۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

سیری در شعری از جلال سرفراز (1)


ویرایش و تحلیل از
مسعود بهبودی

ببخشين،
 ماسک قدرت خدمتتونه
 (برلين ـ 15 فوريه 2008)

  
آره بابا، قدرت چيز بدی نيس
برو بگو:
 «ماسک قدرت»،
کاری ات نباشه ، پيداش می کنی حتمن

آدم می تونه يکی رُ
له و لورده کنه
قدرت که شوخی وردار نیس

خيلی قشنگ می شه به کارش بست:
مثلا همين شما که قلم دستتونه
مثلا همون آقا که تفنگ دستشه
يا همون مدل ـ بلونده
که چشِش نکنی، خيلی ام خوشگل و تو دل برو ست
قدرت تو پروپاچه شه، بد مصب
جاش تو صدرِ مجلسه
کوچیک و بزرگ، جلو پاهاش، بلن می شن
این نوعِ قدرت، البته موضوعِ بحثِ جداگانه ییس

ماسک قدرت حتمن چيزِ زشتی نيس
می تونه خوب و مردم پسندَم باشه
ديکتاتوری دمکراتا يا دمکراسیِ ديکتاتورا
هردوشون يکی يه
يه کمی پس و پيش
اما با دوتا ماسک جورواجور
خاکستریِ مايل به سياه یا سياهِ مايل به خاکستری
حالا کدومشو می پسندی؟
اين ديگه مسئلة خودته
(به قول فرنگ رفته ها )

گفتم که
قدرت يعنی همه چی

اينو همة مارخورده ها و افعی شده ها، می دونن
منتها می گن:
«بده»،
که دس زياد نشه

کاری به اون يارو نداشته باش
که به خاکِ سياه نشونديش
که داری از درون و بیرون خورد و خاکشیرش می ‌کنی

نفرت جزيی از قدرته
اگه نباشه، که بی فايده س

آره بابا،
 چيز بدی نيس قدرت
ازَش نمی تونی دل بکنی
تا تيغت می بره، حفظش کن
و گرنه کارت می کشه به خايه مالی
يا التماس

جای لفت و ليسُ
باز می ذاره قدرت
ما شريکيم

به ضعيف نياز داره قدرت
ما ضعيفيم

به ترس نياز داره قدرت
ما ترسوییم

به زور نیاز داره قدرت
ما زورگوییم

اما يادمون باشه که قدرتمندا از همه ضعيف ترن
از همه ترسوتر هم خودشونن
اونا نيستن که ما رو می ترسونن
اين ماسک قدرته که چشِ همه رو جا انداخته

برو بگو:
«ماسک قدرت»،
کاری ات نباشه
يه جوری پيداش می‌کنی، حتمن

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

میم

ایراد بینشی ـ تئوریکی ـ ایده ئولوژیکی این شعر جلال کجا ست؟
 

 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر