نمی توانم نفس بکشم
به یاد اریک
گارنر
(۴ دسامبر ۲۰۱۴)
سرچشمه:
اخبار امروز
·
«نمی توانم نفس بکشم.
·
نمی توانم نفس بکشم.»
·
چه کلام دردناکی!
·
نخستین بار آن را
·
از زبان خود شنیدم
·
سراسیمه از خواب پریدم
·
و به سوی خوابگاه پدر دویدم.
·
او سرَم را
·
بر سینه اش گذاشت
·
گونه ام را نوازش کرد
·
و گفت:
·
«مجید،
·
آرام باش
·
آرام باش.»
·
امروز آن کلام را
·
از زبان مرد سیاهپوستی
·
در یوتوب می شنوم
·
که در بندِ افسری سفید پوست
·
دارد خفه می شود.
·
هیچ کس سر او را
·
بر سینه ی خود نمی گذارد
·
گونه اش را نوازش نمی کند
·
و نمی گوید:
·
«اریک،
·
آرام باش
·
آرام باش.»
·
صدها سال، بردگی
·
صدها سال، قساوت
·
بر گلوی مرد سیاهپوست فشار می آورد
·
و نمی گذارد که آمریکای سفید
·
صدای او را بشنود:
·
«نمی توانم نفس بکشم.
·
نمی توانم نفس بکشم.»
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر