۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

شعری از مجید نفیسی (62)


سرود کارگرانی که
 زندان اوین
 را ساختند
(۲۵ مه ۱۹۹٨)  
سرچشمه:
اخبار امروز 

·        می کِشیم، می کِشیم، بر دوش می کِشیم
·        از درون راهرو های تاریک
·        و دیوار های بلند بالا می بریم
·        بر فراز داربست های باریک.

·        آنها چشمان ما را می بندند
·        و تنها به هنگام کار می گشایند.

·        ما در گروه های کوچک کار می کنیم
·        و سربازان مسلح به گِرد ما می چرخند.

·        چه کسی در این راهروها پاس خواهد داد

·        و چه کسی در این حجره ها منتظر خواهد ماند؟

·        چه کسی تازیانه را بالا خواهد برد
·        و چه کسی دردِ گزنده را فرو خواهد خورد؟

·        هر شب که به خوابگاه خود باز می گردیم
·        پرسش ما از همدیگر، این است:
·        «کی از این کار سر،  باز خواهیم زد
·        یا در این بند،  نقبی خواهیم گشود؟»  

·        افسوس، پرسش های ما بی پاسخ می مانند
·        و دست های ما آلوده.

·        اما آنها که اینجا در بند خواهند بود
·        از اینهمه، با اشباحِ ما سخن خواهند گفت.

·        یک روز بنیاد این نُه تو، پایان خواهد گرفت
·        و پیکرهای ما در زیر آن دفن خواهد شد.

·        ای داد خواهان که روزی این راز را می گشایید
·        این زندان را به بنای یادبودی بدل کنید.

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر