دیکتاتوری
هنوز در ج. اسلامی نهادینه نشده
و
نباید بگذاریم بشود.
سرچشمه:
(راه توده 345 28 آذر ماه )
تحلیلی
از مسعود بهبودی
هیچ انتخاباتی را در سالهای پس
از 28 مرداد نمی توان یافت
که مردم بصورت وسیع در آن شرکت
کرده باشند
و یا اساسا بدانند چه روزی رای
گیری است
و چه کسی می خواهد نماینده شود.
·
منظور حریف از این جفنگ، این است
که انتخابات فرمال و صوری دال بر وجود
دموکراسی است.
·
حریف یا نمی داند و یا می داند و به
روی خود نمی آورد که آدولف هیتلر رهبر و امام و رئیس فاشیسم آلمان نه با کودتا،
بلکه با انتخابات زمام امور را بدست گرفته بود.
·
تعیین کننده ی چند و چون چیزها،
پدیده ها، سیستم ها و روندهای طبیعی و اجتماعی، نه فرم و نمود و ظاهر آنها، بلکه
محتوا و ماهیت و باطن آنها ست.
1
·
حریف و حواریون مثل خیلی های دیگر
از این الفبای فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی بی خبر نیستند.
·
چون به قول خودشان آثار نیک آیین جزو
«کتب بالینی» اند و باید زیر متکا باشند تا سر سران حزب کذائی «توده» درد نگیرد.
·
حضرات همه می دانند که برای
عوامفریبی باید همه تسلیحات لازم را به خدمت گرفت:
·
گاهی باید ناشیانه ادای مارکس و
انگلس در آورد، گه از آیات و احادیث مثله و مخدوش لنین بر زبان راند و گاهی خاطره
ای از وثوق الدوله و تاج الملوک و ثریا و چرچیل خاطرنشان شد.
2
کسی جرات نداشت حتی در خانه
درباره شاه حرف بزند.
این را مقایسه کنید با وضع کنونی که مردم زیر و
روی حکومت را در تاکسی و اتوبوس و خیابان می گویند!
و حکومت نمی داند با انتخابات
آینده مجلس و انتخابی بودن ریاست جمهوری
که بلای جانش شده چه کند؟
·
آدم باید کدوی کله خود را از مغز
اندیشنده تهی سازد و با شلغم پر کند تا نهادهای استبدادی ـ قرون وسطایی از قبیل شورای نگهبان و مجلس خبرگان و
ولایت فقیه و سیستم متحجر دگم های اسلامی و غیره را فراموش و انتخابات توخالی را ایدیالیزه
کند.
·
طبقه حاکمه ارتجاعی پس از کندن ریشه
حزب توده ی بکلی بی خطر و قلع و قمع هر نفسکشی که بطور بالقوه خطری می توانست باشد،
به تشکیل آلترناتیوهای کشکی مبادرت ورزیده و بخشی از آنها را با حصر و غیره محبوبیت
توده ای بخشیده و عملا در آب نمک خوابانده است تا اگر احیانا عرصه بر او تنگ گردد
به تعویض هیئت حاکمه مبادرت ورزد و در همچنان به لولای مطلوب آن بگردد.
3
و حکومت نمی داند با انتخابات
آینده مجلس و انتخابی بودن ریاست جمهوری
که بلای جانش شده چه کند؟
·
خواننده ساده لوح این جفنگ، اندک
اندک دلش به حال هیئت و طبقه حاکمه می سوزد که دموکراسی برایش اجنه ای مهار ناپذیر
گشته است.
·
حریف میلیون ها آخوند و مسجد و
منبر و مدرسه و سمینار و رسانه و غیره را ناگفته می گذارد که توده بی سواد و بی سر
و سرگردان در مشت شان موم است و برای توجیه و تحمیل انتخاب هر قلدر پشمالویی
قادرند.
·
طبقه و هیئت حاکمه میدان حاکمیت و
حکومت باز و وسیعی در اختیار دارند و از بابت بازی انتخابات کمترین دغدغه خاطر و
دلهره ای ندارد.
4
·
حریف ظاهرا جامعه بیگانه است و
قادر و یا مایل به دیدن واقع بینانه جامعه خویش نیست.
·
دیری است که در اذهان خلق، خرافه
جای خرد را گرفته است و اگر احیانا ولایت فقیه حذف شود، بدیل بهتری در دیدرس نیست.
·
هر حزب و سازمان و گروه سیاسی به
طویله شبیه است تا به حزب و سازمان و گروه
سیاسی.
·
ترازدی بزرگ جامعه ما نیز همین است:
·
توده بی سواد و بی سر و بی سازمان
است.
·
توده فاقد حزب خویش است.
5
·
اگر حزب توده وجود می داشت، در همه
این دکه ها و دکاکین که بطور مستقیم و یا غیرمستقیم تابلوی حزب توده را زده اند،
بسته می شد.
·
پیدا کردن یک توده ای حقیقی، حتی
به امری محال بدل شده است.
·
توده بی شک حسرت همان رهبری مظلوم
و معصوم و بی سواد سابق حزب توده را می خورد.
·
چون حداقل در صداقت آنها تردیدی نداشت.
·
مدعیان فعلی حزب توده و
دار و دسته های قلابی دیگر، علاوه بر بی سوادی، فاقد کمترین صداقت اند و غیرقابل
اعتماد اند.
6
عده ای تصور کرده اند جنایت هرچه بیشتر باشد، دیکتاتوری
استوارتر و نهادینه تر شده است.
·
طرز استدلال حریف بیشتر به طرز
استدلال اعضای هیئت و طبقه حاکمه شبیه است.
·
حریف با این فرمولبندی، هیئت و طبقه
حاکمه را تردستانه به دو بخش اقلیت جنایت پیشه و اکثریت خادم تقسیم بندی می کند و
حساب آندو را از هم جدا می کند.
7
·
این همان خودفریبی توام با
عوامفریبی حزب توده تحت رهبری کیانوری و شرکاء بوده است.
·
این همان خیال بافی به جای تحلیل دیالک
تیکی بوده است که به فاجعه انجامیده است.
·
کرد و کار حریف به کرد و کار کسانی
شباهت دارد که حساب واحدهای ترور و لباس شخصی فاشیستی هیتلر (گستاپو، اس آ و غیره)
را از حزب ناسیونال ـ سوسیالیسم و ارتش و
غیره جدا می کنند و آن را به آب زمزم می شویند.
8
·
طبقه و هیئت حاکمه فعلی نه نماینده
خلق و پیشرفت اجتماعی، بلکه نماینده ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ بورژوائی ـ فوندامنتالیستی
است.
·
فوندامنتالیسم که همشیره فاشیسم
است.
·
وجه مشترک ایده ئولوژیکی فاشیسم و فوندامنتالیسم،
ایراسیونالیسم (خردستیزی) است.
9
·
هسته معقول جفنگ حریف هم همین جا
ست:
·
جمهوری اسلامی دیکتاتوری از نوع دیکتاتوری
پهلوی نیست.
·
جمهوری اسلامی دیکتاتوری فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ ایراسیونالیستی
است.
·
جمهوری اسلامی چیزی از جنس فاشیسم است.
·
جمهوری اسلامی از سر تا پا خرستیز است.
·
جمهوری اسلامی بسان فاشیسم اصلا حساب و کتاب
ندارد.
·
خطای حزب توده سابق در تحلیل نهائی،
تکرار خطای استالین و حزب کمونیست شوروی بوده است:
·
به همان سان که با فاشیسم نمی توان
پیمان اتحاد و ائتلاف و غیره بست و آسوده خاطر خفت، به همان سان نیز نمی توان
با فوندامنتالیسم به وحدت تاکتیکی و یا
استراتژیکی رسید.
·
اگر حزب توده سابق توان تحلیل دیالک
تیکی از چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی را می داشت و از خطا و خریت
استالین درس آموخته بود، به این روز نمی افتاد.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفجمهوری اسلامی از سر تا پا خردستیز است.