احسان طبری
(1295 ـ 1368)
چگونه بحث کنیم؟
نامه مردم شماره 194
(27 اسفند 1358)
تحلیلی از
شین میم شین
چرا و به چه دلیل اعضای طبقه حاکمه
عاجز از درک حقیقت عینی اند؟
·
دلیل مهم دیگر عجز اعضای طبقه
حاکمه و اجامر وابسته بدان، از درک و قبول حقیقت عینی، ناسازگاری حقیقت عینی با منافع
طبقاتی آنها ست.
·
لنین ـ حکیم (فیلسوف) پرولتاریا ـ
احتمالا با تکیه بر تجارب شخصی خویش در مصاف ایده ئولوژیکی بی امان با ایدئولوگ های
طبقه حاکمه به همین نتیجه رسیده و آن را به شکل رادیکال زیر فرمولبندی کرده است:
·
«اگر اصول بی چون و چرای ریاضی ـ حتی ـ با
منافع طبقه حاکمه در تضاد قرار گیرند، توسط اجامر آن، باطل اعلام خواهند شد.»
·
(نقل به مضمون)
·
منظور ولادیمیر لنین این است که طبقه
حاکمه حتی حکم بدیهی «دو دوتا چهارتا» را انکار خواهد کرد، اگر با منافع طبقاتی اش
ناسازگار باشد.
1
چرا و به چه دلیل اعضای طبقه حاکمه
عاجز از درک حقیقت عینی اند؟
·
درست به همین دلیل است که بورژوازی
آغازین حامل و حامی حقیقت عینی است.
·
چون حقیقت عینی با منافع طبقاتی اش
سازگار است.
·
ایمانوئل کانت با آثار علمی و فلسفی
اش، بلائی بر سر فئودالیسم، روحانیت، مذهب، کلیسا و تئولوژی می آورد که دود از
دودمان شان بلند می شود.
2
چرا و به چه دلیل اعضای طبقه حاکمه
عاجز از درک حقیقت عینی اند؟
·
باز هم درست به همین دلیل منافع طبقاتی
است که بورژوازی واپسین به ضدیت با حقیقت عینی، به خصومت با خرد کل اندیش، به
دشمنی با فلسفه کلاسیک بورژوائی (کانت و هگل و فویرباخ و هلوه تیوس و هولباخ و
غیره)، به کین توزی بر ضد روشنگری، هومانیسم و انقلاب اجتماعی کمر می بندد.
·
آن سان که با طیف وسیعی از دشمنان بورژوازی
آغازین، یعنی با اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و کنیسه و کلیسا و مسجد و
منبر و محراب و هر نهاد خرافی پیمان اتحاد می بندد.
·
این نکته لنینی اما به چه معنی
است؟
الف
چرا و به چه دلیل اعضای طبقه حاکمه
عاجز از درک حقیقت عینی اند؟
·
این اولا تأییدی بر نقش تعیین
کننده ی وجود در دیالک تیک وجود و شعور است:
·
این پاسخ ماتریالیستی به مسئله
اساسی فلسفه است.
·
مسئله اساسی فلسفه این است:
·
آیا در دیالک تیک ماده و روح، در دیالک
تیک وجود و شعور، نقش تعیین کننده از آن ماده (وجود) است و یا از آن روح (شعور)؟
ب
چرا و به چه دلیل اعضای طبقه حاکمه
عاجز از درک حقیقت عینی اند؟
·
این ثانیا تأییدی بر صحت تز موسوم
به «درک ماتریالیستی تاریخ» است:
·
طرز تفکر اعضای جامعه را طرز زیست آنها
تعیین می کند.
·
سنگرهای معرفتی (شناخت) با توجه به طرز تهیه نان سفره، کنده می شوند.
·
لودویگ فویرباخ ـ حکیم بورژوازی آغازین
ـ نیز از آن خبر داشت، اگرچه نماینده درک ایدئالیستی تاریخ بود و از درک ماتریالیستی
تاریخ بی خبر بود:
·
«طرز تفکر در کاخ با طرز تفکر در کوخ متفاوت
است.»
ت
چرا و به چه دلیل اعضای طبقه حاکمه
عاجز از درک حقیقت عینی اند؟
·
این ثالثا، تأییدی بر صحت ماتریالیسم
تاریخی است:
·
این تأییدی بر پاسخ ماتریالیسم تاریخی
به مسئله اساسی فلسفه در جامعه بشری است:
·
آیا نقش تعیین کننده در دیالک تیک وجود
اجتماعی و شعور اجتماعی از آن وجود اجتماعی است و یا از آن شعور اجتماعی است؟
·
موضعگیری نسبت به حقیقت عینی بسته
به منافع طبقاتی تعیین می شود:
·
وجود اجتماعی آدم ها تعیین کننده
شعور اجتماعی (ایده ئولوژی) آنها ست.
پ
چرا و به چه دلیل اعضای طبقه حاکمه
عاجز از درک حقیقت عینی اند؟
·
این رابعا تأییدی بر آن است که درک
و قبول حقیقت عینی قانونمند است:
·
هر کس نمی تواند به درک حقیقت عینی
نایل آید:
·
پیش شرط درک حقیقت عینی، داشتن پایگاه طبقاتی
انقلابی است:
·
اگر پایگاه طبقاتی کانت و هگل و فویرباخ
و دیدرو و هولباخ و غیره، بورژوائی آغازین نبود، یعنی ضد فئودالی ـ ضد روحانی
نبود، آنها به هیچ وجه من الوجوه نمی توانستند، فلسفه کلاسیک بورژوائی را تدوین کنند.
·
خرد کل اندیش را با تمام توان طبقاتی
خود نمایندگی کنند.
·
حقیقت عینی را کشف کنند و برای
حمایت از آن از جان و مال و خان و مان خویش بگذرند.
ث
چرا و به چه دلیل اعضای طبقه حاکمه
عاجز از درک حقیقت عینی اند؟
·
این خامسا حاکی از آن است که پیروی
انسان از تئوری شناخت ایدئالیستی و یا تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی، سوبژکتیو
محض (بسته به میل و هوس و خواست و سواد و غیره) نیست.
·
اینکه یکی با اسالیب (متد های) دوئالیستی،
متافیزیکی و غیره به حلاجی مسائل می پردازد و نه با متد (اسلوب) ماتریالیستی ـ دیالک
تیکی بسته به منافع طبقاتی او ست:
·
منافع طبقاتی اعضای طبقه حاکمه و
اجامر وابسته بدان ایجاب می کند که متنفر از ماتریالیسم و دیالک تیک باشند.
·
چرا و به چه دلیل ما به این نظر
رسیده ایم؟
ج
هولباخ
چرا و به چه دلیل اعضای طبقه حاکمه
عاجز از درک حقیقت عینی اند؟
·
دلیل روشن بر صحت نظر ما این است
که همین بورژوازی، چند سده قبل، طرفدار سرسخت ماتریالیسم و دیالک تیک بوده است.
·
چون هم ماتریالیسم (ماتریالیسم مکانیکی
و متافیزیکی) (دکارت، هولباخ، لامتری، دیدرو، هلوه تیوس، فویرباخ) و هم دیالک تیک ایدئالیستی (هگل) با منافع طبقاتی
اش سازگار بوده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر