظام اشاعه نمی داد
و مردم عوام بخاطر حفظ دیانت گول اینها را نمی خوردند
قطعا از حق و حقوق خود با عقلانیت دفاع می کردند
نه اینکه تسلیم محض ولی و قیم می شدند بنام حمایت از دین

۱
رادیکال بودن یعنی دست به ریشه مسائل بردن

۲
با مفاهیم جهل و عقل نمی توان پدیده ها و روندهای اجتماعی را توضیح داد.

۳
این طبقه حاکمه (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی) مشخصا (یعنی اگر روحانیت زرتشتی و غیره را نادیده بگیریم)
۱۴۰۰ سال است که بر گرده توده سوار است.

۴
روحانیت در مقیاس جهانی از بطن جامعه اشتراکی اولیه برون آمده است و جامعه طبقاتی برده داری و فئودالی را پی ریزی کرده است.

۵
روحانیت در جامعه اشتراکی اولیه در معابد
نگهدار مواد خام و آتش و دیگر وسایل تولید بوده است.

۶
روحانیت
با توسعه نیروهای مولده
محصول اضافه بر احتیاج همبود را در معابد ذخیره کرده و سرانجام همراه با وسایل تولید تصاحب کرده و توده مولد را مجبور به بردگی کرده است.

۷
خودویژگی اشرافیت روحانی
طبقاتی (زیربنایی) ـ ایده ئولوژیکی (روبنایی) بودن همزمان آن است:

الف
اشرافیت روحانی هم طبقه اجتماعی است.
یعنی خداونده رهی و برده و غلام و کنیز و زمین و قنوات و باغات و مزارع و مراتع و حجره های تجاری و غیره است.

ب
و هم مبلغ ایده ئولوژی طبقه حاکمه برده داری و فئودالی (فقه، دین، شریعت) و غیره است.
واعظ و فقیه و مجتهد و ایده ئولوگ است.

۸
یعنی هم فونکسیون مادی به عهده دارد و هم فونکسیون روحی و روانی و فکری

۹
اشرافیت روحانی از سال ۵۸ روی کار نیامده است.

۱۰
پس از پیروزی انقلاب ضد فئودالی (بورژوایی) سفید
اشرافیت روحانی بخشا و کم و بیش به اوپوزیسیون ضد کاپیتالیستی رانده شده بود.

۱۱
آنچه خلایق نمی دانند این حقیقت امر است که اشرافیت روحانی (ارتجاع سیاه) و اشرافیت فئودالی ـ فاشیستی ـ فدایی ـ مجاهد ـ دیمدام و لیملام و غیره (ارتجاع سرخ) نظام کاپیتالیستی برخاسته از انقلاب سفید را
از موضع طبقاتی فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ فاشیستی مورد انتقاد قرار داده اند.

۱۲
نظام کاپیتالیستی برخاسته از انقلاب سفید را
از موضع ارتجاعی به چالش کشیده اند.

۱۳
عنگلاب اسلامی
رستاوراسیون بوده است.

۱۴
برگشت به شرایط قبل از انقلاب سفید بوده است.

۱۵
پیروزی مجدد فئودالیسم بوده است.
پیروزی ارتجاع بوده است.
ضد انقلاب سفید بوده است.

۱۶
البته جلاد هر انقلاب مغلوب
همیشه مجبور به اجرای وظایف انقلاب مغلوب می شود.

۱۷
اشرافیت روحانی دیری است که بورژوا شده است.
اکنون دیگر فرقی با سطل ننه ات طلبیسم ندارد.

۱۸
ارتجاع سیاه به توده تحمیل شده است.

۱۹
درست به همان سان که رژیم شاهعنشاهی برخاسته از کودتای امپریالیستی ـ فئودالیستی ـ درباری ـ بورژوایی به توده تحمیل شده بود.

۲۰
درست به همان سان که رژیم شاه به مثابه جلاد جنبش انقلابی ـ توده ای
مجبور به اجرای وظایف ضد فئودالی جنبش توده ای شده بود.

۲۱
انقلاب سفید یعنی اجرای بخش ضد فئودالی برنامه حزب توده

۲۲
پیروزی ارتجاع
ربطی به عقل و علم و جهل ندارد.

۲۳
در میادین جنگ
تناسب نیروها تعیین کننده است.

۲۴
با ارتجاع سیاه
نه کارگران ایران موافق بودند و نه دهقانان ایران

۲۵
اشرافیت روحانی پس از قبضه اهرم های اقتصادی (کارخانجات، اراضی، موقوفات، بانک ها، جنگل ها و مراتع و مزارع و غیره) آش کشک خاله می شود و توده ی بی تشکیلات نیرومند سیاسی مجبور به تمکین می گردد.

۲۶
پیروزی اشرافیت روحانی قابل مقایسه با پیروزی فاشیسم هیتلری در آلمان و اولیگارشی امپریالیستی در روسیه است.

۲۷
خمینی و کوسه و اسید علی و غیره قابل مقایسه با هیتلر و یلسین و پوتین و گربه چف اند.
ضد انقلابی و مرتجع اند.

۲۸
ضمنا
عقل کل اندیش نریخته زیر دست و پا

۲۹
ما حتی احدی در ایران نمی شناسیم که قادر به خوداندیشی باشد.
اصلا کسی رغبت به تفکر مفهومی آموزی ندارد.

سعدی بی همتا بوده، بی همتا ست و بی همتا خواهد ماند.

۱
مکتب فلسفی ئی
همچنان و هنوز
در جهان یافت نمی شود که در دو اثر اصلی سعدی یافت نشود.

۲
سعدی از خیلی جهات
شبیه مارکس است .

۳
ما روی دو اثر اصلی سعدی
دو سال
هر روز حداقل ۱۰ ساعت
کار کرده ایم
و
بیش از ۲۰۰۰ صفحه راجع به ۲۰۰ صفحه سعدی
تحلیل نوشته ایم
و هنوز اندر خم یک کوچه ایم.

۴
متنی بهتر از متن سعدی
برای تمرین و آموزش فوت و فن تفکر مفهومی
یافت نمی شود.

۵
این بزرگ ترین نعمت و سعادت کسانی است که فارسی بلدند.

ویرایش از 
علی پاشایی

آنکه افزوده گشت سیم وزرش
زر نباریده زآسمان به سرش

از کجا جمع کرده ثروت و مال
یا خودش دزد بوده یا پدرش.

میم

ایراد این بیت شعر کجا ست؟

۱
ایراد تجربی و نظری بینش شاعر این است که منبع ثروت را در دزدی خلاصه می کند.

۲
با این حساب باید دزدها کلان سرمایه دار باشند.

۳
این شعر در حرف
انتقادی و انقلابی است.
ولی در عمل
طبقه حاکمه استثمارگر را تبرئه می کند.

۴
آنارشیسم همین «منطق» تق و لق را دارد که مارکس در فقر فلسفه به نقد کشیده است.

۵
در تئوری تق و لق آنارشیسم
جای استثمار را دزدی می گیرد.

۶
دزد اما مخفیانه ثروت کسی را از آن خود می کند.

۷
طبقه حاکمه غاصب است.

۸
لشکرکشی می کند و کشوری را تسخیر و غارت می کند.

۹
ثروت کنونی اسید علی و کوسه و کروب و این و آن نتیجه اختلاس نیست.

۱۰
نتیجه غصب و استثمار در فرم های آشکار و مستور است.

۱۱
همین عوامفریبی را همه جا انجام می دهند

آره.

۱
در جنگل جماران قلم به دست زحمتکش ستیزان و زن ستیزان است
۲
دست ستمگر جماعت و نر جماعت باز است.

۳
ستمگر جماعت و نر جماعت می توانند نقش خروس حشری بازی کنند و از تختی به تختی بپرند.

۴
۴ زن بگیرند و ۴۰۰ صیغه.

۵
نوبت که به زحمتکشان و زنان رسد
مفاهیم کج و کوله از قبور قرون بیرون کشیده می شوند و بسان پتکی بر مغز خلایق فرود آورده می شوند.

۶
سخن از
نجابت زنان
اصالت زنان
خیانت زنان
وفا و بی وفایی زنان
ابلیس وارگی زنان
جندگی زنان
عفت و پاکدامنی زنان و غیره
به میان می آید.

فکر گمشده
حمیدرضا رحیمی (فدوی)

پدرش وقتی مرد
«پاسبان ها همه شاعر بودند »
گاهِ مرگِ پدرِ من امّا
پاسبان ها
پیِ شاعر بودند

پایان

آره.

۱
مشد حمید رضا فدوی
توگفتی و ما خر شدیم و به یاوه تو ایمان آوردیم.

۲
۹۹ در صد شعرای عیران
عیاش اند و نه آدم.

۳
بخش اعظم عشعار این اجامر
بند تنبانی است
و
به درد گرم و نرم و خام و خر کردن جنس مخالف می خورند.

۳
نردشعر تختخواب اند:
نردبامی از شعر برای صعود به قله تخت خواب اند.

۴
تو کجایی تا شویم ما چاکرت، ای خودپرست بی خبر؟
لامصبا
اسم مؤلفین را ذکر کنید
ثواب دارد.

۱
ضمنا نظرات مربوطه را نقد کنید تا رستگار شوید.

۲
بابا افضل کاشانی

ای دل تو ز هیچ خلق یاری مطلب
وز شاخ برهنه سایه داری مطلب

عزت ز قناعت است و خواری ز طمع
با عزت خود بساز و خواری مطلب.

۳
این شعر تقلیدی از سعدی است:
قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را

۴
دیالک تیک طمع و قناعت را سعدی توسعه داده است.

۵
منظور سعدی از حریص جهانگرد
بورژوازی انقلابی آغازین است.
تجار است.

فئودالیسم خصم آشتی ناپذیر بورژوازی بوده است.

۶
تازگی ها آشتی کرده اند.

۷
به بابا افضل بگو:
بدون یاری و حمایت توده ی بی همه چیز مولد همه چیز
حتی نمی توان جرعه آبی و یا لقمه نانی
«به کف آورد و به غفلت» کلکش را بر کند.

۸
اگر مثلا سپورها اعتصاب کنند
شهر به گنداب بدل خواهد شد.

برادر،
آدم
آدم 
است 
و 
نه 
ماشین

۱
عشق و یا نفرت فقط بخشا سوبژکتیو (دلبخواهی، اختیاری، ارادی) است.

۲
در اندرون من خسته دل، ندانم، کیست
که من خموشم و او در خروش و در غوغا ست.

۳
در اندرون هر کس قوایی هستند که لگام او را به دست دارند و از او سلب اختیار و اراده می کنند.

۴
عشق به کسی و نفرت از کسی دست خود آدم نیست.

۵
آدم می تواند دلباخته خصم خویش حتی شود.

دوستان
عیب کنندم که چرا دل به تو دادم.

۶
ضمنا
ثروت (در فرم های مختاف و متفاوت و متنوع) آدمیان را سکسی می کند.

۷
به همین دلیل
زیبارویان جهان دربدر به دنبال اولیگارش های کریه المنظر با عمامه و بی عمامه اند و نه به دنبال سلاطین قلوب خویش

۸
معشوق در ۹۹ درصد عشعار عاشقانه قرون وسطی
خوانین و سلاطین خونریز اند و نه زنان و دختران ماهرو.

۹
بهترین دوست خواجه شیراز
شخص شخیص تیمور لنگ است که تربیت پسرش را به دستش سپرده است و از او قول کتبی گرفته که در صحرای محشر شفاعتش کند.

۱۰
دریا برای مرغابی تفریحگاه نیست.
شکارگاه است.
مرغابی
مرغ مولدی است و مایحتاج خود را تولید (صید) می کند.

۱۱
ماهی در دریا بسان گوسفند در مرغزار می چرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر