فریبرز رئیسدانا
(۱۳۲۷)
سرچشمه:
صفحه
فیسبوک روزبه نوید
ویرایش
و تحلیل از
مسعود
بهبودی
بر سرزمین سوختگی
سیاوش کسرائی
ادامه
خون از شقیقه های کوچه روان است
در پنجه های باز خیابان
گل گل، شکوفه شکوفه
قلب است، انفجار آتشی قلب
·
معنی تحت اللفظی:
·
از شقیقه های کوچه، خون به راه افتاده
است و در پنجه های خیابان، تکه پاره های گلگون و شکوفه گون قلب است.
·
قلبی که منفجر شده است.
1
·
سیاوش در این بند شعر، به اثبات
تجربی صحت نظر خویش در بند قبلی شعر اشاره دارد:
پنداشتند خام
کز سرشکستگان، که پی ببریدند و سوختند
من آخرین درختم، از سلاله جنگل
آنان که بر بهار تبر انداختند، تند
پنداشتند خام، که با هر شکستنی
قانون رشد و رویش را از ریشه کنده اند.
·
این اما به چه معنی است؟
2
خون از شقیقه های کوچه روان است
در پنجه های باز خیابان
گل گل، شکوفه شکوفه
قلب است، انفجار آتشی قلب
·
سیاوش در این بند شعر، کوچه و
خیابان شهر ها را انتزوپومورفیزه می کند.
·
انسان واره تصور و تصویر می کند.
·
از شقیقه های کوچه های انسان واره،
خون جاری است و در پنجه های خیابان های انسان واره، قلب منفجر شده است:
الف
·
منظور شاعر از واژه قلب، اولا قلب چریک
فدائی فئودالی است که در اثر انفجار نارنجک در مشتش، تکه تکه شده است.
ب
·
منظور شاعر از واژه قلب، ثانیا خود
نارنجک است که شباهت فرمال به قلب آدمی دارد.
·
نارنجکی که در مشت چریک کذائی
منفجر و تکه تکه شده است.
3
خون از شقیقه های کوچه روان است
در پنجه های باز خیابان
گل گل، شکوفه شکوفه
قلب است، انفجار آتشی قلب
·
سیاوش این شعر را به مناسبت فاجعه
سیاهکل سروده است.
·
در این بند شعر اما احتمالا مبارزه
خانه های تیمی با پلیس شهری را تصور و تصویر می کند:
·
رویاروئی گروه های چند نفره با
واحد های مسلح رژیم را تصور و تصویر می کند که به انتحار داوطلبانه اعضای گروه
منجر می شود.
4
خون از شقیقه های کوچه روان است
در پنجه های باز خیابان
گل گل، شکوفه شکوفه
قلب است، انفجار آتشی قلب
·
خطای خطیر سیاوش این است که چریک
های فدائی فئودالی را ادامه دهندگان مبارزه پرولتاریای مغلوب در اثر کودتای 28
مرداد تصور می کند و خیال می کند که این اجامر آنتی کمونیست، آنارشیست، آوانتوریست
و نیهلیست، چاوشان قانون رشد و رویش اند.
·
برخورد بی رحمانه و خردستیزانه رژیم
کودتا با حزب توده و سرکوب هر نطفه حزبی، روان اعضای رهبری حزب توده را به طرز
منفی غیر قابل تصوری به آشوب کشیده است.
·
آن سان که سرنگونی رژیم کودتا به
هر بهائی در دستور کار حزب قرار گرفته است.
·
سیاوش بیشک نه نظر شخصی خود را،
بلکه نظر مطلقا غلط رهبری بی سواد نظری حزب توده را نمایندگی می کند.
·
اگر سیاوش بی اعتنا به نظر رهبری حزب توده به تحلیل جامعه می پرداخت، بی کمترین تردید به نتیجه مطلقا دیگری می رسید و
سنگر بکلی دیگری نسبت بدان و نسبت به مخالفین فئودالی ـ فاشیستی ـ فوندامنتالیستی آن
می گرفت.
5
بر گور ناشناخته
ـ اما ـ
کس گل نمی نهد
·
معنی تحت اللفظی:
·
بر گور ناشناس اما کسی گل نمی
گذارد.
·
منظور سیاوش این است که اجساد چریک
های فدائی مدفون می شود، بی آنکه سنگ گوری داشته باشند تا کسی مخفیانه بر آن، گل بگذارد.
·
آن سان که بر گور سرداران توده
مخفیانه گل می گذاشتند.
·
سیاوش بعد ها با تجربه سیطره اجامر
فئودالی، در حسرت گوری برای عزیزان توده خواهد زیست.
·
سیاوش خاوران ها را تجربه خواهد
کرد که موجب سپیدی روی سیاه رژیم خونریز کودتا شده اند.
6
لیکن
هر روزه دختران
با جامه ساده به بازار می روند
·
معنی تحت اللفظی:
·
اما دختران با لباس ساده از خانه
بیرون می آیند.
·
در تصورات مثبت ولی از سرتاپا غلط سیاوش،
دختران در عزای جوانان فدائی که نارنجک در مشت منفجر می کنند، از پوشیدن لباس شیک
و گرانبها پرهیز می کنند.
·
قضیه اما از قرار بکلی دیگری است.
7
لیکن
هر روزه دختران
با جامه ساده به بازار می روند
·
واقعیت این است که تحت تأثیر پیروزی
سهل و ساده و آسان انقلاب ضد فئودالی کوبا، «جنگ مسلحانه» اقلیتی بر ضد رژیم تا
دندان مسلحی مد شده است.
·
دختران و پسران ساده جامه در جامعه
ایران، نه دختران و پسران توده، بلکه دختران و پسران اشرافیت فئودال اند که قوم و
خویشان شان چریک و مجاهد شده اند تا از انقلاب ضد فئودالی سفید انتقام بگیرند و آب رفته را
دوباره به جوی برگردانند.
·
دختران و پسران ساده جامه، ادای پوشش
و روش و رفتار فرمال چریک های فدائی فئودالی را در می آورند.
·
مثل دهقان و عمله و حمال کفش و لباس
می پوشند.
·
به کوهنوردی می روند و ترانه های
عنقلابی می خوانند و شق القمر می کنند.
·
سیاوش خیال می کند که اینها آدم
اند.
8
و شهر هر غروب
در دکه های همهمه گر مست می کند
و مست ها به کوچه ی مبهوت می زنند
و شعرهای مبتذل، آواز می دهند
·
معنی تحت اللفظی:
·
سکنه شهر شامگاهان در می فروشی ها
مست می کنند.
·
بعد راه می افتند، در کوچه ها
عربده می کشند و اشعار مزخرف می خوانند.
·
سیاوش با این بند شعر، سقوط اخلاقی
اعضای جامعه را تصور و تصویر می کند.
·
در قاموس سیاوش، اعضای جامعه پس از پیروزی انقلاب بورژوائی سفید و رشد نظام کاپیتالیستی،
بی بند و بار و لاابالی شده اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر