ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
سؤال از دیر باز این است
که دلیل این مهاجرت از اردوگاه پر ناز و نعمت طبقه حاکمه
به اردوگاه پر نیاز و ریاضت توده
چیست؟
·
شرایط اوبژکتیو (عینی) در جامعه برده
داری، یعنی شیوه تولید مایحتاج مادی جامعه، فقط می تواند شرایط شرایط سوبژکتیو
درخور خود را پدید آورد و در بهترین حالت پدید می آورد.
1
·
تضاد اصلی جامعه، یعنی تضاد توده (برده)
با طبقه حاکمه پس از تشدید، التهاب، اشتعال
و برونی شدن، به وارونه گشتن دیالک تیک توده و طبقه حاکمه منجر نمی شود.
·
توده نه تئوری وارونه سازی این دیالک
تیک وارونه را در اختیار دارد، نه توان تاریخی و دورنمای تاریخی لازمه را و نه حزب
لازمه را.
2
·
تئوری توده، در این مرحله از توسعه
اجتماعی، مذهب است.
·
مذهب اما ماهیتا نه تئوری توده،
بلکه تئوری طبقه حاکمه است.
·
مذهب یکی از اجزای مهم روبنای ایده
ئولوژیکی مناسبات تولیدی برده داری است.
·
فونکسیون مذهب تهیه و تنظیم و
تبلیغ و ترویج روح (شعور) جامعه برده داری
است.
·
فونکسیونرهای (انبیاء، ائمه، فقها،
علمای) مذهبی و فونکسیونرهای لائیک (روشنفکران)، معماران روح جامعه اند.
·
این روح و یا شعور اجتماعی، انعکاس
وجود اجتماعی است.
·
دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی
3
·
ما اینجا به دیالک تیک اساسی و
بنیادی دیگر جامعه بشری می رسیم که با دیالک تیک اساسی یاد شده در بخش قبلی در
رابطه ارگانیک قرار دارد:
·
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و
روبنای ایده ئولوژیکی
·
مراجعه کنید به دیالک تیک زیربنا و
روبنا، دیالک تیک وجود و شعور، دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
·
زیربنای اقتصادی جامعه اما چیست؟
4
·
زیربنای اقتصادی جامعه، همان ساختار
اقتصادی جامعه است، همان مناسبات تولیدی است.
·
مناسبات تولیدی اما در دیالک تیک نیروهای
مولده و مناسبات تولیدی وجود دارد.
·
همانطور که ذکرش گذشت، دیالک تیک نیروهای
مولده و مناسبات تولیدی تشکیل دهنده شیوه تولید مادی جامعه است.
5
·
اکنون همان مناسبات تولیدی در دیالک
تیک دیگری عرض اندام می کند:
·
در دیالک تیک زیربنای اقتصادی (مناسبات
تولیدی) و روبنای ایده ئولوژیکی جامعه
·
ضمنا در دیالک تیک جدید، نقش تعیین
کننده را به عهده می گیرد.
6
·
این بدان معنی است که مناسبات
تولیدی حلقه واسط میان نیروهای مولده و روبنای ایده ئولوژیکی جامعه است.
·
این اما ضمنا بدان معنی است که مناسبات
تولیدی حلقه واسط میان دو دیالک تیک اساسی است:
·
دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات
تولیدی
·
دیالک تیک مناسبات تولیدی ـ روبنای
ایده ئولوژیکی
·
این بدان معنی است که ما با دیالک
تیک سه عضوی زیر در هر جامعه بشری سر و کار داریم:
·
دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات
تولیدی (زیربنای اقتصادی) ـ روبنای ایده
ئولوژیکی
7
·
مذهب یکی از اجزای روبنای ایده
ئولوژیکی است.
·
منشاء و خاستگاه مذهب (و دیگر
عناصر روبنای ایده ئولوژیکی از قبیل حقوق، هنر، دولت، قضاوت، استه تیک، اتیک (اخلاق)
و غیره)، مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) است.
·
توده در پیکار رهائی بخش بر ضد طبقه
حاکمه، چراغ تئوریکی ئی به نام مذهب دارد.
·
همان چراغ تئوریکی طبقه حاکمه را دارد.
·
حالا منظور مارکس از ماهیت مذهب
بهتر روشن می شود:
·
«مذهب دیالک تیک آه و افیون است.»
·
به چه دلیل مذهب ماهیتا دیالک تیکی
از آه و افیون است؟
الف
·
مذهب آه است.
·
چون چراغ تئوریکی توده در پیکار طبقاتی
است.
·
مذهب به همین دلیل به توده امید می
دهد و به مقاومت و مبارزه در مقابل استثمار و ستم برمی انگیزد.
ب
·
مذهب افیون است.
·
چون چراغ تئوریکی طبقه حاکمه در
پیکار طبقاتی بر ضد توده است.
·
مذهب به همین دلیل توده را تخدیر
می کند.
·
استثمار و ستم را امری تقدیری و
الهی جا می زند، توجیه تئولوژیکی می کند.
·
به توده وعده نسیه، توخالی و واهی در
جهان دیگر می دهد و به تسلیم در مقابل طبقه حاکمه فرامی خواند.
8
·
سؤال اکنون این است که چرا و
چگونه؟
·
مذهبی که چراغ تئوریکی طبقه حاکمه برده
دار است، چگونه می تواند، به توده امید دهد و به مقاومت و مبارزه بر ضد نظام برده داری
برانگیزد؟
·
ضمنا چرا باید این فونکسیون ضد
نظام حاکم را به عهده گیرد؟
9
·
دلیل این فونکسیون مذهب به مثابه
تئوری طبقه حاکمه، این است که توده آن را از محتوای طبقاتی اش تهی می کند و
با محتوای توده ای می انبارد.
·
در نتیجه، مذهب به لحاظ فرم، همان
می ماند که بوده است.
·
ولی به لحاظ محتوا، دوگانه می
شود:
·
مذهب مثل هر عنصر روبنائی، دوگانه
می شود:
الف
·
مذهب طبقه حاکمه
ب
·
مذهب توده
10
·
چرا و به چه دلیل ما این ادعا را
بر زبان می رانیم و به قول حریفی، «نظربافی» می کنیم؟
·
اثبات صحت این نظر برای توده
ناشناسان دشوار نیست:
·
به محض اینکه تضاد توده با طبقه
حاکمه تشدید، ملتهب، شعله ور و برونی می شود، تضاد طبقاتی در جامعه، به
شکل اختلافات مذهبی و حتی جنگ مذهبی در می آید.
·
یعنی در مذهب واحد، انشعاب صورت می
گیرد.
·
این هنوز چیز عجیبی نیست.
·
حتی تضاد میان جناح های مختلف طبقه
حاکمه شکل اختلافات مذهبی به خود می گیرد و به انشعاباتی در مذهب منجر می شود.
·
زیربنای اقتصادی در هر صورت و در
هر زمینه و مورد، مهر خود را بر عناصر روبنائی (مثلا مذهب، هنر، اتیک، استه تیک و
غیره) می کوبد.
·
مذهب اما نمی تواند چراغ تئوریکی
برای رهایش اجتماعی توده باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر