میم حجری
نون نوشتن
محمود دولت آبادی
نه.
خصلتها تازه نیستند، حادث نشده اند،
و اتفاقاً بسیار قدیم اند.
دزدی
·
دزد قلمداد کردن اعضای هیئت حاکمه
و یا طبقه حاکمه از دیرباز رواج دارد.
·
در زمان شاه از دزدی هزار فامیل
سخن در میان بود.
·
این «انتقاد» علنی و در حرف از
مهره های هیئت حاکمه، این دزد قلمداد کردن هارت و پورت آمیز افرادی از نمایدنگان
سیاسی طبقه حاکمه حاوی محتوای «توجیه و تأیید و حمایت و تحکیم» عملی و مستور حاکمیت
طبقاتی طبقه حاکمه است.
·
این عملا به معنی دفاع ترفند آمیز
و عوامفریبانه از نظام اجتماعی ـ اقتصادی حاکم است.
1
دزدی
·
این دیالک تیک تخریب در حرف و
تحکیم در عمل، میراث تئوریکی شیخ شیراز است.
·
سعدی دیالک تیک سه عضوی مبتنی بر تجربه و توده فهمی را در این زمینه توسعه
داده است:
·
سعدی دیالک تیک گله ـ گرگ ـ شبان
را به شکل دیالک تیک توده ـ عمال هیئت حاکمه ـ سلطان و یا خان بسط و تعمیم می دهد.
·
سعدی پس از دادن این ترفند ایده
ئولوژیکی ـ فئودالی به خورد توده، گرگ را مورد حمله قرار می دهد و بی اعتبار می
سازد.
·
سعدی بدین طریق و با این ترفند،
«هارت و مایند» (قلب و مغز) توده را تسخیر می کند.
·
اصطلاح تسخیر «هارت و مایند» (قلب
و مغز) توده، یکی از توطئه ها و ترفندها و دسیسه های ایده ئولوژیکی ـ استراتژیکی
امپریالیسم است.
2
دزدی
·
امپریالیسم امریکا تحت ریاست
جمهوری جورج بن جورج بوش، عراق را محاصره اقتصادی، بمباران حتی اتمی، تخریب و
اشغال می کند.
·
بعد در رسانه های امپریالیستی علنا
و بی شرمانه از ضرورت تسخیر «هارت و مایند» (قلب و مغز) مردم عراق سخن به میان
کشیده می شود و اجرای این ترفند و توطئه آغاز می شود:
·
آنگاه آدمکشان قسی القلب تر از
چنگیز خان و تیمورخان و خمینی خان در کوچه و خیابان های بغداد برای کودکان پابرهنه
و بی همه چیز عراق آب نبات هدیه می دهند.
3
دزدی
·
سعدی ضمن تسخیر عوامفریبانه ی «هارت
و مایند» (قلب و مغز) توده، دو کاسه پر از زهر ایده ئولوژیکی مهلک به خورد توده می
دهد:
الف
·
سعدی در نهایت بی شرمی توده
را گله جا می زند.
·
یعنی خدای بی چون و چرای خاک را به
مثابه مشتی بزغاله و گوساله و گوسفند قلمداد می کند.
·
توده بدین طریق هنری جز چریدن و
فربه شدن ندارد.
·
این بدترین توهین به توده مولد و
زحمتکش است.
ب
·
سعدی از سوی دیگر سلاطین و خوانین
فئودالی خونخوار، ستمگر و بی رحم را به مثابه شبان گله قلمداد می کند.
·
سعدی را باید وارونه ساز درجه اول
محسوب داشت.
·
چون او جلاد توده را محافظ و حامی
و خادم توده جا می زند.
4
دزدی
·
سعدی با توسل خدعه گرانه به این
دیالک تیک سه عضوی گله و گرگ و شبان، همه کاسه ها و کوزه ها را بر سر مهره های
هیئت حاکمه (غلامان، مباشران، جمع آورندگان بهره مالکانه در سر خرمن ها و سلب
مالکیت کنندگان از تجار و پیشه وران) خرد
و خراب می کند.
·
سعدی بدین طریق، با این ترفند و با
این تئوری چندین نشان ایده ئولوژیکی ـ استراتژیکی می زند:
الف
·
سعدی ـ قبل از همه ـ سلطنت را و
همراه با سلطنت، نظام اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی را تبرئه، تطهیر، حفظ و تحکیم می
کند.
ب
·
سعدی برای لحظات بحرانی جامعه راه
حل ارائه می دهد:
1
·
به هنگام تشدید بحران اجتماعی و
رسیدن کارد بر استخوان توده، توده رعایا، پیشه وران و زحمتکشان با پیروی از این
تئوری سعدی، همه تقصیرات ممکنه را به حساب گرگ جماعت (عمال هیئت حاکمه) می گذارند.
·
مهم تر اما نتیجه ی نفوذ این تئوری
سعدی در جان توده است:
2
·
توده به جای انقلاب اجتماعی و
سرنگون سازی سلطنت و نظام فئودالی، از دست گرگ ها به دربار یعنی به سلاطین و
خوانین خونخوار فئودالی شکایت می کند.
·
بی اعتنا به اینکه گرگ ها مأمورین
معذور سلاطین و خوانین اند.
·
اکنون می توان مفاهیم فئودالی از قبیل «دادخواهی» را بهتر
فهمید.
3
·
سعدی ضمنا نسخه نهائی نجات برای
طبقه حاکمه و دربار می پیچد:
·
سلاطین و خوانین فئودالی در لحظات
بحرانی برای خام و رام و آرام کردن توده یاغی و طاغی، یکی و یا دو تن از گرگ های
معروف خود را گردن می زنند.
·
با اعدام چند گرگ اما آب حتی از آب
تکان نمی خورد.
·
توده بلحاظ ایده ئولوژیکی خام و خر
می شود و بلحاظ پسیکولوژیکی آرام و رام.
·
اما نظام اجتماعی ـ اقتصادی
فئودالی به حیات نکبت بار خود ادامه می دهد.
پ
·
امروزه همین ترفند ایده ئولوژیکی ـ
استراتژیکی سعدی در همه کشورهای امپریالیستی مو به مو و روز به روز به مورد اجرا
گذاشته می شود.
·
طبقه حاکمه امپریالیستی حتی هلموت
کل ـ صدر اعظم آلمان ـ را به بهانه ی واهی از قبیل حمایت مالی شدن حزب او از طرف
حریفی از کنسرنی و یا مسافرت سیاستمدرای به خرج خر پولی به جائی، «افشا» و رسوا می
کند تا نشان دهد که در جامعه بورژوائی همه برابرند.
·
طبقه حاکمه امپریالیستی در این
زمینه خیلی هم موفق است.
ت
·
همین ترفند ایده ئولوژیکی ـ
استراتژیکی سعدی را طبقه حاکمه بورژوائی در زمان شاه هم به مورد اجرا گذاشت.
·
گرگ ها به دستور مستقیم شاه
بازداشت شدند و به زندان افکنده شدند تا توده رام و آرام شود.
·
ولی دیگر دیر شده بود.
·
شاه بدین طریق تنها ماند.
·
در نتیجه، کمترین مقاومتی از طرف
ارتش و سازمان های دولتی و امنیتی در مقابل ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ
روحانی صورت نگرفت.
·
ضمنا بهترین حامیان دربار پهلوی به
آسانی آب خوردن گیر افتادند و اعدام شدند.
5
اورتگا گاسه مؤسس تئوری نخبگان
با هایدگر
دزدی
·
تئوری دزدی محمود دولت آبادی اما با
تئوری گله ـ گرگ ـ شبان سعدی تفاوت هائی دارد:
·
محمود دولت آبادی مبلغ تئوری
فاشیستی نخبگان است:
·
بشریت در قاموس این تئوری فاشیستی،
به دو دسته تقسیم می شود:
الف
·
نخبگان
ب
·
توده
6
دزدی
·
جلال آل احمد و احمد شاملو (و گروه
ها و سازمان های آوانتوریستی از قبیل فدائیان خلق . اسلام، مجاهدین خلق و اسلام و
لیملام، طالبان، داعش، حزب الله و غیره)
هم همین تئوری نخبگان را نمایندگی می کنند.
·
آنها فقط به جای نخبه از واژه های امام،
امیر، روشنفکر، پیشرو، چریک، فدایی، مجاهد و غیره استفاده می کنند.
·
در این تئوری دیالک تیک سه عضوی
گله ـ گرگ ـ شبان سعدی به شکل دیالک تیک توده ـ حکومت ـ نخبه بسط و تعمیم می یابد.
7
دزدی
·
تفاوت و تضاد سعدی با این اجامر
فاشیستی و فوندامنتالیستی این است که سعدی نماینده هومانیسم فئودالی و راسیونالیسم
پراگماتیستی است.
·
سعدی دشمن توده زحمتکش نیست.
·
سعدی ضمنا حردگرا ست.
·
سعدی خردگرای ناپیگیر است.
8
دزدی
·
جلال آل احمد و احمد شاملو و فوندامنتالیسم
و چریکیسم و مجاهدیسم اما هم توده ستیز اند و هم خردستیز.
·
اینها بدترین دشمنان توده مولد و
زحمتکش اند.
·
توده برای اینها وسیله رسیدن به
قدرت است.
·
اینجا ست که تفاوت استنباط از توده
پدید می آید.
9
دزدی
·
سعدی برای حفظ سلطنت، به رزم توده و
خون توده نیاز ندارد.
·
توده باید تولید کند.
·
همین و بس.
10
دزدی
·
اجامر فاشیستی و فوندامنتالیستی
اما به رزم توده و خون توده نیاز دارند تا سوار بر امواج خون توده به قدرت رسند و
یا به حفظ قدرت نایل آیند.
·
اینها به همین دلیل دست به چپنمائی
می زنند.
11
این جماعت به دو چیز عادت دارند:
نکبت وقدرت.
نکبت را با قناعت تحمل می کنند و قدرت را با ترس و
پرستش.
حتی اگر کسی پیدا شود که یک روز بخواهد این مورچه ها را
از روزگار نکبتی شان نجات بدهد، اول باید قدرتمند شود.
و باید بتواند روی گردشان سوار شود وبا تازیانه آنها را
از میدان نکبتی شان براند.
کلیدر
·
محمود دولت آبادی توده را دزد
قلمداد می کند و نخبه را جزو صالحین و مصلحین جامعه جا می زند.
·
نخبه محمود دولت آبادی (و جلال و
شاملو و خمینی و غیره) تازیانه در دست دارد و بر گرده توده نشسته است.
·
شعار نخبه، نجات توده از نکبت
زندگی است.
·
این تئوری ـ در تحلیل نهائی ـ ماهیتا
همان نیچه ئیسم و فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم است.
·
میلیون ها نفر نفله می شوند و
میلیون ها دلار غارت می شود، اما توده تحت رهبری فاشیسم و فوندامنتالیسم چیزی در
سفره می یابد.
·
چیزی خونالود و چرکین.
·
توده ضمنا لومپن پرولتریزه می شود:
·
بی همه چیز اخلاقی و معرفتی و فکری
و فرهنگی می شود.
·
توده تحت تأثیر ایده ئولوژی اینها قسی
القلب و بی رحم و غارتگر و بی وجدان و بی شعور و بی شخصیت می شود.
·
همه عناصر انسانی را از دست می دهد،
ددواره و زباله واره می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر