احسان طبری
(1295 ـ 1368)
چگونه بحث کنیم؟
نامه مردم شماره 194
(27 اسفند 1358)
تحلیلی از
شین میم شین
صرفنظر از افرادی که «تصمیم خود را گرفته
اند»،
اشخاصی
هستند که فقط طی زمان و به کمک حوادث
به
تدریج به نکته ای پی میبرند.
شما چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟
شما چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟
تز
دوازدهم
گاه
بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.
·
احسان طبری در این تز ـ بی آنکه خود
بداند و یا بخواهد ـ چندین دیالک تیک بسیار مهم را به شکل دیالک تیک بیان و «زمان»
بسط و تعمیم می دهد.
·
برای کشف صحت و سقم نظر طبری بهتر
است که این دیالک تیک را مورد بررسی قرار دهیم:
1
شما
چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟
گاه
بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.
·
اکنون می توان به منظور طبری از آموزگار
«زمان» پی برد.
·
منظور طبری از «زمان» تجربه زنده ی
زندگی است.
·
از سر گذراندن حوادث و رخدادها ست.
·
طبری در واقع، دیالک تیک زبان و «زمان»
را برای اثبات نظر خود به خدمت می گیرد.
·
طبری در این دیالک تیک، نقش تعیین
کننده را بدرستی از آن «زمان» می داند.
·
به همین دلیل طلاب خود را به صبر و شکیب و عملا به سکوت هرازگاهی در بحث دعوت
می کند.
·
باورش حتی دشوار است که این دیالک
تیک زبان و «زمان» حاوی و حامل دیالک تیک
های متنوع و متعددی است:
2
شما
چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟
گاه
بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.
·
بیان و زبان (تکلم) همزاد تفکر است.
·
واژه، غلاف مادی خنجر موسوم به مفهوم
است و جمله، غلاف مادی خنجر موسوم به حکم، فکر و یا نظر است.
·
دیالک تیک فرم و محتوا به شکل دیالک
تیک غلاف و خنجر، دیالک تیک واژه و مفهوم، دیالک تیک جمله و حکم، بسط و تعمیم می
یابد.
·
تکلم همزاد تفکر است.
·
هر مفهومی به محض تشکیل، جامه واژه
دربرمی کند و هر اندیشه ای به محض تشکیل، جامه جمله می پوشد:
الف
·
مثلا مفهوم «درخت» به محض تشکیل،
جامه واژه تری، آغاج، شجر و غیره دربرمی کند.
·
بدون این جامه مادی، کسی از وجود آن،
باخبر نمی شود.
ب
·
اندیشه ی «درخت خشکیده است» به محض
تشکیل، جامه جمله درخور خود را می پوشد.
·
بدون این جامه مادی، کسی از وجود
این اندیشه باخبر نمی شود.
3
شما
چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟
گاه
بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.
·
به همین دلیل می توان گفت که دیالک
تیک زبان و «زمان»، بسط و تعمیم دیالک تیک تفکر ـ تکلم و تجربه است.
·
طبری نقش تعیین کننده را در این دیالک
تیک بدرستی از آن «زمان» (تجربه) می داند.
گاه
بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.
·
سؤال این است که آیا حق در این سخن
مشخص با طبری است؟
4
شما
چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟
گاه
بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.
·
نظر هر کس ـ بطور کلی ـ در سه عرصه
مختلف مطرح می شود:
الف
عرصه واقعیت عینی
·
دیالک تیک زبان و «زمان» ـ در تحلیل نهائی ـ بسط و تعمیم دیالک تیک تئوری
و پراتیک است.
·
در این دیالک تیک نقش تعیین کننده
از آن پراتیک («زمان»، تجربه، رخدادها) است.
·
منشاء، زادگاه و خاستگاه دانش
تجربی (بیان، زبان، تفکر، تکلم)، تجربه است.
·
بدون تجربه کردن سوزانندگی آتش،
دانش تجربی مربوطه تشکیل نمی شود.
·
دیالک تیک زبان و «زمان»، فرمی از بسط
و تعمیم دیالک تیک دانش تجربی و تجربه است.
ب
عرصه
اجتماعی
·
عرصه دوم، عرصه جامعه بشری است.
·
در جامعه بشری هم در دیالک تیک زبان
و «زمان»، نقش تعیین کننده از آن «زمان» است.
ت
عرصه
معرفتی ـ نظری
(تئوری
شناخت)
·
عرصه سوم، عرصه تئوری شناخت است.
·
عرصه معرفتی ـ نظری است.
5
شما
چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟
گاه
بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.
·
از دید طبری، ابنای بشر گاهی از
تجارب شخصی بهتر به صحت نظر کسی پی می برند تا در هماندیشی با او.
·
از واژه احتیاط آمیز و سرشته به
نسبیت طبری می توان فهمید که خود او هم مطمئن نیست.
·
«زمان» آموزگار خوبی است، ولی آموزش از «زمان»
در حد بخور ـ نمیری خواهد ماند، اگر از
حمایت زبان (تفکر، خرد کل اندیش، تئوری) برخوردار نباشد.
·
این به چه معنی است؟
6
·
این بدان معنی است که ما همزمان
باید با دو دیالک تیک زیر کار کنیم تا به کشف حقیقت عینی نایل آییم:
الف
دیالک تیک حسی ـ عقلی
·
شناخت حسی به تنهائی کافی نیست.
·
شناخت حسی به تنهائی اصلا نمی
تواند وجود داشته باشد.
·
شناخت حسی همیشه با شناخت عقلی
توأم است.
·
اگرچه نقش تعیین کننده از آن شناخت
حسی است.
·
شناخت حسی ولی بدون حمایت شناخت عقلی
دردی را دوا نمی کند.
·
نوزادان بارها دست به آتش می زنند
و به دلیل قلت عقل، درس عبرت نمی گیرند.
ب
دیالک تیک تجربی ـ نظری
·
شناخت تجربی («زمان»، رخدادها) هم به
تنهائی کافی نیست.
·
شناخت تجربی به تنهائی اصلا نمی
تواند وجود داشته باشد.
·
شناخت تجربی همیشه با شناخت نظری (تئوریکی)
توأم است.
·
اگرچه نقش تعیین کننده از آن شناخت
تجربی است.
·
شناخت تجربی ولی بدون حمایت شناخت نظری
دردی را دوا نمی کند.
·
تجربه باید در کله آدمی به تئوری بدل
شود تا به دردی بخورد.
·
در غیر این صورت می توان مصائب
متنوعی را تجربه کرد و درس به درد بخوری از آن نگرفت.
·
به همین دلیل است که طبری از واژه «گاهی»
بهره برگرفته است.
·
شاید منظور طبری این باشد که فرد
پای منبر معلم «زمان» می نشنید و مواعظ آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهند و
به درک نکته ای نایل می آیند.
·
هسته صحیح این سخن طبری، خصلت
تدریجی و زمانگیر کشف حقیقت عینی است.
·
کشف حقیقت برق آسا نیست.
·
به کار فکری عرقریز نیاز دارد.
·
محتاج زمان است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر